دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

شعر اسطوره نیست


شعر اسطوره نیست

شعر اسطوره نیست که از اعماق تاریخ بیاید و بر دروازه های جهان بایستد، بلکه شعر مانند آیه های آسمانی که خدا و بهشت را سروده اند، انسان را می سراید و بزرگواری روح آدمی را در فراخنای …

شعر اسطوره نیست که از اعماق تاریخ بیاید و بر دروازه های جهان بایستد، بلکه شعر مانند آیه های آسمانی که خدا و بهشت را سروده اند، انسان را می سراید و بزرگواری روح آدمی را در فراخنای کلام فریاد می زند. شعر گرچه اسطوره نیست اما وقتی رنگ عاشقانه می گیرد خودش حماسه ای می شود ستودنی. گاهی شعر، رنگ اجتماعی به خود می گیرد، شعری که مخاطبان بسیاری را فراروی خود دارد. این نوع شعر شاخه خاصی در شعر نیست بلکه سهمی از برداشت های شاعرانه و درونمایه نوشتارهای صادقانه آدم هایی است که خود در روزمرگی ها و در لابه لای چرخهای زندگی به لمس حقیقتی می پردازند که نیازمند آفرینش های هنریست. خوشبختانه تعدادی از شاعران امروز، آنان که حس ظریفتری دارند، آنها که دود چراغ خورده اند و در راه اعتلای اندیشه های شاعرانه به مفاهیم عمیق انسانی دست یافته اند و کسانی که در پاییزهای دلتنگی، بی چتر زیر قطرات درشت باران سر و رویشان خیس شده است و همراه لمس قطرات احساس، برگریزانی زرد را هم به نظاره نشسته اند در کنار تمام سروده های خود، شعر اجتماعی نیز سروده اند. در این سالها شاعرانی بودند که فاصله خالی بین شعرهایشان را با قصه پر می کردند و قصه نویسانی هم بودند که در اوج تخیل و در اوج توانایی در خلق قصه های ماندگار به شعر روی آوردند، به همین دلیل یکباره شاعری رفت و نویسنده شد و نویسنده عاشقی هم ناگهان تمام آرمان های خود و تمام آن چیزهایی را که می خواست در قصه هایش بگوید در شعر جستجو کرد و در اتفاقی لطیف، شاعری شد از جنس باران، شبنم، عشق و درد و... و از سینه اش چشمه ای جوشید که بتواند با زلال آن دفتری از غزل پر کند.

قصه ها همیشه انعکاس ناکامیها، مرارتها و گاهی هم شادیهای بشر بوده اند به همین دلیل شاید جامعه نویسندگان همواره اجتماعی تر از شاعران فکر می کرده اند!

اما آنچه که نگارنده را واداشته است این خطوط را بنگارد، یک بعدی شدن فضای شعر امروز کرمانشاه است که از شاعر، چیزی نمی سازد الا آدمی که فقط دغدغه خودش را دارد و برای خویشتن، معشوق و برای ناکامی هایش می سراید. این روند رو به رشد در ادبیات ما، شاعر را در حصار کوچکی محدود کرده است و کسی هم نیست که فریاد بزند که شعر ناله های شبانه و هذیانهای شبه عاشقانه نیست. قله های ادبیات در کنار سرودن برای دل خویش، برای مردم کوچه و بازار و برای انسانهای دیگر نیز با خامه احساس خویش شعر سروده اند. دست کم گرفتن این هنر، تنزل آن و در بن بست قرار دادنش تحت تأثیر القائاتی صورت گرفته که توسط افرادی کوچک اندیش و انحصارطلب به عنوان یک فرهنگ شعری، متأسفانه تا حدودی برای بی تجربه ها و نپیموده رهان، به صورت یک فرهنگ درآمده است.

شاعری که در برابر زندگی پیرامونش و دردها و شادی های مردم، فراز و نشیب های اجتماعی بی تفاوت باشد و تنها ساز دلش را برای خودش بزند نمی تواند ماندگار و تأثیرگذار باشد. انجمن های به اصطلاح ادبی ناپایدار که سالهاست دچار کشمکش های غیرشاعرانه بوده و در طول سالیان اخیر مرتباً به تعطیلی کشیده می شوند در جهت این القائات نادرست حرکت کرده اند که به دلیل همین ناکارآمدی هیچ گاه عمر درازی نداشته اند به هرحال شاعر وسیله تفنن و سرگرمی نیست، شاعر شعور برتر سرزمین خویش است. او رزمنده ایست که باید لباس رزم بپوشد و در سنگری از راستی ها، زیبایی ها، عدل، انصاف، همنوع دوستی، خداپرستی و عشق به ارزش ها با احترام به باورها و سنت های راستین مردمش بر علیه کجی ها، زشتی ها، بی عدالتی، بی انصافی، شرک و الحاد و بی هویتی ها بجنگد.

شعر بی دروغ و بی نقاب در برابر همه چیز مسئول است. فصل مجنون شدن و خودآزاری گذشته است. فصل، فصل دلاوری ادبیاتی ست که در روزگار آجر و سیمان، در فصل رویش مدرنیزمی وارونه و تأثیرات نا به هنجار آن روی زیبایی ها به میدان بیاید و از باشکوه ترین ارزش ها مردم صیانت کند. وقتی که مانکن ها، قبیحانه حرمت پیکره انسان را می شکنند و ارمغان بی چون و چرای هرز گی هستند، وقتی که ماهواره های دروغ پرداز، بی شرمی و بی عفتی را وقیحانه و علناً ترویج می کنند وظیفه اهالی فرهنگ، انزواطلبی و یک جانبه اندیشی نیست. جامعه ما ۳۰سال است که شجاعانه در برابر استعمار جهانی ایستاده است. هنوز مادران سیاه پوش ما خون شهیدان راه پاکی و راستی را فراموش نکرده اند. نسل نوپا و نوظهور جامعه بزرگ ما در راستای مبارزه با مظاهر استعمار فرهنگی نیازمند قلم های آگاهانه، شجاعانه و چاره اندیشانه شاعران و نویسندگانی است که با دل و جان و بی فریب برای مردم بسرایند و بنویسند. بی شک یک شعر صادقانه و عاشقانه در راه انسانیت و آرمان های متعالی بشر تبدیل به حماسه ای ستودنی خواهد شد و چون حماسه آرش کمانگیر تا همیشه در دل مردم خواهد ماند.

نصرت الله ایازی