جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
انگیزه های خوب, نتیجه های بد
دیوید گریتن (تلگراف): شخصیتهای سالخورده این روزها ندرتا در فیلمهای جریان اصلی دیده میشوند. در بهترین حالت ممکن است این شخصیتها را در قالب نقشهای مکمل و آدمهایی غمگین، منزوی، پرخاشگر و البته دوست داشتنی ایفا یا به عنوان سرچشمههای خردمندی ببینیم. چنانچه فیلم «بهترین هتل خارجی ماریگُلد» را از ورای چنین منشوری ببینیم، واضح است که مخاطبان میانسال و سالخورده را هدف قرار داده و برای سازندگان یک ریسک بزرگ محسوب میشود؛ فیلمی با هفت شخصیت اصلی ۶۰سال به بالا و داستان درگیریهایشان با مشکلات سالهای آخر عمر.
این بریتانیاییهای مسن یک تصمیم برجسته گرفتهاند: ایام گرگ و میش عمرشان را در هتلی بدنام در مکانی مملو از آشوب در شهر «جیپور» سپری کنند، در حالی که مقرری اندکشان هم رو به نقصان گذاشته است.
آنها یک گروه را تشکیل میدهند: «اِولین» (جودی دنچ)؛ زنی که به تازگی بیوه شده و سرانجام به خواستهاش میرسد و با درست کردن یک وبلاگ همگان را در جریان کشف هیجانانگیزش در هندوستان قرار میدهد. «موریل» (مگی اسمیت)؛ نژادپرستی اخمو که روی صندلی چرخدار به دنبال جایی ارزان برای وقتگذرانی است. «گراهام» (تام ویلکینسن)؛ یک قاضی عالیرتبه مجرد که مشغول مرور روزگار جوانیاش است. «بیل نایی» و «پنه لوپه ویلتن» نقش زوجی را بازی میکنند که در حال بیرون آوردن یکدیگر از توهم هستند. «سلیا امری» در نقش زنی سرزنده و «رونالد پیکاپ» که نقش مردی تنها به نام لوتاریو را بازی میکند که درپی کاستن از سرعت روزمرگیهایش است.
قابل پیشبینی است که در چنین گروهی همه موفق نمیشوند، روابط جدیدی شکل میگیرد و رابطههای قدیمی به اتمام میرسند. یقینا رازها و دروغها و نویافتههایی در جریان است و آدمها درسهایی از زندگی میآموزند؛ هرچند شاید دیگر دیر شده باشد. در حقیقت فیلمنامه شماتیک و بیرحمانه «اُل پارکر» که از روی رمان «این چیزهای احمقانه» سال ۲۰۰۴ «دبورا موگاچ» اقتباس شده هرگونه تردیدی نسبت به صحت نتیجهگیری فوق را سریعا نقض میکند.
بیشتر شخصیتها در یک خط قابل تعریف هستند. «جودی دنچ» و «تام ویلکینسن» آشکارا آدمهایی مثبت و حتی بیخاصیتاند، دو نفر که با هم تفاوتهایی جزیی دارند. در بهترین صحنه بازی این دو، دنچ با همان شیوهگرایی قدرتمندش به یک هندی شاغل در تلفنخانه مرکزی شهر میآموزد که چگونه با مراجعان سالخورده انسانیتر رفتار کند. ویلکینسن هم مهربان و دلگرم به سفر آمده تا به تدریج و آرامآرام اشتباهات گذشتهاش را که مدتها او را درگیر مشکلاتی کرده بودند با خود مرور کند. جان مدن (کارگردان «شکسپیر عاشق») و فیلمنامهنویس او، جیپور را از دورنمای ذهنی توریستهای غربی تصویر کردهاند. تمامی مشاهدات معمول از هندوستان اینجا هم به چشم میخورند: طراوت و رنگهای روشن طبیعی، آدمهایی که در هم میلولند، بچههایی که هر مردی را عمو صدا میزنند و در زمینهایی مخروبه کریکت بازی میکنند. جودی دنچ سفر به هندوستان را مثل تحت حمله قرار گرفتن حواس و احساسات میداند؛ حملهای با قدرتی زیاد به تجربه زندگی طبقاتی و سرشار از دغدغه شغل و مسوولیتی که او از سر گذرانده است.
در فیلم قسمتهایی هم برای تلطیف فضا گنجانده شده که یکی از آنها نقش مدیر جوان هتل محل اقامت شخصیتهای داستان است که «دِو پاتل» (بازیگر «میلیونر زاغهنشین») آن را بازی میکند: سونی کاپور، آدمی با شور و شوقی زیاد که به طرز عذابآوری وراج و پرحرف است و مدام از رابطه عاشقانهاش با دختر مدرن قصه تعریف میکند. نقشی که میتوان آن را به عنوان راهی برای جذاب کردن فیلم در نزد مخاطبان جوانتر تلقی کرد. اما با وجود تمامی نکات اعصاب خردکنی که در فیلم وجود دارد، میتوان لحظاتی خوشایند و همدلیبرانگیز هم در آن پیدا کرد. نهایتا باید گفت که «بهترین...» برای سینمای امروز (سینمای پس از دهه ۵۰) و با توجه به مختصات این سینما از نظر صنعتی و تجاری ساخته نشده است. این یک واقعیت است که انگیزههای خوب به تنهایی قادر به خلق آثار خوب نمیشوند، هرچند این آثار مهربانانه و نجیب باشند.
فیلیپ فرنچ (آبزرور)- فیلم «بهترین...» داستان همراهی گروهی از بریتانیاییهای طبقه متوسط است که برای گذراندن سالهای پیری هتلی کوچک در جیپور را انتخاب کردهاند. این گروه قبلا بدبختیها و تجربههای شرمآوری را تجربه کردهاند و در این سفر مواجهه با فرهنگ بینقارهای (فرهنگی حاشیهای نسبت به جایی که از آن آمدهاند) روابطی هرچند محدود را در میانشان پدید میآورد. هفت نفر که هر کدام دارای یک خصوصیت مسلط شخصیتی هستند: کهنه سرباز تئاتر بریتانیا یعنی جودی دنچ و سلیا امری به عنوان دو زن بیوه تقریبا شبیه به هم، مگی اسمیت با آن لهجه لندنیاش، بیل نایی و پنه لوپه ویلتن در نقش زوجی پرخاشگر، رونالد پیکاپ در نقش یک باغبان و سرانجام تام ویلکینسن به عنوان یک قاضی عالیرتبه در جستوجوی عشق هندی دوران تحصیلش. هتل محل سکونت گروه تقریبا یک مجموعه اتاق مخروبه است و توسط مردی بیدست و پا اداره میشود که مادر ازخود راضیاش مانع ادامه رابطه او و محبوب مدرنش شده است. تنها توجه ویژهای که در فیلم نسبت به ویژگیهای محلی مکان وقوع داستان میشود اشاره به بازدید از یک معبد افسانهای و اطلاعاتی راجع به آن است که البته ما تصویری از این معبد نمیبینیم.
سکانس افتتاحیه، تصویری از تضاد بین محیط افسرده و دلگیر انگلستان و فضای رنگارنگ و غریب هندوستان را نمایش میدهد که میتوان آن را یک معرفی مقتصدانه در راستای ایجاد جذابیت برای مخاطب دانست. هرچند میتوان ردپای موضوعاتی تقلیدشده از آثار سطحی را در فیلم مشاهده کرد، اما درعین حال نمیتوان آن را به کلی عاری از حقیقت دانست. شاید درستترین نظر درباره آخرین کار جان مدن این باشد که توانسته مخاطب هدفش را راضی کند. در هرصورت به یاد داشته باشید که چنانچه به دنبال چیزی شبیه «سفر به هند» یا «جواهری در تاج» هستید هرگز آن را در «بهترین...» نخواهید یافت.
بن والترز (تایم آوت لندن)- اگر «بهترین هتل خارجی ماریگُلد» چیزی برای ارایه داشته باشد همان راه عبوری است که برای طبقه متوسط میانسال بحرانزده بریتانیایی که به دنبال تغییر وضعیت میگردد، ترسیم میکند؛ راهی از میان برنامههای کامپیوتری و مراکز تلفن و خلاصه اقتصاد نوین هند به سوی یک گریز بدیع و اساسی. فیلم گرچه برای ترسیم بحران ازکارافتادگی لیاقت سری به تایید تکان دادن را دارد، اما به جهت نوع داستانگویی بیهیجان و احساساتگرایی پیش پاافتادهاش توفیقی کسب نمیکند. فیلمنامه اُل پارکر گرچه کاملا منطبق بر شرقگرایی به تمسخرگرفته شده رمان «این چیزهای احمقانه» نیست، اما همچنان تصویری سطحی از هند معاصر ارایه میکند. کودکانی بشاش و خوشحال که کریکت بازی میکنند، پیرانی عاقل که به دیگران پند و اندرز میدهند و دو عاشق دلخسته کلیشهای جذاب (دیو پاتل و تینا دسای) که در گفتوگوهایشان چیزهایی شبیه به این دیده میشود: پسر به دختر میگوید که «تو همان بخش مدرن هندی که مادر سنتی من نمیتواند به آن خوشامد بگوید!»
فیلمی داریم با این مختصات: دیالوگهایی کلیشهای، یک طرح داستانی غیرقابل باور و بهشدت قابل پیشبینی و تحولهایی بسیار سریع و غیرقابل باور در شخصیتها که چنان ناگهانی و با جملاتی کوتاه به خطاهایشان اعتراف میکنند که گویی مشغول شعبده بازیاند و سرانجام ایده مبتذل درسآموزی سمبلیک از طبیعت در مذمت و نکوهش حکم اعدام. شاید چنین محصولی را بتوان به عنوان یک مینیسریال یکشنبهشب تحمل کرد، اما به عنوان فیلمی سینمایی بهتر است که اصلا سراغ یکبار تجربه کردنش هم نرفت.
ترجمه: امیرحسین جلالی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
هلال احمر بارش باران یسنا آتش سوزی پلیس قوه قضاییه تهران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
حقوق بازنشستگان قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا قیمت دلار قیمت سکه خودرو دلار سایپا بانک مرکزی ایران خودرو کارگران
فضای مجازی سریال نمایشگاه کتاب تلویزیون مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی آمریکا جنگ غزه فلسطین حماس اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس یمن ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی دیابت کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی