چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
قدم زدن یک کروکودیل در رباعی
تا چند سال پیش حتی تصورش را هم نمیکردیم که شاعری در شعر، آن هم در قالب رباعی، کلمات عجیب و دور از ذهنی مثل کروکودیل، لئوناردو داوینچی و یا ژوکوند را بیاورد! یا شاید به ذهن هیچیک از ما نمیرسید که رباعیای بخوانیم که در هیچ کدام از مصراعهایش قافیه رعایت نشده است، اما امروز که کتاب «کمکم کلمه میشوم» جلیل صفربیگی را میخوانیم، مطمئن میشویم اتفاقهای تازهای در دنیای شعر و شاعری افتاده و قرار نیست همیشه رباعیهایی به سبک خیام با همان لحن و فضا و قوافی و واژهها بخوانیم.
کتاب کمکم کلمه میشوم مجموعه رباعیهای تازه جلیل صفربیگی است که در کنار تعدادی از رباعیهای پیشین او از کتابهای «هیچ» و «انجیل به روایت جلیل» منتشر شده است.
صفربیگی در این مجموعه رویکردی کاملا متفاوت و تازه به قالب رباعی دارد. نوآوری و نگاه تازه او را میتوان در چند حوزه بررسی کرد:
● نوآوری در عرصه قالب و ساختار رباعی
صفربیگی در برخی رباعیهایش ساختار و چارچوب سنتی رباعی را کاملا درهم ریخته است. به همین دلیل در این مجموعه به رباعیهایی برمیخوریم که دیگر تعریف رباعی و خصوصیاتی که در کتب قدیم برای آن برشمردهاند، در مورد آنها صدق نمیکند. مانند ۲ رباعی ذیل که در هیچکدام از مصراعهایش قافیه رعایت نشده است و تنها وزن رباعی دارد:
می خواستم این شعر رباعی باشد
اما چه کنم قافیهاش اندک بود
در دفتر سرنوشت من دست ببر
بین من و مرگ ویرگولی بگذار
و یا رباعی دیگری که سه مصراع کاملا و عینا شبیه هم دارد و تنها مصراع سوم، متفاوت است:
دستور بده که صندلی را بکشند
دستور بده که صندلی را بکشند
ما منت مرگ را نخواهیم کشید
دستور بده که صندلی را بکشند!
و گاهی رباعیای میخوانیم که فقط ردیف دارد و قافیه مصراع آخر آن... (نقطهچین) است:
این شعر فقط قافیه دارد، هیچ است
یک قافیه پوچ که آن هم هیچ است
هیچ است ردیف و قافیه هم هیچ است
نه، قافیه هم هیچ ندارد ... است
به نظر میرسد در این رباعیها شاعر از سر تفنن و سرگرمی دست به سرودن زده و حرف زیادی برای گفتن نداشته است. او نه ادعای ابداع و خلق قالبی جدید و ابتکاری دارد و نه قصد دارد حرف عمیق و فلسفی و بزرگی بزند، بلکه خود نیز از موضع پایین به خاطر این بازیگوشی شاعرانه و به هم ریختن ساختار سنتی رباعی از خیام عذر میخواهد:
راهم راهم راهم راهم راهم
گم گم گم گم گم گم در راهم
من آبروی رباعیات را بردم
خیام! من از تو معذرت میخواهم!
از این روی، ما نیز این رباعیها را جدی نمیگیریم و درباره آنها قضاوتی نمیکنیم.
● نوآوری در حوزه زبان شعر
تا پیش از این، بیشتر رباعیهایی که خوانده بودیم، از تعدادی واژههای معمول و متداول تشکیل میشدند و کمتر کسی جرات و جسارت این را داشت که در قالب کوچک و محدودی مثل رباعی کلماتی را به کار ببرد که در نگاه اول هرگز شاعرانه به نظر نمیرسند و جاانداختن آن در رباعی بسیار دشوار است، صفربیگی این جسارت را دارد که هر کلمهای را لازم میداند، در رباعیهایش بیاورد. گاه با آوردن زبان محاوره و استفاده از ضربالمثلها و تکیهکلامهای گفتگوهای عادی و روزمره، باعث ایجاد فضایی صمیمی و روان در شعر میشود.
عبارات و تکیه کلامهایی نظیر «در هچل افتادن، بدجور گرفتار شدن، دنبال نخود سیاه رفتن و به گور پدر کسی خندیدن در رباعیهای ذیل شاهد خوبی برای این مدعاست:
من قرعه به نامم از ازل افتاده
یک مرد همیشه در هچل افتاده
در عشق تو بدجور گرفتار شدم
مثل مگسی که در عسل افتاده.
دل بی تو درون سینهام میگندد
غم از همه سو راه مرا میبندد
امسال بهار بیتو یعنی پاییز
تقویم به گور پدرش میخندد.
از پیش خودت به چاه ما را نفرست
با این سر بیکلاه ما را نفرست
لطفی کن و زود کار را یکسره کن
دنبال نخود سیاه ما را نفرست!
نزدیک شدن شعر به زبان محاوره برای ایجاد صمیمیت و ساده شدن زبان خوب است؛ اما گاه افراط در استفاده از تکیهکلامهای عامیانه یا استفاده نابهجا و نادرست از زبان محاوره زبان شعر را تنزل داده است:
ابلیس شدم برای کس خم نشدم
رانده شدم از بهشت و آدم نشدم
گفتند برو که شاید آدم بشوی
اصلا به شما چه
به جهنم نشدم.
حضور طبیعی و ساده واژههایی مثل گاز، یخچال، زودپز، سالاد و ماهیتابه که در نگاه اول شاید غیرشاعرانه به نظر برسند، در برخی رباعیها قابلتوجه است. شاعر خیلی خوب توانسته این کلمات را در بطن شعر جا بیندازد به گونهای که به اصطلاح توی ذوق نزند:
حس میکند انگار سرش میجوشد
بر گاز تمام باورش میجوشد
از چشمه چشمهای او جوشیده است
این آب که در سماورش میجوشد.
این خانه پر از خاطرههای کهنه است
انگار هوا همان هوای کهنه است
یخچال لبالب از سکوتی سرد است
انبار پر از سر و صدای کهنه است.
همچنین شاعر کلمات بیگانهای مثل لئوناردو داوینچی، کروکودیل، ژوکوند و بلوند را با چیرهدستی در بافت زبان رباعیهایش جا انداخته است:
این قرمز تند را تو یادم دادی
موهای بلوند را تو یادم دادی
انگار لئوناردو داوینچی هستم
لبخند ژوکوند را تو یادم دادی.
خسته شدم از دست جلیلی که منم
از شاعر هیچ زن ذلیلی که منم
با جادوی عشق کاش گنجشک شوم
بیزارم از این کروکودیلی که منم.
اما شاعر به این هم بسنده نمیکند و گاه در دستور و قواعد زبان هم دست میبرد و کلمات تازهای میسازد. مانند کلمه «بوسیدگی» در رباعی زیر:
میلرزم و ضعف دید دارم دکتر
مجنونم و شکل بید دارم دکتر
لبهای من از تب جنون میسوزند
بوسیدگی شدید دارم دکتر
● نوآوری در عرصه مضمون و محتوا
آوردن مضامین عاشقانه با زبانی ساده و نزدیک به زبان محاوره در قالب رباعی که پیش از این بیشتر عرصه طرح مضامین فلسفی و اندیشههای عرفانی بوده است، در رباعیهای این کتاب قابل توجه است. نکتهای که درخصوص این دسته از رباعیها باید ذکر کرد، این است که صفربیگی در رباعیهای عاشقانهاش هم راه خود را در پیش گرفته و دنبالهرو نگاه و فکر دیگران نیست. بارزترین ویژگی این رباعیها نگاه ساده وبیپیرایه به مضمون عشق و استفاده فراوان و البته حساب شده و بجا از زبان محاوره و ترکیبات و اصطلاحات آن است. به عنوان مثال، اصطلاح «افتضاح بارآوردن» را ببینید که در این رباعی چقدر طبیعی و بهجا استفاده شده و خوش نشسته است:
عمری دل خود سیاه بار آوردم
یک قلب پر از گناه بار آوردم
من قابل اعتنا نبودم ای عشق!
شرمندهام، افتضاح بارآوردم!
و یا اصطلاح «اعصاب کسی به هم ریختن» که بار منفی دارد و در گفتگوهای روزانه بارها و بارها به کار میرود، در رباعی زیر تا چه حد مناسب و بجا استفاده شده تا جایی که برای توصیف معشوق شاید هیچ جملهای تا این حد تاثیرگذار نباشد و منظور شاعر را نرساند:
زیبایی تو خواب مرا ریخت بههم
آرامش مرداب مرا ریخت بههم
زیباتر از آنی که تحمل بکنم
زیباییات اعصاب مرا ریخت بههم!
ارتباطها، تناسبها و ایهامهایی که شاعر میان کلمات برقرار کرده است، در این رباعیها شبکه درهم تنیدهای از معانی چندگانه ایجاد کرده که قابل توجه است:
بگذار دچار خود پریشی باشند
دنبال نژاد و قوم و خویشی باشند
هر چند که گرگ میوزد از هرسو
چشمان تو بهتر است میشی باشند.
پول کلم و هویجها را پرداخت
کمکم کلمه ... قافیههایش را باخت
جوشید دلش میان سیروسرکه
با شعر نمیشود که ترشی انداخت
● حرف آخر
برخلاف رباعیهای عاشقانه و اجتماعی صفربیگی که در آنها خلاقیت و کشفهای ناب و زیبا فراوان است، رباعیهای انتهای کتاب که مضمون مذهبی دارند و تعداد آن در مقایسه با دیگر رباعیها اندک است،کمتر نشانی از نوآوری وکشف فضاهای تازه مییابیم. در این رباعیها بیشتر با زبان یکنواخت، ترکیبهای معمولی و گاه حتی شعاری روبهرو هستیم:
چرخید خداوند به دور سرتو
زد بوسه به پارهپاره پیکر تو
فرمود که کشتی نجات همه است
گهواره کوچک علیاصغر تو
این مقاله را با این رباعی به پایان میبریم:
بنویس که با شتاب باید برسد
فورا ببرش جواب باید برسد
لبهای رقیه از عطش خشک شده
این نامه بهدست آب باید برسد!
انسیه موسویان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست