سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

سیره امام علی ع و تساهل و تسامح


سیره امام علی ع و تساهل و تسامح

جایگاه بلند علی ع را از آیه شریفه تطهیر باید جست وجو كرد كه بر این اساس, به اتّفاق شیعه و سنّی, علی ع جزو اهل بیت علیهم السلام است كه خداوند متعال رجس و پلیدی را از آنان دور ساخته و عصمتشان را تأیید كرده است بدین روی, این مقال درصدد بررسی و كالبدشكافی مفهوم «تساهل و تسامح» در سیره امیرالمؤمنین علی ع است

تساهل و تلورانس در فرهنگ غرب دارای مبانی و فرایند تاریخی خاصی است كه با آنچه در فرهنگ اسلامی تحت این عنوان مطرح شده تفاوت ماهوی دارد. در مكاتب گوناگون سخن از تساهل و عدم تساهل مطلق نیست. در هیچ مكتبی سازش و تحمّل رفتار مخالف و یا نابردباری در برابر آن به طور مطلق تجویز نشده است بلكه بحث از تساهل و عدم تساهل نسبی است. بنابراین مهم تبیین موارد تساهل و عدم تساهل در مكاتب مختلف است. از آن جا كه سیره علی(علیه السلام) تجسّم عینی اسلام است، برای راه یابی به موارد تساهل و عدم تساهل در مكتب اسلام می توان سیره آن حضرت(علیه السلام)را مورد توجه قرار داد.

نبشتار حاضر با این هدف به سیره علی(علیه السلام) نگریسته و اجمالاً روشن كرده است كه امام علی(علیه السلام)با تمام وجود به اصول اساسی دین پای بند بود و مداهنه و سازش درباره آن ها را روا نمی دانستند و در برابر ناقضان حدود الهی، تهدیدكنندگان عدالت اجتماعی و توطئه گران براندازی نظام دینی سخت نامتساهل بودند. در عین حال، در مورد حقوق شخصی و مناظرات علمی بسیار با سعه صدر و متساهل بودند. در این خصوص، نمونه هایی از سیره آن بزرگوار ارائه شده است.

واژه ها و اصطلاحات در هر فرهنگی معانی و خاستگاه ویژه خود را دارد و بدون توجّه به فرایند تاریخی و مبانی فكریی كه در پیدایش آن ها مؤثر بوده است هرگز نمی توان درباره آن ها داوری كرد. این مطلب در مورد واضح ترین مفاهیم نیز صادق است; مثلاً، تعریف یك مسلمان از «خدا»، «انسان»، «دین» یا «اصلاح» غیر از تعریف یك مسیحی است.

یكی از مسائلی كه اكنون در عرصه فكر و اندیشه، با آن مواجهیم، همین مسأله است كه افراد بدون ملاحظه پیشینه تاریخی و مبانی فكری، برخی مفاهیم غربی را مطرح می كنند و آگاهانه یا ناآگاهانه سعی می كنند آن ها را منطبق با فرهنگ اسلام قلمداد نمایند; از جمله این مفاهیم واژه «تسامح و تساهل» است. برخی «تسامح و تساهل» را مادرِ تمدن ها و عامل دین داری واقعی و اكسیری معجزه آسا برای حلّ تضادهای اجتماعی و سیاسی می دانند. اینان اهل تساهل بودن را از افتخارات خویش می شمارند. برخی دیگر آن را آفت دین و مخالف كتاب و سنّت و ابزاری در دست مخالفان برای تقدّس زدایی از فرهنگ اسلام می دانند.

البته اگر این مفهوم، كه از فرهنگ غرب واردادبیات ماشده است، به صورت علمی تبیین گردد ومبانی فكری و پیش فرض های آن از منظر اسلام نقد و بررسی شود، به یقین، در بین دین باوران اختلاف فاحشی نخواهد بود. بسیاری از اختلافات موجود از خلط مباحث و عدم توجه به مبانی و پیشینه این مفهوم ناشی می شود.

به تعبیر امیرالمؤمنین(علیه السلام)، «اگر باطل از حق كاملاً جدا می گردید، بر آنان كه پی جوی حقیقتند پوشیده نمی ماند و چنانچه حق از باطل خالص می شد، زبان معاندان ازآن قطع می گردید. ولی قسمتی از حق و قسمتی از باطل را می گیرند و به هم می آمیزند. این جاست كه شیطان بر دوستان خود چیره می شود و تنها آنان كه مورد رحمت خدا بوده اند، نجات می یابند.»۱

● موضوع تسامح و تساهل

تسامح و تساهل دارای مفهومی گسترده است كه با ابعادی گوناگون در زندگی دو فرد،دوخانواده، دوقبیلهوحتی رابطه دولت با ملت و دولت ها با هم مطرح می شود.۲

اجمال مطلب این كه انسان در زندگی اجتماعی، وقتی با دیگران مواجه می شود، اگر رفتار و گفتار آنان را مطابق اندیشه ومرام خود بیابد مشكل خاصی پیش نمی آید و این هماهنگی موجب تقویت پیوند و ارتباط بین آن ها خواهد شد. اما اگر گفتار و رفتار آنان را مخالف مشی و رفتار خود بیابد، چگونه رفتاری شایسته مقام او خواهد بود؟ در این جا، سه فرض متصور است: یا باید تحمل كند و خون سرد باشد و حساسیتی نشان ندهد. یا باید به طور كلی، نسبت به آن نامتساهل باشد و در هیچ موردی سازش نكند و یا باید در برخی موارد، نامتساهل و خشن باشد و در مواردی دیگر بردبار و متساهل.

بدون تردید، فرض نخست كه انسان در مقابل رفتار و كردار مخالف همواره تسلیم باشد و از منافع خود چشم پوشی كند هر چند به قیمت از دست رفتن گران بهاترین چیزهای او باشد، با هیچ منطقی سازگار نیست; زیرا این بدترین نوع زبونی و فرومایگی است و اگر این روحیه در خانواده یا ملّتی به صورت فرهنگ درآید، قطعاً مورد تهاجم افراد سودجو و ملت های منفعت طلب قرار می گیرد. فرض دوم یعنی این كه در برابر دیگران در همه موارد نابردبار و نامتساهل بودن نیز مردود است; زیرا مانع سامان یافتن زندگی اجتماعی است و مشكلات عدیده ای به همراه خواهد داشت.

بنابراین، سخن از تساهل مطلق و عدم تساهل مطلق نیست، بلكه سخن از تساهل و عدم تساهل نسبی است.

● تفاوت دیدگاه اسلام با لیبرالیسم

اختلاف دیدگاه اسلام با لیبرالیسم در موارد تساهل و خشونت است. از آن جا كه لیبرال ها برای عقاید و ارزش های معنوی هیچ اهمیتی در جغرافیای فرهنگ و معرفت قایل نیستند و هویت آدمی را به امیال او می دانند، نه عقایدش; مثلت سود، لذّت و امنیت را جایگزین حقیقت، اخلاق و عدالت كرده اند. از این رو، نسبت به ارزش های معنوی و عقاید اهل تساهل و نسبت به منافع مادی، نامتساهل اند و در این مورد، هرگونه خشونتی را مجاز می دانند.

به عنوان نمونه، كسی كه امنیت یا بهداشت جامعه را تهدید كند، لیبرال ها سخت ترین مجازات را در حق او روا می دانند; زیرا امنیت و بهداشت را از امور حقیقی و واقعی می دانند كه در كام یابی دنیوی آنان مؤثر است. اما نسبت به كسی كه با ابتذال و ترویج مفاسد، اخلاق و معنویت جامعه را به انحطاط سوق دهد، با مسامحه برخورد می كنند; زیرا این امور را اعتباری و غیرواقعی می پندارند.۳ آنان این امور را از مسائل شخصی می دانند و خارج از قلمرو اختیارات حكومت قلمداد می كنند. اما مكتب اسلام، كه ارزش انسان را مدیون عقل و اعتقادات او می داند و با معیار حقیقت و عدالت به همه چیز می نگرد، سود و لذت و امنیت را نیز در پرتو آن ها جست و جو می كند و نسبت به مسائل معنوی و اخلاقی، بیش از منافع مادّی حساس است.

بنابراین، همان گونه كه نسبت به اخلال گران حیات مادّی نامتساهل است، نسبت به تهدیدگنندگان حیات معنوی جامعه نیز حساس و نابردبار می باشد. اساساً از نظر اسلام، آنچه ارزش ذاتی دارد، حیات معنوی است و دفاع از آن، بیش از دفاع از حیات مادی از نظر اسلام، اهمیت دارد. و مشروعیت دفاع، بیش از آن كه به دلیل منافع مادی باشد، به سبب دفاع از دین و ارزش های دینی است; چنان كه خداوند متعال درباره حكم دفاع می فرماید: «اگر خدا بعضی از مردم را به بعض دیگر دفع نمی كرد، دیرها و كلیساها و كنشت ها و مسجدها، كه نام خدا در آن بسیار یاد می شود، ویران می گردید.»(حج:۴۰)

خداوند نفرمود اگر قانون دفاع نبود، شهرهای شما ویران و تعداد شما كاسته می شد، بلكه فرمود: اگر قانون دفاع نبود، مراكزی، كه نام خدا در آن جا برده می شد، ویران می گشت.

علاّمه طباطبائی(رحمه الله) در تفسیر آیه مذكور، می فرماید: «این آیه در مقام تعلیل، نسبت به تشریع قتال و جهاد قرار دارد و حاصلش این است كه تشریع قتال به منظور حفظ مجتمع دینی از شرّ دشمنان دینی است كه می خواهند نور خدا را خاموش كنند; زیرا اگر جهاد نباشد، همه معابد دینی و شعایر الهی ویران گشته، عبادات و مناسك از میان می رود... و اگر تنها «معابد» را نام برده، با این كه اگر این دفاع نباشد اصل دین باقی نمی ماند تا چه رسد به معابد آن، بدین جهت است كه معابد مظاهر دین و شعایر و نشانه های دین است كه مردم به وسیله آن به یاد دین می افتند و در آن ها نشسته، احكام دین را می آموزند و صورت دین را در اذهان مردم حفظ می كنند.»۴

در منطق دین باوران ارزش دین به مراتب، بالاتر از جان و مال است و در صورتی كه دین به خطر بیفتد، همه آن ها باید فدای دین شوند. علی(علیه السلام)در این باره فرمودند: «آن گاه كه حادثه ای پیش آمد، اموالتان را سپر جانتان قرار دهید و در حفظ جانتان بكوشید. اما اگر حادثه ای پیش آمد كه دینتان در معرض خطر قرار گرفت، جانتان را فدای دینتان سازید كه آن كس كه دینش از بین برود، نابود است و غارت زده كسی است كه دینش به غارت برود.»۵

و از وظایف مهم حكومت اسلامی، حفظ دین و شعایر دینی است; چنان كه(علیه السلام)فرمودند: «خدایا، تو می دانی كه حكومت را برای سلطنت كردن یا كام یابی از دنیا نمی خواهم، بلكه برای احیای نشانه های دینت می خواهم.»۶

● امام علی(علیه السلام); تجسّم حقیقت اسلام

یكی از راه های دست یابی به دیدگاه اسلام در زمینه های مختلف بررسی سیره اهل بیت(علیهم السلام)است. زیرا اهل بیت(علیهم السلام) تعیّن عینی اسلام هستند.

امام علی(علیه السلام) نیزمصداق عینی اسلام و قول و فعل او جلوه معارف و احكام الهی است. و برای همه كسانی كه در جستار راه كمال هستند، الگو و اسوه ای نیكوست.

او قرآن ناطق است و كتاب خدا قرآن صامت. از این رو، آن گاه كه معاویه به پیشنهاد عمرو عاص دستور داد كه قرآن ها را بر سرنیزه كنند و خواست افراد خام و ساده لوح رابفریبد، علی(علیه السلام)فرمود: «قرآن ناطق منم.»۷

پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) به بیان های گوناگون، از جایگاه رفیع علمی و معنوی علی(علیه السلام) خبر داده، تا جایی كه او را محور حق معرفی نموده است: «علیٌ مَعَ الحقُ و الحقُّ معَ علی یَدوُرُ مَعَهُ حیثما دار»;۸ علی با حق معیت دارد و حق با علی، و حق چونان پروانه بر گرد شمع وجودش می چرخد. روایات فراوان دیگری نیز به همین مضمون در كتب روایی شیعه و سنّی آمده است كه همگی ما را به یك حقیقت رهنمون می شود و آن این كه بین حق و علی(علیه السلام) تطابق و توزان وجود دارد و وجه این توازن چیزی جز تعیّن و تقرّر حقیقت اسلام در علی(علیه السلام) نیست.

جایگاه بلند علی(علیه السلام) را از آیه شریفه تطهیر باید جست‌وجو كرد كه بر این اساس، به اتّفاق شیعه و سنّی، علی(علیه السلام)جزو اهل بیت(علیهم السلام)است كه خداوند متعال رجس و پلیدی را از آنان دور ساخته و عصمتشان را تأیید كرده است.۹ بدین روی، این مقال درصدد بررسی و كالبدشكافی مفهوم «تساهل و تسامح» در سیره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)است.

پی نوشت ها

۱ـ نهج البلاغه، خطبه ۵۰

۲ـ «تسامح و تساهل» از باب تفاعل، به معنای سهل گیری، اجازه دادن و تحمّل كردن یكدیگر است. این واژه معادل Tolerance لاتین می باشد و یك امر طرفینی است. برخی از مروّجان تساهل و تسامح در كشور بدون توجه به این معنا، روایاتی كه اسلام را «شریعت سهله» می داند، مؤیّد تساهل دانسته اند، در صورتی كه سهله و سمحه بودن شریعت به هیچ وجه، بیانگر تساهل نسبت به دین نیست. ر. ك. به: هفته نامه امید جوان، ویژه نامه ش. ۱۷۳، اردیبهشت ۷۹، ص ۳)

۳ـ مبانی نظری این دیدگاه را در مباحث معرفت شناسی اثبات گرایان، اومانیسم و سكولاریزم باید جستوجو كرد. ر. ك. به: محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، چاپ دوم، سازمان تبلیغات اسلامی، ص ۱۸۸

۴ـ سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ج ۱۴، ص ۵۳۴

۵ـ شیخ عباس قمی، سفینهٔ البحار، ج ۱، ص ۴۷۶

۶ و۷ـ نهج البلاغه، كلام ۱۳۱ / خطبه ۱۲۵

۸ـ محمدباقرمجلسی،بحارالانوار، ج ۳۳، ص ۳۷۶

۹ـ ر. ك. به: سیدجعفر مرتضی عاملی، اهل بیت در آیه تطهیر

۱۰ـ جرج جرداق، الامام علی صوت العدالهٔ الانسانیهٔ،بیروت،دارمكتبهٔ الحیاهٔ،۱۹۷۰،ج۱،ص۸۷

۱۱ـ مرتضی مطهری،جاذبهودافعه علی(علیه السلام)،ص۲۲

۱۲ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸

۱۳ـ ر. ك. به: طبرسی، الاحتجاج، ج ۱

۱۴ـ نشریه داخلی مؤسسه امام خمینی(رحمه الله)(اندیشه،) ش۱، ص ۱۵

۱۵ و۱۶ـ سیدمحمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۸، ص ۴۹۹ / ج ۴، ص ۸۳

۱۷ـ ر. ك. به: مقاله مصطفی حنیف، «تسامح آری یا نه؟» دفتر نخست، نشر خرّم.

۱۸ و۱۹ و۲۰ـ نهج البلاغه،خطبه ۳/خطبه ۷۴/ نامه ۲۳

۲۱ـ من الشعر المنسوب الی الامام الوصی علی بن ابی طالب(علیه السلام)،عبدالعزیزسیدالاهل،بیروت،ص۲۰

۲۲ و۲۳ـ نهج البلاغه، خطبه ۸۶ / حكمت ۱۱

۲۴ـ محمدحسین طباطبائی،پیشین، ج۱۲، ص۴۷۶

۲۵ و۲۶ و۲۷ و۲۸ـ نهج البلاغه، حكمت ۱۷۴ / خطبه ۱۰۶ / همان / خطبه ۱۳۰

۲۹ـ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۲۷

۳۰ و۳۱ و۳۲ و۳۳ و۳۴ و۳۵ و ۳۶ـ نهج البلاغه، نامه ۳۸ / كلام ۱۳۱ / حكمت ۳۷۴ / خطبه ۳ / نامه ۲۵ / حكمت ۴۲۹ / حكمت ۴۳۷

۳۷ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۲۱، ص ۳۸۵ و ج ۴۱، ص ۱۱۵

۳۸ و۳۹ و۴۰ و۴۱ و۴۲ـ نهج البلاغه، نامه ۲۰ / نامه ۴۱ / نامه ۴۳ / نامه ۵۳ / خطبه ۱۵

۴۳ـ مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص ۵۶

۴۴ـ مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه(علیه السلام)، صدرا، ۱۳۶۸، ص ۶۷ و ۶۸

۴۵ـ مقصود زبیر، پسر عمّه پیامبر(صلی الله علیه وآله) است كه از جنگ فاصله گرفت و برگشت. در راه بازگشت، توسط ابن جرموز به قتل رسید. قاتل پس از كشتن او، شمشیرش را نزد علی(علیه السلام) آورد. حضرت در همان حال كه شمشیر او را می نگریست، فرمود: «این شمشیر چه بسیار غم و اندوه را كه از چهره رسول خدا(صلی الله علیه وآله)زدوده است!»ثقفی،الغارات،ص۶۵

۴۶ـ شعبان صبوری، خاطرات امیرمؤمنان(علیه السلام)، چاپ دوم، قم، مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۸، ص ۴۰۸ و ۴۰۹، به نقل از: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۳۵

۴۷ـ شیخ مفید، الاختصاص، قم،جماعهٔ المدرسین فی الحوزه العلمیه، ۱۴۱۸ ق.، ص ۲۷۷ و ۱۷۸

۴۸ـ شیخ مفید، پیشین، ص ۱۷۹

۴۹ـ مسعودی، مروج الذهب، ج ۱، ص ۲۷

۵۰ـ نهج البلاغه، خطبه ۲۴

منبع:ماهنامه معرفت ، شماره ۴۱


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.