جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
۲۵۰هزاربرگ سند منتشر نشده نهضت تنها در جمهوری آذربایجان است
«ما وقتی بزرگان تاریخمان را میکنیم زیر خاک، با گذاشتن یک سنگ میگوییم برو پی کارت و طلاقش میدهیم.» این آخرین حرفهای افشین پرتو در پایان مصاحبهیی درباره نهضت جنگل است. دکتر پرتو درباره نهضت جنگل کارهای منتشر نشده زیادی دارد. برخی از آنها تصحیح است مثل خاطرات بحرالعلوم و خاطرات احسانالله خان. میگوید در اتفاقی شگرف در باکو با زن پسر احسانالله خان که پیرزنی بوده دیدار داشته و او در نهایت محبت دستنوشتههای احسانالله خان را به او داده و گفته که چون امکان دارد امروز یا فردا بمیرد و این اثر کلا نابود شود، آن را به او میدهد. تصحیح شده آن اثر اکنون در نزد او است یا مثلا خاطرات بحرالعلوم که مضمون انتقادی دارد و در نقد نهضت جنگل نوشته شده، متن تصحیح شدهاش نزد او است و انتظار چاپ را میکشد. او در این گفتوگو به نقش رویدادهای جهانی و تاثیر آن در نهضت پرداخته و ناخواسته به ایراد بنیادینی که در همه پژوهش نهضت جنگل وجود دارد، اشاره کرد؛ مساله اسناد منتشر نشده از نهضت جنگل. او میگوید: نزدیک به ۶۰۰ هزار برگ سند در جمهوری آذربایجان درباره تاریخ گیلان وجود دارد که از این مقدار ۲۵۰ هزار برگ مرتبط با نهضت جنگل است. اسناد مراکز اسناد روسی، انگلیسی، ترکیه (عثمانی)، آلمان و ارمنستان هنوز خوانده نشده است و با وجود این اسناد منتشر نشده در واقع همه تحقیقاتی که درباره نهضت جنگل تاکنون در ایران منتشر شده دچار نقصان هستند. گفتههای او را که بیشتر شکل شکواییه دارد تا مصاحبه در قالب این گفتوگو بخوانید.
ببینید نهضت جنگل در واقع یک ماجرای هفتساله است و در آغاز جنگ جهانی اول هم یعنی در سال ۱۳۳۳ قمری (۱۹۱۴ میلادی) شروع میشود. جنگ جهانی اول که تمام میشود این نهضت پایان پیدا نمیکند. ما در طول این زمان نهضت چند ماجرای عمده داریم؛ یکی خود روند جنگ جهانی اول، جابهجایی قدرتها در ایران، مبارزات و منازعات روسها و انگلیسیها و ...
ما باید دنیا را بهگونهیی بسازیم که همه پاسخگوی هم باشند. بعد حتی اگر آن حکومت در این ماجراها مقصر بوده الان یک قرن از آن ماجراها گذشته. من که نباید تقاص کارهای رضاشاه را بدهم. خب این اشتباه را کردیم الان هم به شما اجازه میدهیم که ما را مورد بررسی و نقد علمی قرار بدهید. الان در عثمانی پر از اسناد مربوط به نهضت جنگل است چون ماموران عثمانی آن زمان در اینجا حضور داشتند. با ترکیه که دیگر رفیقیم. از او که دیگر میتوانیم سند بگیریم
از نظر شما برای اینکه درباره مسائل نهضت جنگل به واقعیت تاریخی نزدیک شویم، چه مسائلی را باید لحاظ کنیم؟
ببینید نهضت جنگل در واقع یک ماجرای هفتساله است و در آغاز جنگ جهانی اول هم یعنی در سال ۱۳۳۳ قمری (۱۹۱۴ میلادی) شروع میشود. جنگ جهانی اول که تمام میشود این نهضت پایان پیدا نمیکند. ما در طول این زمان نهضت چند ماجرای عمده داریم؛ یکی خود روند جنگ جهانی اول، جابهجایی قدرتها در ایران، مبارزات و منازعات روسها و انگلیسیها که آمدند جزو متفقین و آلمانیها و عثمانیها که جزو متحدین شدند و گیلان به عنوان یک محلی که روسها هر گاه اراد ه میکردند وارد ایران شوند، به علت اینکه نیروی دریاییشان در انزلی نیرو پیاده میکرد، اینجا آن سنگر اولیه بود که باید فتح میشد. در نتیجه حضور روسها و دقت و مراقبت انگلیسیها در اینجا که با توجه به اینکه روسها جزو متحدین آنها بودند ولی برای آنکه بر آنها احاطه پیدا نکنند و بعدها در این منازعه با رقیبشان بازنده به حساب نیایند آنها هم سعی میکردند که در اتفاقات جنگل یک حضور علنی، شاید پنهانی ولی قدرتمندانه داشته باشند. به همین جهت بدون برو برگرد انگلیسیها هم عناصر و عواملشان را به درون این نهضت هل دادند تا بعدها در تصمیمگیریهای سیاسی از حضور آن عوامل و عناصر استفاده کنند.
ورود به داخل نهضت هم در واقع آسان بوده
بله، بدنه این نوع حرکتها چندان مقاوم نیست و چون به ناگهان شکل میگیرد ، در نتیجه پذیرای همه هست و اصلا نهضت جنگل شاید برخلاف تمام رویدادهای آن زمان ایران، یک مجموعهیی از حضور انواع و اقسام تفکرات بوده. یعنی کسانی آمدند که بالذاته چپگرا هستند. کسانی هستند که دقیقا رو به سیاست انگلیسیها دارند. عوامل و عناصر روسهای تزاری در آن هستند. عوامل و عناصر آلمانیها و عثمانیها به سبب آن کمکهای نظامی و تسلیحاتیای که به نهضت میکردند به چشم میخورند. یکی از دلایلی که باعث میشده انگلیسیها هم از نهضت جنگل حمایت کنند،
به خاطر ذات سیاست آنهاست. معمولا آنها همیشه با پدید آوردن یکسری آشوبها و سر و صداهایی نوعی حکومت سایه میسازند برای اینکه دولتی که در پایتخت در سر کار است، وحشت زده از آن پذیرای پیشنهادهای انگلیسیها در گرداندن امور باشد.
یعنی واقعا قدرت انگلیسیها اینقدر زیاد بوده؟
بله، ببینید انگلیسیها بالذاته در تمام رگ و پی سیاست ایران در آن زمان حضور و نفوذ دارند. این حضور واقعا پررنگ است. یعنی حتی صدراعظم از درون اینهاست. اصلا این سلسله قاجار به نوعی است که مثلا همین حاجی ابراهیمخان کلانتر، نخستین صدر اعظم آقا محمدخان قاجار، آنچه مسلم است از عوامل انگلیسیها بوده و در راستای برآوردن خواستههای سیاسی انگلیس که میخواست ایران را تبدیل به یک دیواره مستحکم برای جلوگیری از نفوذ روسیه رو به سوی هند بکند، این بود که مبادرت به تشکیل حکومت قدرتمندی که در راس آن آقامحمد خان قاجار است، کرد. نه اینکه آقا محمدخان جزو عوامل انگلیس است ولی این حاجی ابراهیم خان کلانتر فضا و بستری ایجاد کرد که نسبت به اجرای سیاستهای انگلیس کمک میکرد. از آن به بعد هم هر وقت حکومتها در ایران عوض میشدند و هر کسی به عنوان صدراعظم بر سر کار میآمد به محض اینکه سعی میکرد ذرهیی دست انگلیسیها را در سیاست ایران کوتاه بکند مثل قائم مقام فراهانی و میرزا تقیخان امیر کبیر، بلافاصله با توطئههایی که انگلیسیها میچیدند، آنها را از صحنه خارج میکردند تا بتوانند عناصر خودشان را وارد قضیه بکنند. به همین جهت این هفت سال دوران نهضتجنگل یک پروسه آزمایشی برای مجموعه سیاستهای بعدی ایران هم میتواند قلمداد شود. در اینجا تمام اندیشهها به یک مبارزه قدرتطلبانه با هم میپردازند. نهضت تشکیل میشود و مردم به نهضت میپیوندند. عناصر متعدد به داخل نهضت میآیند. جمهوری گیلان به وسیله میرزا کوچکخان تشکیل میشود. جمهوری شورایی تشکیل میشود. این جمهوری با کودتای چپها مواجه میشود. احساناللهخان جمهوری شورایی تشکیل میدهد که دقیقا رو به سوی حکومت تازه تاسیس شده در شوروی دارد که آن هم نابود میشود. میرزا دوباره برمیگردد ولی دیگر ناکارایی دارد چرا ؟چون مردم هم از این همه درگیری ایدئولوژیک درون نهضت دچار دلزدگی شدهاند. آرام آرام کنار میروند و سیاستهای بعد از جنگ جهانی اول هم که میخواهد یک کمربند امنیتی در برابر کمونیسم درست بکند، سعی میکند به حکومتهایی که بعد از آن در ایران برسر کار میآیند به نوعی کمک بکند که به سوی کمونیسم نروند. پس این حکومتهای سایه در آن زمان دیگر جزو خواستهای دنیای غرب نبود. مخصوصا بعد از جنگ جهامی اول با قدرت یافتن امریکا که به هر حال تعیینکننده دنیای سیاست بود دیگر ممکن نبود و فنای نهضت جنگل در واقع حاصل توافقهایی بود که در بیرون صورت گرفته بود. بنابراین تمام آن عناصری که به داخل این نهضت فرستاده شده بودند، بنا بر آن سیاستها از آن فاصله گرفتند. خب با این تعداد کم از پیش پا برداشتن اینها بسیار ساده بود. اینکه ما بخواهیم این نهضت را فقط به عنوان یک حرکت ملی، حالا این روزها رسم شده حرکت اسلامی، به صرف اینکه میرزا کوچک خان قبل از اینکه رهبری جنگل را برعهده بگیرد، مدتی لباس طلبگی بر تن داشته حساب بکنیم، این منطق تاریخ نیست و به همین خاطر برای بررسی واقعه نهضت جنگل باید یک جواب منطقی به تاریخ داد و برای یافتن آن جواب منطقی هم ما باید چندین و چند هزار برگ سندی که درباره نهضت جنگل هست- صددرصد در مراکز اسنادی انگلستان، در مراکز اسنادی امروز روسیه، در جمهوری آذربایجان فراوان هست، در ارمنستان است به دلیل اینکه ارمنیها حضور داشتند در مرکز اسناد تفلیس هست به علت اینکه آنها اینجا حضور داشتند- خوانده شود. من به این مراکز اسنادی سر زدم و میدانم اسنادی که در این مکانها وجود دارد بسیار بسیار زیاد است. اسنادی که هنوز خوانده و منتشر نشده. از همه اینها که بگذریم اسنادی که در وزارت خارجه ما هست. حتی اسناد موجود در وزارت خارجه ما در بحث نهضت جنگل هم هنوز خوانده و ارائه نشده. البته ما در این جریان همایش بازشناسی نهضت جنگل را که چند سال پیش در دانشگاه گیلان برگزار کردیم، سعی کردیم یک مقداری از این اسناد را بخوانیم و حتی بعضیها را به صورت مجموعه چاپ کردیم و در اختیار عموم قرار دادیم برای خواندن ولی برای انتخاب آن اسناد هم محدودیتهای سیاسی آن زمان وجود داشته. شکی در این نیست تا جایی که خیلی از سندها منتشر نشد. مثلا من خودم جزو هیاتی بودم که رفتیم به باکو و حدود سیصد و سی، چهل برگ سند از مرکز اسناد باکو برداشتیم و آوردیم که گفتند این اسناد اگر هنوز ارائه نشود بهتر است. مراکز تحقیقی و پژوهشی باید الان یک بخشی تشکیل بدهند و این بخش مسوول گردآوری و نسخهبرداری از این اسناد در این مراکز اسنادی باشد. اینها را بیاورند و آشنایان به آن زبانها آنها را به زبان فارسی ترجمه و کلاسه بکنند و بیایند بهصورت مجموعههایی بسیار گسترده در اختیار محققان قرار بدهند و بعد بر این مبنا بیایند این نهضت را بررسی دقیق بکنند چون هیچ کدام از این سندها که به قول معروف امروز که میگویند در آن مشکلاتی هست، شخصیت میرزا کوچک خان جنگلی را زیر سوال نمیبرد. آنها اعتبار خودشان را دارند و شاید این اسناد آنها را مثبتتر بکنند. اصلا این وحشت نباید وجود داشته باشد و خیلیها که الان به عنوان آدمهای مطرح و مثبت شناخته شدهاند، ممکن است با خواندن آن اسناد متوجه بشوییم که آن اعتبار را هم آنها ندارند وظیفه تاریخ روشن کردن چهرههاست.
الان این اسنادی که در مراکز اسنادی انگلیس و روسیه هست در چه وضعیتی است. تا امروز به هیچ شکلی منتشر نشده؟
نه اینها منتشر نشده چون اقدامی برای گردآوری و انتشار آن صورت نگرفته. این اسناد اول باید نسخهبرداری بشود و بعد در یک جمعی مورد بررسی، بازخوانی قرار بگیرد و دستهبندی بشود. حالا یکی میخواهد در زمینه مسائل اقتصادی جنگل مطالعه بکند. یکی میخواهد راجع به مسائل سیاسی یا عقیدتی آن مطالعه بکند، در واقع با این اقدام زمینه کار علمی و روشمند فراهم میشود. ببینید یک عده اصلا نگاه دقیقی به این مسائل ندارند و شاید اصلا بشود گفت نگاه ندارند. ایدئولوژی هم ندارند. از بد حادثه اینجا به پناه آمدهاند. یک مرتبه چهار تا عکس از اینها گرفتهاند در روزنامه، دو تا عنوان دانشگاهی بحق یا به ناحق گرفتهاند و میخواهند حرفی بزنند میآیند به جعل در تاریخ میپردازند. این منطقی نیست. درست است ایدئولوژی پایه و اساس نگارش است. اما اینکه من بیایم صرفا از نگاه چپ بلشوویکی به مساله نگاه بکنم یا از نگاه غربیها یا فقط از زاویه نگاه مذهبی به قضیه نگاه کنم، هر سه اینها خط کشیدن روی نهضت جنگل است. نهضت را باید از نگاه باز بهدلیل اینکه همه نیروها در آن حضور داشتند دید. زمانه زمانه شگفتی بوده. جنگ بوده و انقلاب اکتبر صورت گرفته، بعد از جنگ جهانی اول جابهجایی قدرت صورت گرفته. همین سه عامل اصل ماجراست. چون هر یک از اینها خودش میتواند یک حادثهیی را دگرگون کند. شما ببینید که هر سه در همین مقطع زمانی نهضت رخ داده.
این مسائل از نظر شما کار مطالعه نهضت جنگل را سختتر میکند.
این کار را باید یک هیات بسیار بسیار گسترده بکند. من خودم نزدیک به هزار برگ از اسناد نهضت را از مراکز اسنادی مختلف آوردم. بعد از سالها مطالعه روی اینها، بازنویسی اینها، شاید برای بسیاری از اینها پانویسهایی نوشتهام که به اندازه اصل سند است برای اینکه روشن شود ماجرا چه بوده. بالاخره این سند از دیدگاهی نوشته شده و باید این دیدگاه را هم مورد تحلیل قرار داد ولی من میگویم که این شاید یک چند هزارم کاری است که میشود در این باره انجام داد. باید این اسناد خوانده شود.
بعد برای گرفتن اسناد از آن طرف مثلا روسیه و انگلیس و ممنوعیت وجود ندارد؟
خیر ممنوعیتی در کار نیست. شما وقتی به عنوان یک گروه پژوهشی از طرف یک نهاد رسمی معرفی میشوید، بالاخره یک نهادی تشکیل میشود و وقتی شما میخواهید بروید مثلا به روسیه، وزارت خارجه ایران شما را معرفی میکند که این افراد گروه پژوهشی هستند و درباره این موضوع میخواهند تحقیق کنند. حالا ممکن است که برخی اسناد را پنهان بکنند ولی بسیاری از اینها قابل حصول است. ما که به صورت غیررسمی میرفتیم آنجا با همین ابراز دوستی و ایجاد رفاقت با آنها، موفق میشدیم بسیاری از این اسناد را به دست بیاوریم. خدا مرحوم ابوالقاسمی را بیامرزد، من با ایشان با آقای علی عبدلی و کیوان محمدی به باکو رفتیم. من وقتی با آن مجموعه اسناد در کتابخانه جمهوری آذربایجان مواجه شدم واقعا تعجب کردم که این همه سند در اینجا هست و هیچ کس از آن خبر ندارد. آنها لطف کردند در همان زمان ۳۳۴ برگ سند به ما دادند. ما آوردیم ایران و بالاخره نفهمیدم چه بلایی سر آن سندها آمد. گفتند فرستادیم تهران ترجمه بکنند. درحالی که ترجمه را همین جا هم میشد، انجام داد. ما خودمان میتوانستیم این کار را بکنیم.
کدام نهاد بود؟
دفتر امور اجتماعی استانداری گیلان این برنامه را عملی کرد و ما را به آنجا اعزام کرد.
الان چند سال از آن زمان میگذرد؟
سال ۱۳۷۴ بود.
هنوز هم ترجمه نشده؟
نه متاسفانه! هنوز هم ترجمه نشده. یعنی اگر هم ترجمه شده باشد ما هیچ نشانی از آن نداریم. اینکه مثلا یک برگی از آن ترجمه شده باشد در اختیار ما باشد، نه خبری نشد. زمانی که ما این سندها را در گمرک داشتیم میآوردیم، گمرک سر پاکت را باز کرد. هر چه گفتیم این سند است و مهر سفارت ایران را دارد. فکر کرد ما داریم چه چیزی میآوریم، نمیدانم. البته شاید کار درستی نبود. چون امانتداری کار خوبی است. الان میگویم ای کاش آن پاکت که سرش باز بود، ما قبل از اینکه تحویل استانداری میدادیم آن زمان هم کپی هر برگی سه تومان بود، ای کاش کپی از اینها میگرفتیم. هر چند که سفارت ما در باکو هم توان تکنیکی برای کپی آن اسناد را نداشت. ما این را به نشر الهدی در باکو که برای ایران بود برگی هفتاد تومان دادیم تا از آن کپی گرفتیم. یعنی هیچ نوع همکاریای صورت نمیگرفت. این مسیر بسیار پر دستانداز است و کسی که وارد آن میشود باید خیلی مقاومت داشته باشد. باید خنده هرگز از لبش دور نشود. حالا به خوب انجام شدن یا بد انجام شدنش؛ لبخند باید همیشه باشد (لبخند میزند)
ببینید من پیشنهاد مرکز اسناد را همزمان به دو جا دادم. یکی به تبریز و دیگری به رشت. در تبریز رفتند و سندها را آوردند. «مرکز اسناد آذربایجان» با آن سندهایی که از آنجا و جاهای دیگر آوردند، الان در تبریز تشکیل شده. حتی من را دعوت کردند در مراسم افتتاح مرکز اسناد آذربایجان به خاطر اینکه پیشنهاددهنده من بودم از من تقدیر شد. آنجا آن آقایی که پشت میکروفون رفت ما را مورد محبت قرار داد و گفت که این موضوع را یک دوستی از گیلان به ما پیشنهاد داد و ما انجامش دادیم.
ولی در گیلان هنوز انجام نشده.
در گیلان با اینکه دکتر کیانوش کیانی، معاون مرکز اسناد ملی ایران بود و چند بار از روی محبتهای ویژهیی که داشت آمد اینجا پیشنهاد تشکیل مرکز اسناد ملی را در گیلان داد. گفت که میخواهم تمام اسناد مربوط به گیلان را بفرستم به گیلان تا پژوهشگران گیلانی در همینجا با آسودگی خاطر، مطالعه بکنند. پیشنهاد ایشان به دانشگاه گیلان و استانداری ارائه شد ولی دانشگاه گیلان هیچ اعتنایی به این قضیه نکرد و هیچ گامی در این مسیر برنداشت. استانداری گیلان هم بعد از این موضوع از این کار کلا فاصله گرفت و حاضر به حمایت از این قضیه نشد.
علتش چه بود؟
علت را باید آنها پاسخ بدهند که چه بوده. چون مرکز اسناد ایران فعلا یک ساختمان موقت میخواهد تا این اسناد به آنجا منتقل شود. بعد بیاید به علت اینکه چنین مرکزی در گیلان وجود دارد، بودجهیی برای ساخت یک مرکز اسناد با ساختمانی با تمام امکانات حفظ سند در اینجا اختصاص یابد. آنها میخواستند این کار را خودشان انجام بدهند نه اینکه بر عهده اینها بگذارند. با اینکه پیشنهادشان را کتبا مطرح کردند و حتی در چند مصاحبه هم نظرشان را مطرح کردند، متاسفانه مراکز فعلی ما مثل دانشگاه گیلان از کنار این قضیه خیلی ساده گذشت و استانداری هم کاری انجام نداد. در حالی که دانشگاه گیلان مرکز گیلانشناسی دارد و میتوانست این کار را انجام دهد. اصلا ساختمانی را در کنار میرزا کوچکخان در رشت داشتند، میساختند که میگفتند اگر ساخته شود برای مرکز گیلانشناسی و مرکز اسناد گیلان است. آخرین نگاهی که من به آنجا انداختم یک سری تیرآهن بود و دیوارهای آجری. دروغ نمیتوانم بگویم حالا ممکن است سقف هم برایش زده باشند. اما آنچه مسلم است اقدام اصولی در این زمینه انجام نشده است. درحالی که اگر چنین مرکزی در اینجا باشد ما این همه جوان پژوهشگر و علاقهمندان به مطالعه در گیلان داریم. هر کدام اینها چهار برگ سند را بخوانند و عرضه بکنند، دنیایی از اطلاعات میشود.
یک مرکز بازشناسی نهضت جنگل هم هست در تهران؟
بله هست و فعالیت هم میکند. اما آن کاری را که باید بکند، انجام نمیدهد. چند نفر جمع شدند و مرکزی را تاسیس کردند که گاهی اوقات جلساتی را تشکیل میدهند و صحبتهایی میشود. دو سه کتابی هم منتشر کردند. اما این کار باید جلال و شکوهاش خیلی بیشتر از این حرفها باشد. به نظرم این کارها کوچک است و در واقع خیلی کوچک است. این کار با یک امکانات اداری و مالی بالا انجام شود تا دستاوردش مطلوب اهل علم و کتاب و عقل باشد. اینکه چهار نفر آدم جمع شویم و حتی با صداقت بخواهیم این کار را انجام دهیم نتیجه مورد انتظار را به ما نمیدهد.
من همیشه فکر میکردم که از بیرون ایران و در مراکز اسناد خارجی، ارادهیی بر منتشر نشدن اینها وجود دارد.
نه، اینها قابل دریافت است. شاید آن زمان نمیدادند ولی الان میدهند. ما یک سری ارتباطات فرهنگی با اینها داریم. به هر حال هر چیزی که آنها میدهند یک چیزی هم میخواهند. عقلانیت پژوهشی ایجاب میکند در پژوهشهای تاریخی من به آنها کمک بکنم و آنها به من کمک بکنند. ما که در دنیای بستهیی نباید زندگی بکنیم. ما باید دنیا را بهگونهیی بسازیم که همه پاسخگوی هم باشند. بعد حتی اگر آن حکومت در این ماجراها مقصر بوده الان یک قرن از آن ماجراها گذشته. من که نباید تقاص کارهای رضاشاه را بدهم. خب این اشتباه را کردیم الان هم به شما اجازه میدهیم که ما را مورد بررسی و نقد علمی قرار بدهید. الان در عثمانی پر از اسناد مربوط به نهضت جنگل است چون ماموران عثمانی آن زمان در اینجا حضور داشتند. با ترکیه که دیگر رفیقیم. از او که دیگر میتوانیم سند بگیریم. در انگلستان، در آلمان، اصلا تحلیلهای ذهنی همان زمان پژوهشگران امریکایی، بالاخره باید
در کنار مجموعه رقابتهایی که با اینها داریم، در این زمینه به تعامل برسیم. ما زمانی که فرضا گندم یا جدیدا برنج از امریکا میخریم (با تمام جنگ و جدلی که با او داریم) بعد نمیتوانیم چند برگ سند بخریم. در کتابخانه کنگره امریکا سند به وفور هست. خب حالا ممکن است بگوید از این هزار سندی که دارم شش برگش سری است و ما حاضر نیستیم. مشکلی نیست آن شش سند را نده ولی بقیه را بده من بخوانم. الان خیلی از این ایرانیهایی که در انگلستان هستند و پژوهشگر هستند در مراکز اسنادی انگلیس دارند سندها را میخوانند. انگلیسیها مثل اینکه بعد از سی سال اجازه استفاده از اسناد را میدهند. آقا اینکه مربوط به صد سال پیش است.
یعنی از آن مراحل حفاظتی هم خارج است. اگر کسی بخواهد برود کار بکند، میتواند کار بکند. این ماییم که تنبلیم و برنامه نداریم. ما تقصیر را به دوش کوتاهیهای پژوهشی خودمان بگذاریم بهتر است.
مهدی بازرگانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست