شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

امام کاظم ع و اهمیّت برنامه ریزی


امام کاظم ع و اهمیّت برنامه ریزی

هفتمین پیشوای حقیقت و اسوه آزادگی, حضرت موسی الکاظم ع علی رغم اختناق حاکم در عصر خلافت غاصبانه عباسی و تحمّل مرارت های فراوان در زندان های هارونیه از تعلیم و تربیت شاگردان نام آور و هدایت امت به راه نجات دریغ نورزیدند

هفتمین پیشوای حقیقت و اسوه آزادگی، حضرت موسی الکاظم (ع) علی رغم اختناق حاکم در عصر خلافت غاصبانه عباسی و تحمّل مرارت های فراوان در زندان های هارونیه؛ از تعلیم و تربیت شاگردان نام آور و هدایت امت به راه نجات دریغ نورزیدند.

تبیین راههای کمال عقل انسانی، نحوه شناسائی سخن حق و پیروی از آن و چگونگی برنامه ریزی و تقسیم ساعات شبانه روز برای انسان مؤمن؛ مطالب گرانبهائی است که در نوشتار پیش رو توسط فقیه اخلاقی وحکیم فرزانه « حضرت آیت الله جوادی آملی (مدظلّه) » در اندیشه های نورانی امام هفتم (ع) بررسی شده که در آستانه سالروز شهادت مظلومانه آن مظهر هدایت به خوانندگان گرامی تقدیم می شود.

مکتب علمی امام کاظم (ع)، مهد پرورش شاگردانی نام آور

وجود مبارک امام هفتم حوزه های علمی قوی و غنی تشکیل داد، طلاب مستعد را شناسائی کرد، شاگردان فراوانی تربیت کرد که عدّه زیادی از آنها جزء روات احادیث شدند، جزء علمای بزرگوار شدند، جزء محدّثین و مفسّران شدند و مانند آن. یکی از آن شاگردان بنام ( هشام بن حکم ) است که ر ساله العقل را وجود مبارک امام هفتم برای هشام بن حکم ترسیم کرد. مرحوم کلینی (رض) در جلد اوّل اصول کافی و بسیاری از بزرگان در جوامع روائی ما این ر ساله العقل وجود مبارک امام هفتم را نقل کردند.

● علوّ مقام مؤمن در پرتو فهم، عمل و نشر معارف الهی

آن نکته ای که الآن وادارمان می کند که درباره این ر ساله العقل مطرح کنیم این است که: وجود مبارک امام هفتم مقام مؤمن را خیلی بالا می داند. بالا بودن مقام مؤمن تنها به این نیست که در آخرت درجات او زیاد است، بلکه بالا بودن مقام مؤمن این است که او نزدیک انبیاء و ائمه (علیهم السّلام) بسیاری از فضائل و معارف و علوم را می تواند یاد بگیرد و عمل بکند و منتشر بکند؛ این سرمایه در انسان هست. اگر کسی این سرمایه را شناخت، خود را ارزان نمی فروشد ! هرگز نمی گوید: من حالا که مدرّس شدم، یا درس سطح می گویم، یا درس خارج می گویم؛ همین مقدار بس است ! در تعبیرات دینی ما این است که اوّلین روز جهل یک حوزوی یا دانشگاهی آن وقتی است که بگوید من فارغ التّحصیل شدم!

بعد از اینکه وجود مبارک حضرت این را بیان فرمودند، می فرمایند: یا ه شام ! لا تجتم ع هذ ه الخ صال لا ل نب یّ او وص یّ او مؤم ن امتحن الله قلبه ل لیمان. وقتی معارف عقلی را مطرح می کند، می فرماید: این معارف بلند، این فضائل فراوان مال انبیاء هست و مال ائمه هست و مال مؤمنی که در آزمون الهی قلبش پیروز شد، نه زبانش ! پس این مقام برای ما هست! اگر این راه باز است، چرا ارزان بفروشیم ؟ خسارت که دیگر حقیقت شرعیّه ندارد، همین است! آدم یک کالای گرانی داشته باشد، این کالا را به مرجعیّت بفروشد، یا به پیش نمازی بفروشد !! فرمود: لا ل نب یّ او وص یّ او مؤم ن امتحن الله قلبه ل لیمان، و امّا سائ ر ذل ک م ن المؤم نین فنّ احدهم لا یخلو م ن ان یکون ف یه بعض هذ ه الجنود (۱). افراد عادی مقداری از این فضائل عقلی را فراهم می کنند، ولی آن مؤمنان وارسته در ردیف اولیای الهی اند؛ این اصل اوّل.

● ویژگی مؤمنان در شنیدن سخنان مختلف و تبعیّت حق

مطلب دوّم آن است که وجود مبارک امام هفتم (ع) برابر آیه سوره زمر فرمود: خداوند هم مجاری ادراکی به ما داد که مطالعه کنیم و گوش بدهیم، یک. هم تسویه خانه به ما داد به عنوان درون پژوهش کنیم، تحقیق کنیم که این چیزی که شنیدیم، آنچه که خواندیم؛ کدامش حق است، کدامش حق نیست، این دو. و هم قدرت انتخاب به ما داد که بعد از ارزیابی، وقتی فهمیدیم چه حق است، آن را بپذیریم؛ این سه. بعد قدرت عمل به ما داد، چهار. بعد قدرت نشر و تبلیغ به ما داد، پنج؛ که در همه این مقاطع پنج گانه ما پیروز می شویم.

اوّلین راهی که وجود مبارک امام هفتم بعد از مسأله توحید و اینها ذکر کرد، این است که فرمود: خداوند اهل عقل و فهم را در کتاب خودش بشارت داد، اینچنین فرمود: فبشّ ر ع باد الّذ ین یستم عون القول فیتّب عون احسنه (۲)؛ « قول » یعنی مکتب، یعنی آراء، یعنی مطالب علمی و مکاتب گوناگون را می شنود، خوب گوش می دهد؛ و میزان هم دارد، ارزیابی کند چه صدق است، چه کذب؛ چه حق است، چه باطل؛ چه خیر است، چه شر؛ چه حسن است، چه قبیح؛ بعد انتخاب هم می کند.

● تقسیم بندی انسان ها از لحاظ تشخیص و انتخاب قول حق

تشخیص دادن،مال یک بخش انسان است، انتخاب کردن مال بخش دیگر. ما همانطوری که در فضای ظاهر انسان هایمان چهار گروه اند، در فضای باطن هم به شرح ایضاً. ما در مسأله ظاهر افرادی را که داریم چهار دسته اند؛ ما یک مجاری ادراکی داریم به نام چشم و گوش که با این می فهمیم، می شنویم. یک مجاری تحریکی داریم به نام دست و پا؛ با آن کار می کنیم. افراد جامعه از نظر مجرای ادراک و حرکت چهار دسته اند؛ بعضی ها هر دو جهتشان قوی است، یعنی هم خوب می بینند، هم خوب می شنوند و هم دست و پای سالمی دارند. یعنی اگر دیدند اینجا مار هست، می دوند؛ یا اگر اتومبیل دارد می آید، می روند کنار. یعنی دست و پای آنها سالم است، یک. چشم و گوش آنها سالم است، دو؛ هم می فهمند، هم نجات پیدا می کنند. گروه دوّم کسانی اند که از هر دو جهت ضعیف اند؛ هم چشمشان نابینا است، هم دست و پا فلج اند، اینها نمی توانند خودشان را از خطر حفظ بکنند. گروه سوّم کسانی اند که مجاری ادراکی شان قوی است؛ یعنی چشمشان قوی است، گوششان قوی است، ولی دست و پا فلج است. گروه چهارم به عکسند؛ یعنی دست و پای قدرتمند دارند، ولی چشم و گوششان ضعیف است؛ این در بدن ما.

در باطن ما هم همین چهار قسم است؛ بعضی ها هستند که خیلی خوب می فهمند، علمائی اند که خیلی خوب می فهمند، دانشگاهیانی هستند که خوب می فهمند؛ حالا یا حوزوی، یا دانشگاهی، قدرت پژوهش، تحقیق، تفحّص، تألیف، تدریس خیلی قوی است. این بخش های علمی به ( جزم ) بر می گردد، آن بخش هائی که مربوط به تصمیم است به ( عزم) بر می گردد؛ عزم کاری به جزم ندارد. عزم یک دستگاه دیگری است در درون نفس که عقل عملی آنها را دارد؛ که العقل ما عب د ب ه الرّحمن و اکتس ب ب ه الج نان (۳)، جزم مال بخش معرفتی است. بعضی ها هم در جزم قوی اند، عالم خوبی اند؛ هم در عزم قوی اند، عالم عادلند. آدم خوبی اند، خوب درس خوانده، خوب هم عمل کرده.

بعضی ها در هر دو جهت ضعیفند؛ سالیانی در حوزه و دانشگاه هستند، نه چیزی فهمیدند، نه قدرت عمل دارند ! بعضی ها بخش جزمی آنها قوی است امّا بخش عزمی شان ضعیف است؛ اینها عالم فاسقند. یعنی می داند چه حرام است، می داند چه حلال است، می داند چه بیت المال است؛ امّا دستش می لرزد. برای اینکه آن بخشی که باید تصمیم بگیرد فلج است ! بخش چهارم کسانی اند که تصمیم گیری شان خیلی قوی است، امّا درکشان ضعیف است؛ مثل مقدّس بی درک. هر چه به او بگویید، عمل می کند؛ امّا نمی فهمد چه باید عمل بکند ! ما همانطوری که در بخش ظاهر چهار گروهیم، در بخش باطن هم به شرح ایضاً.

وجود مبارک امام هفتم در آغاز این ر ساله العقل به هشام بن حکم که از برجسته ترین شاگردان آن حضرت است فرمود: این آیه را که می شنوید، فبشّ ر ع باد . الّذ ین یستم عون القول فیتّب عون احسنه؛ یعنی قرآن کریم به همان گروه اوّل بشارت می دهد (۴). گروه اوّل کسانی اند که هم مجاری ادراکی شان خیلی قوی است، می توانند مکتب ها را بفهمند، بعد ارزیابی کنند که کدام حق است، کدام باطل؛ بعد هم وقتی مکتب ها را شناسائی کردند، ارزیابی کردند، حق و باطل آن مکتب ها مشخص شد؛ قدرت انتخاب دارند و انتخاب می کنند. فبشّ ر ع باد ، کدام ع باد ؟ الّذ ین یستم عون القول در بخش معرفت، فیتّب عون احسنه در بخش عمل. فرمود: فقط به اینها بشارت بده؛ یعنی عالم ب فهم عادل ! آن حوزوی و دانشگاهی ب فهم پاک را بشارت بده، بقیه حسابشان جداست ! و ما می توانیم این باشیم؛ وقتی می توانیم این باشیم و امام ما فرمود: خدا به اینها بشارت داد، چرا نباشیم ؟! فرمود: آنکه خوب می فهمد، وقتی فهمید هم دیگر معطّل نیست، عمل می کند؛ به آنها بشارت بده. فبشّ ر ع باد الّذ ین یستم عون القول، نه یسمعون ! بعد از اینکه استماع کرد، خوب گوش داد، خوب فهمید؛ فیتّب عون احسنه. این معیار وجود مبارک امام هفتم !

● تبیین ویژگی های ( قول حق ) در قرآن کریم

قرآن کریم اینچنین نیست که کلّی گوئی کند و بگوید به کی بشارت بدهید که احسن القول را می پذیرد، می فهمد، احسن القول را هم پیروی می کند؛ خیر، آن احسن القول را هم معرفی می کند، احسن القائ ل را هم معرفی می کند، پیروی کننده ها را هم معرفی می کند، نتایجش را هم می گوید؛قران یک چنین کتابی است ! قرآن یک کتاب علمی مثل فقه و فلسفه نیست، قرآن نور است؛ یعنی علم را با عمل دوخت. شما در هیچ کتابی از کتاب های حوزوی و دانشگاهی نه شنیدید، نه دیدید که علم را با عمل بدوزد ! در کتاب های فقهی بحث های فقهی است، دیگر در کنار دستور فقهی یک ا تّقوا الله را داشته باشند که نیست! در اینجا ذات أقدس له طبق استنباط نورانی وجود مبارک امام هفتم (ع) فرمود: کسانی که این دو عنصر محوری را دارند، به آنها بشارت بده؛ خوب می فهمند، خوب عمل می کنند؛ بقیه دیگر به امید خدا رها هستند ! آن که نمی فهمد یا اگر فهمید خوب عمل نمی کند، حسابش جداست ! فقط به این یک گروه بشارت بدهید.

● پیامبر (ص) و پیروان ایشان، دعوت کنندگان به حق

احسن القول کیست ؟ اینجا فرمود: فبشّ ر ع باد الّذ ین یستم عون القول فیتّب عون احسنه، احسن الاقوال کی است ؟ او را خود قرآن مشخص کرد، فرمود: من احسن قولاً م مّن دعا لی الله و عم ل صال حاً و قال نّن ی م ن المسل مین (۵). آن موحدی که مردم را به الله دعوت می کند، به اسماء حسنای خدا دعوت می کند، به توحید دعوت می کند، از ریا و سمعه باز می دارد، به بهشت دعوت می کند، از دوزخ باز می دارد؛ این قولش ( احسن الاقوال ) است.حالا آن کیست ؟ آن را در بخش های دیگر فرمود: وجود مبارک پیغمبر است و پیروان پیغمبر که به پیغمبر فرمود: بگو ادعوا لی الله علی بصیره. أنا و من اتّبعن ی (۶).

پس در بخش اوّل فرمود: ما یک احسن الاقوالی داریم، در بخش دوّم هم فرمود: احسن الاقوال قولی است که به الله دعوت بکند، در بخش سوّم هم فرمود: پیغمبر، مردم رابه الله دعوت می کند: ادعوا لی الله علی بصیره. أنا و من اتّبعنی. پس ما می توانیم جزء من اتّبعنی باشیم.

● اهمیّت برنامه ریزی روزانه در کلام امام کاظم (ع)

ما که حوزوی هستیم یا آقایانی که دانشگاهی هستند، چه جور باید برنامه ریزی بکنیم ؟ وجود مبارک امام هفتم (ع) فرمود:آیا آدم می شود بی برنامه زندگی کند ؟! یعنی یک کسی می شود همین جور صاف صاف راه برود، بدون برنامه ریزی زندگی کند، بعد بگوید من شیعه امام هفتمم ؟!! فرمود:شما اگر بخواهید برنامه ریزی کنید، وقت استراحتتان هم باید مشخص باشد، آن برنامه ریزی هایتان هم باید مشخص باشد که به وسیله آن برنامه ریزی ها شما می توانید به کارهای دیگر برسید؛ هرگز نفرمود استراحت را رها کنید. وجود مبارک امام هفتم فرمود: ا جته دوا ف ی ان یکون زمانکم اربع ساعات (۷)، بکوشید که شبانه و روز را به ۴ قسمت تقسیم بکنید، ساعت نه یعنی ۶۰ دقیقه.

ساعهً ل مناجاه الله (۸)، یک بخشش را با خدا مناجات کنید. « مناجات» نجواست، در مقابل « منادات » است. ( منادات ) صدا زدن از دور است،منادات از نداست، ندا هم مال دور است. امّا ( مناجات ) مال نجواست، مال نزدیک است. الآن شما وقتی کنار هم نشسته اید داد نمی زنید! وقتی می خواهید صحبت بکنید، آرام صحبت می کنید! برای اینکه می شنوید. فرمود: یک بخش از شبانه روز را برای اینکه با خدا مناجات کنید، برای اینکه با او کار دارید، تمام این امور را که او دارد اداره می کند. چشم و گوش ما امانت الهی است، اینکه ملک ما نیست! چون امانت الهی است و ملک ما نیست، نباید هر جا به کار ببریم. در قرآن فرمود: امّن یمل ک السّمع و الابصار (۹)،فرمود: شما مالک نیستید؛ آن که مالک چشم و گوش است، او خداست !

پس چشم و گوش ما مال اوست؛ ما چه کاره ایم ؟ می شویم امین، می شویم امین الله. اگر امین او بودیم، باید چشم را در جایی به کار ببریم که او اجازه بدهد، مالک اجازه بدهد؛ هر چه را نگاه نکنیم. گوش را جایی به کار ببریم که مالکش اجازه بدهد و هر چیزی را نشنویم. گفت: غیبت را نشنو، دروغ را نشنو، تهمت را نشنو،فلان آهنگ را نشنو. پس مالک چشم و گوش اوست، مالک جان هم اوست. کسی حق ندارد خود کشی بکند، کسی حق ندارد چشمش را کور کند، کسی حق ندارد گوشش را کر کند، کسی حق ندارد روزه ای بگیرد که این روزه به بدنش ضرر دارد !

اگر کسی بیماری چشم دارد یا بیماری گوش دارد؛ می گوید: من حالا روزه می گیرم، این روزه به آن چشم ضرر دارد، روزه به گوش ضرر دارد؛ چشم که مال ما نیست ! آن مالکش می گوید نگیر، نباید بگیرد !! چرا روزه برای کسی که ضرر دارد حرام است ؟ روزه عبادت است! اگر کسی چشم درد دارد یا گوش درد دارد؛ روزه برای گوش او ضرر دارد یا برای چشم او ضرر دارد؛ این روزه حلال نیست! چرا ؟ برای اینکه چشم مال ما نیست؛ ما می گوئیم: ما می خواهیم روزه بگیریم ! اینها که روی صندلی نماز می خوانند، می گویند: ما نماز می خوانیم، حالا پای ما درد دارد، ضرر دارد، اما می خواهیم روی صندلی نباشد؛ می گوئیم: تو حق نداری روی پا نماز بخوانی ! آخر پا مال تو نیست؛ برای اینها واجب است که روی صندلی بنشینند، نماز بخوانند.اگر اعضاء و جوارح مال خود ما بود، بله می توانستیم با آن هر کاری بکنیم، امّا مال ما نیست؛ ما امانت داریم. اگر امینیم و مالک اوست، باید طوری رفتار بکنیم که مالک حقیقی اجازه بدهد. فرمود: زمانی را با مالکت صحبت بکن وسعی کن نجوا داشته باشی.

( تلاش در تولید ) و ( قناعت در مصرف )

● شرایط پیشرفت اقتصادی

و ساعهً ل امر المعاش(۱۰)، زمانی را به دنبال کسب و کار بروید. جامعه ما همینطور است، نظام ما همین طور است؛ اگر بخواهد راحت باشد، باید این دو اصل را داشته باشیم؛ یکی ( تلاش در تولید )، یکی ( قناعت در مصرف ). جامعه وقتی راحت است، خودکفاست، دیگر واردات ندارد؛ صادرات ممکن است داشته باشد که در تولید تلاش بکند، یک؛ در مصرف قانع باشد، دو. ذیل این آیه سوره مبارکه نحل که فرمود: فلنحیینّه حیاهً طیّ بهً (۱۱)، وجود مبارک حضرت امیر فرمود: حیات طیّبه قناعت است(۱۲). آدم قانع دستش پیش کسی دراز نیست و هیچ کشوری در حال قناعت نیازی به بیگانه ندارد؛ می شود خودکفا و راحت !پس یک بخش از کار برای تأمین معاش است.

● برقراری روابط عاطفی و انسانی با مردم در کلام امام کاظم (ع)

و ساعهً ل معاش ره الا خوان و الثّ قات الّذ ین یعرّ فونکم عیوبکم و یخل صون لکم ف ی الباط ن(۱۳). یک ساعتی هم با دوستان، با جامعه زندگی کنید. انجمنی دارید، دوستی دارید، رفت و آمدی دارید، رفاقتی دارید؛ چون جامعه را آن محبت اداره می کند. یک بیان نورانی از امام رضا (ع) است که فرمود: تزاوروا فنّ ف ی ز یارت کم ا حیاءً ل احادیث نا و احادیثنا تعط ف بعضکم علی بعض(۱۴). فرمود: به زیارت یکدیگر بروید، یکدیگر را ترک نکنید، رفت و آمدتان را داشته باشید، اگر کسی یک نقطه ضعفی دارد، آرام به او بگوئید،در حضور دیگران نگوئید؛ در باطن با اینها مخلصانه عمل بکنید، عیبشان را در خصوص اینها بگویید؛ برای اینکه شما شیعیان مائید و در مجلس شیعیان احادیث ما مطرح می شود و کلام ما عاطفه ایجاد می کند.

اینکه می گویند سنگ روی سنگ بند نمی شود یعنی چه ؟ الآن شما این برج هائی که می بینید، ساختمان های بلند که می بینید، هرگز سنگ روی سنگ بند نمی شود؛ یک ملات نرمی لازم است که با آن ملات نرم سنگ روی سنگ بند می شود. زندگی داخلی را آن عاطفه و ادب نگه می دارد، جامعه را آن ادب نگه می دارد، امت را آن عاطفه و مهر نگه می دارد؛ و گرنه هر کسی بخواهد داعیه استقلال داشته باشد، تند خویی داشته باشد جامعه نظم نمی گیرد ! وجود مبارک امام هفتم فرمود: یک بخشی از بخش های چهار گانه شبانه روز را برای برقراری ارتباط و هماهنگی و عاطفه و مهر با برادران ایمانی به سر ببرید.

و ساعهً تخلون ف یه ل لذات کم م ن غ یر حرام (۱۵)؛ یک بخش از عمر را هم برای خوابیدن و خوردن و استراحت و لذّت و زناشویی و ازدواج و کارهای حلال به سر ببریم. این راهنمائی های ائمه (علیهم السّلام) هم دنیای ما را تأمین می کند، هم آخرت ما را تأمین می کند.

بیانات معظم له در دیدار با جمع کثیری از اساتید، طلاب، دانشجویان و اقشار مختلف مردم به مناسبت سالروز شهادت حضرت امام موسی کاظم (ع)

آیت الله جوادی آملی

دماوند؛ ۱۷/ ۴/ ۱۳۸۹

(۱) بحار الأنوار/ ۱/ ۱۵۹

(۲) زمر/ ۱۷ و ۱۸

(۳ و۴) الکافی/ ۱/ ۱۱ ـ ک تاب العقل و الجهل

(۵) فصّلت/ ۳۳

(۶) یوسف/ ۱۰۸

(۷ و۸) بحار الأنوار/ ۷۵/ ۳۲۱/ باب ۲۵ ـ مواع ظ موسی بن جعفر و حکمه (ع)

(۹) یونس/ ۳۱

(۱۰) بحار الأنوار/ ۷۵/ ۳۲۱

(۱۱) نحل/ ۹۷

(۱۲) نهج البلاغه/ حکمت ۲۲۹

(۱۳) بحار الأنوار/ ۷۵/ ۳۲۱

(۱۴) الکافی/ ۲/ ۱۸۶ ـ ( رو ی عن الصّاد ق (ع) )

(۱۵) بحار الأنوار/ ۷۵/ ۳۲۱