چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
برش کوتاهی از زندگی
در آخرین دهههای قرن بیستم، مقبولیت همگانی تقسیمبندی سهگانه رمان، داستان کوتاه، داستان بلند رفته رفته رنگ باخت. این تقسیمبندی آشنا در واقع برخوردی ساده با یک واقعیت پیچیده بود.
در دهههای اخیر، جهان داستان کوتاه آبستن شکلهای نوینی بوده است. گونهای که هر روز کوتاه و کوتاهتر میشود. این خوشاقبالترین نوع ادبی مدرن در طول این سالها، دستخوش تغییرات مهمی شده است. در مغرب زمین که موطن اصلی اینگونه ادبی است، شکلهای تعریف شدهکوتاهی از آن ثبت شده است. گونههای داستانی فلش فیکشن، سادن فیکشن، فست فیکشن، متافیکشن، سوپرفیکشن، نانوفیکشن و... .
جنبش فرمالیست که در دهه ۱۹۲۰ شکوفا شد، موجد اصلی پدید آمدن نظریات تئوریک درباره داستان کوتاه بود. نظریهپردازانی چون بوریس آیخنباوم و ویکتور اشکلوفسکی و حتی روایتشناسانی چون تسوتان تودورف و کلودبرهمون و... در بسط و گسترش آن تأثیر داشتند.
داستان کوتاه تجلی و بروز تلاش فرمالیستها در ایجاد شکلهای جدید بود. تلاشی در جهت تجربههای نو در پدید آوردن شیوههای تازه که شعار اصلی فرمالیستها بود.
اولین جُستار تئوریک درباره داستان کوتاه که به قلم ادگارالن پو نوشته شده، مبنای مهمیدر تکوین ساختار داستانها به حساب میآید. او در مقدمه کوتاه خود بر مجموعه داستان قصههای بازگفته ناتانیلهاثورن اصول سهگانه خود را در تبیین ساختار داستان کوتاه تشریح کرد.
الن پو بحث وحدت تأثیر را در ساختار داستان کوتاه پیش میکشد و راه رسیدن به وحدت را تنها در سایه ایجاز مناسب مسیر میداند. همچنین او محدودیت مکان را نیز شرط ایجاز میشمارد و تأکید میکند تمام جزئیات روایت باید دقیقا تابع کل داستان باشد.
گروهی از منتقدان ادبیات داستانی این مقاله ادگارالنپو را اولین بیانیه غیررسمیداستان کوتاه محسوب کردهاند بیآنکه تأثیر آثار دیگران در پدید آمدن این جریان نادیده گرفته شود.
در تکوین ساختار داستانهای کوتاه آثار ۲ نویسنده دیگر شاید بیشترین تأثیر را داشته است. آنتوان چخوف با ابداع صورتی از داستان کوتاه که در آن برشی کوتاه از زندگی روایت میشد و ارنست همینگوی با داستانهای کوتاهش (بخصوص داستانهایی که در ۲ دهه ۲۰ و ۳۰ نوشت) که در حداقل توصیف و گفتوگو سامان پذیرفته بود و انتخاب سادهترین زبان برای بیانِ طرحی بدون پیچیدگی را سبک خود کرده بود و بعدها آثار نویسندگانی چون فردریک بارتلمی، دونالد بارتلمی، آن بیتی، جان چیور، ریموند کارور، بابی آن میسون، توبیاس وولف، ماکس فریش، توماس برنهارد، پیتربیکسل . پترهانتکه و... علیرغم تفاوتهای عمده، وجوه اشتراکی داشتند که اغلب از آنها به عنوان ویژگیهای این نوع تازه یعنی داستانهای کوتاه کوتاه نام برده میشود.
یان رید از اینگونه داستانی با عنوان قطعهای که با خست تلخیص شده نام میبرد و میگوید: «دشوار میتوان تصور کرد چگونه چیزی کمتر از یک یا دو صفحه میتواند چیزی بیش از یک طرح کلی خشک و خالی از وقایع به دست بدهد .»
حتی گروهی از منتقدان از داستان کوتاه کوتاه با عنوان اتم شکافته شده داستان کوتاه نام بردهاند.
در فرهنگهای معتبر ادبی ذیل داستان کوتاه کوتاه آمده است: «داستانی به نثر که از داستان کوتاه جمع و جورتر و کوتاهتر است و از ۵۰۰ کلمه کمتر و از ۱۵۰۰ کلمه بیشتر نیست.»
آثار پدید آمده در جهان داستان کوتاه آنقدر با هم متفاوت است که کمتر میتوان اصلهای متباینی در آنها یافت. به همین دلیل این داستانها اغلب کمتر شبیه هم درمیآیند. اما شاید ممکن باشد در میان صورتهای متفاوت، یک مخرج مشترک ساختاری پیدا کرد.
اولین و ظاهرا بارزترین ویژگی این داستانهای بسیار کوتاه حجم آن است. داستان همانطور که از نامش برمیآید، داستان کوتاه کوتاه است. اگرچه گفتهاند: «داستان کوتاهتر از بلندی یک تار مو است و آن را نوشتاری کوتوله خواندهاند و حدود آن را بین ۲ و دستبالا ۳ صفحه تعیین کردهاند» اما حد و مرزش با داستان کوتاه روشن نشده است، بخصوص با داستانهای کوتاهی که از سر اتفاق کوتاه شدهاند.
در جُستارهای تئوریک داستان هم اصل کوتاهی تلقی چندان روشنی نیافته است. در اصطلاح امروزی، داستان کوتاه معمولا به هرگونه روایت منثور اطلاق میشود که از رمان کوتاهتر باشد. گروهی از منتقدان شمارش کلمات به کار رفته در اثر را معیار بازشناسی آن قرار دادهاند. ادگار النپو در تبیین ساختار داستان کوتاه گفته بود: «داستان کوتاه، داستانی است که میتوان آن را در یک نشست خواند.» اما انتقادی که به این نظریه وارد است، همان تلقی ویلیام سارویان است که گفته بود: «زمانی که هر فرد میتواند یک جا بنشیند، با هم متفاوت است.» یان رید در کتاب داستان کوتاه ایراد گرفته است که یک نوع ادبی را نمیتوان با توسل به علم حساب تعریف کرد و بعد اشاره میکند که ارسطو هم معتقد بود طرح تراژدی باید حجم معینی داشته باشد، اما هرگز سعی نکرد این حجم را با دقت ریاضی اندازهگیری کند و بعد میگوید: «یک داستان کوتاه بایداز اختصار معینی برخوردار باشد. محبوس کردن آن در ابعادی مشخص، کاری عبث است.»
جیمز توماس در مقدمه کتاب فلش فیکشن بحث خود را در تبیین داستانهای کوتاه با یک ابهام و سوال آغاز میکند که «داستان کوتاه تاچه حد باید کوتاه باشد» و بعد پاسخ میدهد داستان کوتاه ارنست همینگوی ۷۵۰ کلمه است. او تلاش میکند ثابت کند میتوان داستان جذابی خواند که خیلی هم کوتاه باشد.
نوئل دوژ زو هم درباره اندازه داستانهای کوتاه میگوید: «کل داستان نباید از ۵۰۰ کلمه بیشتر شود. آنقدر که در یک کارت پستال جا شود و بعد اضافه میکند حتی در یک داستان بسیار کوتاه همه عناصر داستانی میتواند شکل بگیرد.
ورا هنری در تعریف اینگونه داستانی آن را به مغز کاهو فرنگی تشبیه میکند: «داستانی که حوادث فرعی و توصیفی غیرضروری آن حذف شده و چیزهای زاید و غیرضروری از اطراف آن کنده و دور ریخته شده است. آنچه باقی میماند فقط مغز است و آن یک داستان ناب خواهد شد.» برای ترسیم روشنتر اینگونه ادبی ورا هنری آن را به فیلمنامههایی تشبیه میکند که تهیهکننده آن بنیه مالی خوبی ندارد و تلاش میکند بخشهای غیرضروری فیلمنامه را حذف کند و حوادث اصلی را در کوتاهترین شکل ممکن بیان کند.
گفتهاند رابرت براونینگ برای اولینبار اصطلاح کم هم زیاد است را به کار برد و بعدها بزرگانی چون والتر گروپیوس، آلبرتو جیاکومنی، هنری گودیه برژسکا، کنستانتین برانکوزی و ... بارها و بارها آن را به عنوان شعار اساسی نویسندگان داستان کوتاه کوتاه بهکار بردند؛ شعاری که به جهت کوتاهی کردن از تمایلات زیباشناسانه آنها در توصیف صرفهجویانه و سرسختانه دربیان داستان بود.
تفاوت داستان کوتاه با داستان کوتاه کوتاه را نباید تنها در اندازه حجم آن جستجو کرد، چرا که ویژگیهای دیگری جز کوتاهی حجم در این آثار به چشم میخورد. تفاوت عمده این دو بیش از آنکه کمی باشد کیفی است.
نکته: در ادبیات کهن فارسی حکایتها و قصههایی وجود دارد که در برخی موارد به لحاظ ساختاری با الگوهای امروز داستان کوتاه برابری میکند. در میان این نمونهها حکایتهایی هست که به لحاظ فنی با ساختار اینگونه داستانها قرابت دارد
از خصیصههای مهم این داستانها داشتن طرح ساده و سرراست است. در این نوع داستانها طرح چندان پیچیده و تو در تو نیست. تمرکز روی یک حادثه اصلی است که عمدتا رویداد شگرفی هم به حساب نمیآید. در بعضی داستانها طرح چنان ساده میشود که به نظر میرسد اصلا حادثهای رخ نمیدهد که البته عدم پیچیدگی طرح را نباید به بیطرحی تعبیر کرد.
از خصوصیتهای دیگر این داستانها محدودیت زمان و مکان است. به دلیل کوتاهی حجم روایت داستان، زمان رویداد و حوادث بسیار کوتاه است. اغلب داستانهای کوتاه کوتاه در زمانی کمتر از یک روز، چند ساعت و گاهی چند لحظه اتفاق میافتد. چون زمینه داستانها ثابت است و گذشت زمان بسیار کم است. تغییرات مکانی هم بسیار ناچیز و بندرت رخ میدهد. به همین دلیل اغلب یک موقعیت کوتاه و برشی از زندگی برای روایت داستانی انتخاب میشود. این اصل مساله انتخاب طرح و روایت را در اینگونه داستانی پر اهمیت میکند.
کانون طرح در این داستانها یک شخصیت واحد یا یک واقعه خاص است و نویسنده به عوض دنبال کردن سیر تحول شخصیت، یک لحظه خاص از زندگی او را به نمایش میگذارد و این همان زمان مناسب برای تغییر و تحول است.
جان برین معتقد است در این نوع داستانها، زبان برای لفاظی نیست، بلکه وسیلهای است برای تصویرسازی تا خواننده حوادث را در پیشرو ببیند. نوشتن یعنی دیدن و کار داستانپرداز، مجسم کردن این حوادث است.
در اغلب این داستانها هدف نویسنده نشان دادن یک واقعه بیرونی است. چنانکه خواننده احساس کند حوادث پیش رویش رخ میدهد. به همین دلیل واسطهای میان خواننده و حوادث وجود ندارد.
زبان داستان ، زبانی ساده و بیآلایش است و در آن هر لفظی تنها بر معنای حقیقی خودش دلالت میکند. به همین دلیل در روایت این گونه داستانها هر قید یا صفتی که دلالت بیرونی ندارد زاید و اضافی است. درونمایه این داستانها اغلب دغدغههای کلی انسان است: مرگ، عشق، تنهایی و... و کمتر به روایت رویدادهای اقلیمیمیپردازد.
اندیشه های سیاسی و فلسفی و اعتقادی راهی به دنیای این داستانها ندارد؛ چرا که کوتاهی حجم داستان اجازه پرداختن به این اندیشهها را به نویسنده نمیدهد.
شباهت ظاهری داستانها با دوگونه داستانی لطیفه و طرح گاهی کار تشخیص این انواع را دشوار میکند. این سه قالب به لحاظ کوتاهی حجم و روایت فشرده حوادث شباهت زیادی به هم دارند. اما وجوه افتراق و تفاوتهای ساختاری آنها کاملا آشکار و واضح است. اصلیترین ویژگی لطیفه، رویکرد خندهآور و سرگرمکنندگی آن است. در حالی که این، خصیصه همیشگی ۲ نوع ادبی دیگر نیست. درونمایه داستانهای مینیمال و طرح هم میتواند خندهآور و طنزآمیز باشد. اما قالب لطیفه با نداشتن این ویژگی از فرم میافتد، چرا که هدف لطیفه ایجاد سرگرمیو تفریح است.
پایان غافلگیرکننده، الگوی حتمیساختار لطیفه به حساب میآید. در این گونه داستانها واژه یا عبارتی پایان داستان را اعلام میکند که بدون آن، طرح کامل نمیشود و داستان پایانی لذتبخش نخواهد یافت.
اما پایان غافلگیرکننده در داستانهای کوتاه کوتاه عنصر حتمیساختاری به حساب نمیآید. در اینگونه داستانها به دلیل کوتاهی و فشردگی روایت، امکان ایجاد تعلیق وجود ندارد، به همین دلیل چرخش غیرهمنتظره طرح خیلی زود فرا میرسد. برای این است که هر نوع پایانی در این داستانها عمدتا قابل پیشبینی نخواهد بود. امااین نامنتظره بودن به معنای عنصر غافلگیرکنندگی در ساخت لطیفه نیست.
لطیفه هر چند ماهرانه نوشته شده باشد، اغلب بیش از یک بار خواندنش لطفی ندارد. الگوی ساختاری لطیفه بر منطق واقعنمایی استوار نیست و همواره وقایعی نامحتمل و تصادفی الگوی حوادث را سامان میدهد. اینگونه داستان به رغم لذت شنیداری، معمولا معنا و مفهوم عمیقی ندارد.
لطیفه سرگرمیخوبی است و طبعا نباید از این جنبه آن غافل شد. اما وجود دو عنصر در آن مانع از این میشود تا میان ادبیات جهانی از مرتبه والایی برخوردار شود. اول اینکه حتی اگر به بهترین شیوه هم بازگو شده باشد نمیتوان آن را با لذتی مدام و فزاینده دوبارهخوانی کرد. زیرا وقتی حادثه را میدانیم، نمیتوانیم بار دیگر آن را تحمل کنیم. در ثانی حتی لطیفههای برجسته هم غالبا باورکردنی نیستند. در فرهنگ ادبی، طرح را روایت کوتاهی به نثر تعریف کردهاند که جزئیات و شگردهای داستانی آن معمولا توصیفی است، طوری که به نظر میرسد بعدا گسترش پیدا میکند.
اسکچ را طرحواره نیز ترجمه کردهاند. اینگونه ادبی به دلیل کوتاهی و فشردگی روایت، اغلب با داستانهای مینیمال اشتباه گرفته میشود. تفاوت عمده طرح و داستانهای مینیمال در این است که طرح داستان خام است، تحولی در آن صورت نمیپذیرد و تنها روایت یک موقعیت بدون تغییر است. طرح به معنای واقعی کلمه کاملا ایستاست و تنها توصیف برش کوتاهی از زندگی است که ممکن است طرح شخصیت یا حتی تصویری از حالت ذهنی کسی باشد.
براندر ماتیوز، نویسنده آمریکایی در کتاب «فلسفه داستان کوتاه» در تفاوت طرح و داستان کوتاه میگوید: «طرح مثل نقاشی اشیای بیجان است، اما در داستان همواره حادثهای اتفاق میافتد.»
سیر تاریخچه داستان کوتاه گویای آن است که گونه ادبی رو به کوتاهی میرود و انگار هر چه سرعت زندگی بیشتر میشود داستانها هم کوتاهتر میشود. برخی منتقدان ادبیات داستانی سیر این کوتاهی را تکوین طبیعی دنیای مدرن و دستاوردهای زندگی عصر جدید و عصر تکنولوژی بهحساب آوردهاند. گروهی دیگر نیز این سیر را افراطگریهای جریانهای رادیکال ادبی تلقی کردهاند. تلاشهای نوگرایانه این تمایل را میتوان در تعینهای عددی جدیدی دید که با مبنا قرار دادن تعداد کلمات بهکار رفته در متن داستان، ادعای پی افکندن شکل تازهای از داستان کوتاه دارند.
داستانهای ۲۵۰ کلمهای، داستانهای ۹۹ کلمهای، داستانهای چندین و چند کلمهای و...
بهرغم شیوع بهکارگیری این اصطلاحات کارچندانی در ریختشناسی اینگونههای ادبی جدید نشده است، طوری که امروز کمتر روزنامه یا مجلهای را میتوان پیدا کرد که از این گونه آثارمنتشر نمیکند.
در ادبیات کهن فارسی حکایتها و قصههایی وجود دارد که گاه در برخی موارد به لحاظ ساختاری با الگوهای امروز داستان کوتاه برابری میکند. در میان این نمونهها حکایتهایی هست که به لحاظ فنی با ساختار اینگونه داستانها نزدیکیهای غیرقابل انکاری دارد. مثل حکایتهای سعدی که البته بسیار روشن است که حکایتها به لحاظ ساختاری تفاوتهای انکارناپذیری با داستان کوتاه دارد.
محمدجواد جزینی
نویسنده و مدرس ادبیات داستانی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران مجلس شورای اسلامی بابک زنجانی مجلس چین دولت سیزدهم خلیج فارس دولت لایحه بودجه 1403 شورای نگهبان حجاب مجلس یازدهم
روز معلم تهران سیل قوه قضاییه آموزش و پرورش شهرداری تهران فضای مجازی پلیس سلامت دستگیری شورای شهر تهران سازمان هواشناسی
بانک مرکزی خودرو دلار قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو ایران خودرو سایپا بازار خودرو مالیات تورم ارز
تلویزیون سریال سعید آقاخانی سینمای ایران سینما نون خ موسیقی تئاتر دفاع مقدس فیلم کتاب رسانه ملی
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه روسیه عربستان ترکیه افغانستان
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید سپاهان تراکتور بایرن مونیخ باشگاه استقلال لیگ برتر فوتسال تیم ملی فوتسال ایران بازی
هوش مصنوعی اینستاگرام ناسا تبلیغات تسلا اپل فناوری گوگل همراه اول آیفون ماه
داروخانه کاهش وزن خواب مسمومیت دیابت طول عمر سلامت روان بارداری آلزایمر