چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

بر بال باد


بر بال باد

«از شب دست کشیدم» دومین مجموعه شعر «سارا افضلی» است که بتازگی نشر آموت آن را منتشر کرده است.
این مجموعه که با طرح جلدی از خود شاعر به چاپ رسیده، مجموعه‌ای از شعرهای سپید و اغلب کوتاه …

«از شب دست کشیدم» دومین مجموعه شعر «سارا افضلی» است که بتازگی نشر آموت آن را منتشر کرده است.

این مجموعه که با طرح جلدی از خود شاعر به چاپ رسیده، مجموعه‌ای از شعرهای سپید و اغلب کوتاه شاعری است که به دلیل حضور کمرنگ در مجامع و صفحات ادبی مطبوعات و رسانه‌های الکترونیک، شعرهایش کمتر شناخته شده است و همین تازگی نام، کنجکاوی برای بررسی سروده‌های او را دوچندان می‌کند. نخستین ویژگی شعرهای شاعر، بی‌اعتنایی کامل او به آرایه‌های زبانی است.

«افضلی» نه‌تنها زبان شعری ممتاز، برجسته و بهره‌مند از جزء‌پردازی‌های معمول و بازی‌های زبانی را ندارد که به صورتی تعمدی ـ گویا ـ اصرار دارد که فاصله میان زبان شعری و زبان مرسوم را تا حد ممکن بردارد.

تکرار پی در پی فصل‌ها، عدم تشخص‌بخشی به زبان و حذف هر مولفه‌ای که به فحامت زبانی بینجامد. حتی در پاره‌ای موارد شعر او را به منطق نثر نزدیک کرده است و خواننده‌ای که به دنبال لذت از زبان‌آوری شاعرانه است در شعر او چیزی برای لذت بردن نخواهد یافت:

رها شدم.

دو بالم را گشودم.

روبه‌روی پنجره نشستم.

آسمان صدایم کرد.

باد آمد.

باران شد.

پر از هوای پرواز شدم.

پرده کنار رفت.

پنجره باز شد.

صدای آسمان از باد بلندتر بود.

وقتی

صدایم کرد / که من / پیش از آن اوج گرفته بودم.

این اصرار بر تکیه بر روابط نثر معمول و روزمره و حتی اصرار بر استفاده از علائم سجاوندی مانند آنچه در نثر رخ می‌دهد، باعث شده که شعر او در ساخت و بافت به شعرهای بیژن جلالی نزدیک شود به گونه‌ای که گاه مثلا در شعر بازگشت تفاوت محسوسی میان شعر این دو شاعر نمی‌توان یافت. اگرچه در یک نگاه کلی باید گفت شعر جلالی به دلیل اتکا به عنصر اندیشه، برای خود شخصیتی دست و پا کرده است و در شعر سارا افضلی آنچه باعث روی پا ماندن شعر می‌شود تکیه بر عنصر تخیل است. شاعر در اینجا سعی می‌کند با تحرک‌بخشی به خیال و رفت و آمد در دنیای واقع و فراواقع به فضاهای مختلف سرک بکشد.

این تخیل از تصویرسازی در بخشی از شعر برای رنگ و لعاب شاعرانه بخشی از اثر، فراتر می‌رود و سازنده کلیت یک اثر است (مانند شعر شانه)‌، هر جا که شاعر در رها کردن تخیل خود، محافظه‌کارانه عمل کرده شعر در حد یک واگویه معمولی باقی مانده است، اما در معدود مواردی که او دامنه گسترش خیال را رها می‌کند و به شکلی از فضاهای سوررئالیستی بهره می‌برد، شعرش جانی می‌گیرد. برای مثال می‌توان به شعر «شب» اشاره کرد که شاعر در آن به ذهن خود اجازه حرکت در فضای آشنای رویا و خواب، می‌دهد تا آنجا که اعتراف می‌کند «و هر چه می‌بینم خواب‌هایی هستند/ در خواب‌هایم». این تحرک در شعر «رویا» نیز تکرار می‌شود که از شعرهای خوب کتاب است.

در این‌گونه شعرها، می‌توان نبود زبانی استوار و قابل اتکا را در شعر از یابد برد و حتی از نثروار بودن افراطی شعر آزار ندید چرا که تخیل باز هم آن چه را شاعر از شعرش حذف کرده است، به دوش می‌کشد:

آسمان / هوای پرواز داشت / ابرها را جا گذاشت

اتفاقاتی از این دست (سبقت گرفتن آسمان از ابرها، نقاشی کردن خواب، حرف زدن دیوار تا صبح، کوک زدن شاعر لای تمام شاخه‌ها، ابرها و دشت‌ها و مانند آن)‌ اگر چه در شعر افضلی هنوز به اندازه‌ای که باید، غالب نیستند، اما نشان‌دهنده آن است که شعر قدرت بازگویی و بازآفرینی برخی حس‌ها و فرم‌های ناگفته‌ و بر زبان نیامده را دارد (مانند شعر بیداری)‌ اگر چه تپش و ضرباهنگ مورد نیاز برای این حالات و جنون‌های شاعرانه، با روند کند و آرام معمول شعرهای شاعر در تضاد است.

یکی از مضامین مورد علاقه و پرکاربرد شاعر، حرکت باد و همراه شدن با آن است که در اغلب سروده‌های او تکرار می‌شود. شعرهای متعددی که براساس نیاز درونی شاعر به همراهی با باد به عنوان عنصر بیقرار، همواره در حرکت و ناآرام طبیعت دارد، با سکون و آرامش خفته در ضرباهنگ شعرها در تقابل است به گونه‌ای که احساس می‌شود گاه شاعر در بیان احساس همراهی درونی خود با این موج در گذر و باد شوخ چشم دچار خودسانسوری شده است.

اگر افضلی به منطبق کردن فضای شعر و مضمون آن بیشتر توجه کند، می‌تواند با رها کردن بیشتر تخیل، سروه‌هایی بهتر و به یادماندنی‌تر عرضه کند.

اگرچه به نظر می‌رسد باید توجه مضاعفی نیز به شیوه تقطیع شعرهایش کند که گاه به شکلی آزاردهنده مانع خوانش درست و طبیعی شعرهای اوست.

آرش شفاعی