جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ایمان


ایمان

در ساختار اخلاق اسلامی, ایمان به عنوان عالی ترین صفت نفسانی هدایت گر مورد تأکید فراوان واقع شده و به همین دلیل تحصیل مبادی و مقدمات آن همانند علم و یقین نیز به شدت مورد ترغیب و تشویق قرار گرفته است و ابزارها و راه هایی که می تواند آدمی را به این صفات نفسانی ارزشمند برساند, همانند تفّکر و خواطر و الهامات پسندیده, جایگاه ویژه ای در نظام اخلاقی اسلام دارند

در ساختار اخلاق اسلامی، ایمان به عنوان عالی ترین صفت نفسانی هدایت گر مورد تأکید فراوان واقع شده و به همین دلیل تحصیل مبادی و مقدمات آن همانند علم و یقین نیز به شدت مورد ترغیب و تشویق قرار گرفته است و ابزارها و راه هایی که می تواند آدمی را به این صفات نفسانی ارزشمند برساند، همانند تفّکر و خواطر و الهامات پسندیده، جایگاه ویژه ای در نظام اخلاقی اسلام دارند. در مقابل صفات نفسانی معارض و مانع پیدایش ایمان در آدمی، از قبیل «جهل» اعم از بسیط و مرکب، «شک و حیرت»، «جُربزه» و «خاطرات نفسانی نکوهیده» و «وسوسه های شیطانی» همواره مورد مذمّت و نهی واقع شده اند.

در باب حقیقت ایمان و شرایط آن از دیرباز گفت وگوهای دامنه داری در میان پیروان مکاتب الهی ـ به ویژه متکلمان مسلمان ـ صورت گرفته است.[۱] در قرآن کریم و روایات که دو منبع اصلی اخلاق اسلامی اند، در بیان اهمیت و جایگاه ایمان گفته های فراوانی وجود دارد که خلاصه ای از آن در زیر می آید.

۱) ارزش ایمان

در بیان منزلت و جایگاه رفیع ایمان همین بس که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در نصایح خویش به ابوذر می فرماید: ای ابوذر، هیچ چیز در نزد خداوند، محبوب تر از ایمان به او و خودداری از آنچه نهی می کند، نیست.[۲] روشن است که خودداری از نواهی خداوند فقط در سایه ایمان به او مقدور است و در واقع از برکات ایمان به خداوند است. امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز در این باره می فرماید:

خداوند دنیا را هم به کسانی که دوستشان دارد و هم به کسانی که بر آنها غضبناک است، می دهد ولی ایمان را نمی دهد مگر به آنان که دوستشان می دارد.[۳] و هم ایشان در توصیف منزلت و جایگاه مؤمن می فرمایند:

هر گاه حجاب از چشمان مردم برداشته شود و به وصل میان خداوند و بنده مؤمن او نظر کنند، آنگاه گردن های آنها در مقابل مؤمنان خاضع، امور مؤمنان برای آنان آسان و اطاعت از مؤمنان برایشان نرم و لطیف، خواهد شد.[۴] این همه منزلت و جایگاه بلندی که در روایات برای ایمان بیان شده است، به دلیل نقشی است که ایمان در سعادت و کمال آدمی دارد. ایمان از یک سو آخرین حلقه وصل به مقام خلیفه الهی و جوار قرب معنوی است و از سوی دیگر بر اساس آنچه در قرآن و روایات آمده است، مبدأ و مفتاح همه‌صفات پسندیده نفسانی و نیکی های رفتاری، ایمان است.

۲) ماهیت ایمان

اگرچه در باب حقیقت و ماهیت ایمان، اختلاف نظرهایی در میان متکلمان مسلمان وجود دارد، ولی ویژگی های مهم آن بدین قرار است: اولاًَ، ایمان عبارت است از تصدیق و اذعان قلبی که نوعی صفت و حالت نفسانی نسبت به یک امر است. بنابراین با صِرفِ شناخت و معرفت، متفاوت است.[۵]ثانیاً، جایگاه تحقق ایمان نفس و قلب است و اگرچه آثاری قولی و فعلی دارد، تحقق حقیقت آن متوقّف بر قول یا عمل نیست. ثالثاً، نسبت میان اسلام و ایمان عام و خاص مطلق است؛ یعنی هر مؤمنی مسلمان است، ولی ممکن است برخی از مسلمانان فقط در ظواهر تسلیم حق باشند.

۳) اصناف و درجات ایمان

▪ اوّلاً، در یک تقسیم ایمان به دو نوع «مستقرّ» و «مستودع و عاریه ای» تقسیم می شود. قرآن کریم می فرماید: «وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ»

و او همان کسی است که شما را از یک تن پدید آورد. پس (برای شما) قرارگاه و محل امانتی (مقرّر کرد). بی تردید، ما آیات خود را برای مردمی که می فهمند به روشنی بیان کرده ایم.[۶]

امام کاظم ـ علیه السّلام ـ در تفسیر این آیه می فرماید: ایمان «مستقر» ایمانی است که تا روز قیامت ثابت و ماندگار است و ایمان «مستودع» ایمانی است که قبل از مرگ، خداوند آن را از انسان باز می ستاند.[۷]

امام علی ـ علیه السّلام ـ نسبت به انواع ایمان می فرماید: برخی از ایمان ها در دل ها برقرار است، و برخی دیگر میان دل ها و سینه ها عاریت و ناپایدار؛ تا روزگار سرآید ـ و مرگ درآید‌ ـ پس اگر از کسی بیزارید، او را واگذارید تا مرگ بر سر او آید، آنگاه از او بیزار بودن یا نبودن شاید.[۸]

▪ ثانیاً، حقیت ایمان، دارای مراتب و درجات و قابل نقصان و کاهش است. قرآن کریم و روایات علاوه بر تأکید بر این حقیقت، سرشارند از عباراتی که اسباب زیادی یا نقصان ایمان را بیان می دارند. از جمله در قرآن کریم آمده است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» مؤمنان، همان کسانی اند که چون خدا یاد شود، دل هاشان بترسد، و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید، و بر پروردگار خود توکّل می کنند.[۹] و امام صادق ـ علیه السّلام ـ به یکی از پیروان خود فرمود: ای عبدالعزیز، به راستی که ایمان ده درجه است، به مانند نردبان که می بایست پله پله از آن بالا رفت، پس کسی که دارای دو درجه از ایمان است به آنکه دارای یک درجه است، نباید بگوید تو را ایمانی نیست و همین طور (دومی به سومی) تا به دهمی برسد و آن را که در درجه پایین تر از تو است نباید ساقط از ایمانش پنداری (که اگر چنین باشد) آنکه در درجه بالاتر از تو است می بایست تو را ساقط پندارد. بلکه پایین تر از خود را که دیدی با مهربانی به درجه خودت برسان و آنچه را که تواناییش را ندارد بر او بار مکن که کمرش خواهد شکست و به حق، کسی که دل مؤمنی را بشکند بر او لازم است که جبرانش کند و بهبودش بخشد.[۱۰] شیخ صدوق درکتاب خصال در پایان این روایت می افزایند که مقداد در درجه هشتم، و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم از ایمان بودند. البته باید توجه داشت که تعیین ده درجه برای ایمان در این روایت به مفهوم انحصار در ده مرتبه نیست، بلکه مراد صرفاً بیان بسیاریِ درجات ایمان است. از همین رو، در روایات دیگر درجات کمتر یا بیشتری نیز برای ایمان شمرده اند.[۱۱]

۴) متعلّقات ایمان

در نظام اخلاقی اسلام، ایمان به چیزی موجبات هدایت و زمینه آراستگی به فضایل اخلاقی و سیر معنوی را فراهم می سازد؟ اصلی ترین متعلقات ایمان بر پایه آنچه در قرآن و سنّت معصومان ـ علیهم السّلام ـ آمده به قرار زیر است. یک. ایمان به عالم غیب: قرآن کریم یکی از شروط بهره مندی و هدایت یابی از کتاب الهی را ایمان به غیب و قوای غیبی یعنی ملائکه می داند و در این باره می فرماید: ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ (۲) الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ... این کتابی است که در (حقانیت) آن هیچ تردیدی نیست، (و) هدایت تقوا پیشگان است؛ آنان که به غیب ایمان دارند، و ... .[۱۲] مراد از عالم غیب، حقایقی است که با حواس ظاهری قابل ادراک نیستند، بلکه با سیر عقلانی و یا شهود باطنی می توان به آنها دست یافت. اصولاً شرط ورود به سراپرده دیانت و گذار از منجلاب الحاد و مادیت، باور به غیب و حقایق و قوا و امدادهای غیبی است[۱۳] «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ...» نیکی ,(تنها) این نیست که (به هنگام نماز,)روی خودرابه سوی مشرق یا مغرب کنید؛(وتمام گفتگوی شما؛درباره قبله وتغییرآن باشد؛وهمه وقت خودرامصروف آن سازید)بلکه نیکی (ونیکوکار)کسی است که به خدا و روز رستاخیز و ... ایمان دارد. و تنها با چنین پیش فرضی می توان الفبای کتاب هدایت را خواند و در پرتو نور آن به سرمنزل رستگاری رسید.

دو. ایمان به خداوند و یگانگی او: قرآن کریم در طی آیات متعددی ضرورت ایمان به خداوند را یادآور می شود؛ از جمله می فرماید: « فَامِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ »

پس به خدا و پیامبر او و آن نوری که ما فرو فرستادیم ایمان آورید، و خدا به آنچه می کنید آگاه است.[۱۴]

رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در پاسخ کسی که از علامت های ایمان پرسید، فرمود:

نشانه های ایمان چهار چیز است: اقرار به یگانگی خداوند، و ایمان به او، و ایمان به کتاب او، و ایمان به رسولان الهی.[۱۵]

سه. ایمان به معاد و چگونگی آن: ایمان به معاد و چگونگی آن نقش ضمانت اجرا برای میزان کارآمدی اخلاق اسلامی را ایفا می کند. قرآن کریم نیز پس از ایمان به خداوند و یگانگی او بیشترین تأکید را بر معاد و چگونگی آن از قبیل ایمان به سؤال در قبر، عذاب در قبر، روز رستاخیز، حسابرسی در قیامت، وجود میزان برای سنجش اعمال، عبور از صراط و باور به بهشت و دوزخ، دارد. در زیر به بعضی آیات و روایات اشاره می شود؛ قرآن کریم در این باره می فرماید:

إِنَّ الَّذِینَ امَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا و الصّائبون و النّصاری مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ کسانی که ایمان آورده و کسانی که یهودی و صائبی و مسیحی اند، هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و کار نیکو کند، پس نه بیمی برایشان است و نه اندوهگین خواهند شد.[۱۶]

امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرماید: ایمان آن است که آدمی دین حق را به دل بشناسد و به زبان اقرار کند و به اعضای تن وظایف آن را انجام دهد و به عذاب قبر و منکر و نکیر و زنده شدن پس از مرگ و حساب و صراط و میزان اقرار داشته باشد و اگر بیزاری از دشمنان خدای ـ عزّوجلّ ـ نباشد، ایمانی وجود ندارد.[۱۷]

[۱] . ر.ک: جوادی، محسن: نظریه ایمان در عرصه کلام و قرآن، ص ۱۹ ـ ۱۸۰.

[۲] . شیخ طوسی، امالی، ص ۵۳۱، ح ۱۱۶۲.

[۳] . کافی، ج ۲، ص ۲۱۵، ح ۴، و نیز ر.ک: همان،‌ح ۳.

[۴] . همان، ج ۸، ص ۳۶۵، ح ۵۵۶.

[۵] . ر.ک: سید مرتضی: الذّخیره، ص ۵۳۶؛ شیرازی: صدرالدین: تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۲۴۹؛ شیخ مفید: اوائل المقالات، ص ۴۸، همچنین جهت اطلاع کامل تر از دیدگاه ها در این باره ر.ک: جوادی، محسن: نظریه ایمان در عرصه کلام و قرآن، ص ۱۱۹ ـ‌۱۵۸.

[۶] . سوره انعام، آیه ۹۸.

[۷] . تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۳۷۱، ح ۷۲؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۱۲، ح ۱.

[۸] . نهج‌البلاغه، خ ۱۸۹.

[۹] . سوره انفال، آیه ۲ و ر.ک: توبه، ۱۲۴؛ مدّثر، ۳۱، آل عمرآن، آیه ۱۷۱ ـ ۱۷۳ و احزاب، ۲۲.

[۱۰] . کلینی: کافی، ج ۲ ص ۴۵، ح ۲؛ صدوق: خصال، ص ۴۴۷، ح ۴۸.

[۱۱] . ر.ک: صدوق؛ خصال، ص ۳۵۲، ح ۳۱؛ کلینی: کافی، ج ۲، ص ۴۲، ح ۱، که برای ایمان هفت درجه بیان می کنند. تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۰۵، ح ۱۵۰، درجات را به فاصله میان زمین و آسمان ذکر می کند.

[۱۲] . سوره بقره، آیه ۲.

[۱۳] . ر.ک: سوره بقره، آیه ۱۷۷ و ۲۸۵.

[۱۴] . سوره تغابن، آیه ۸. همچنین ر.ک: سوره اخلاص، آیه ۱، سوره بقره، آیات ۲۸۵ و ۱۳۶، سوره آل عمران، آیه ۸۴، سوره مائده، آیات ۶۹ و ۱۱۱، سوره نساء، آیه ۱۳۶و ۱۶۲، سوره انعام، آیه ۹۲ و سوره شوری، آیه ۱۵.

[۱۵] . ابن شعبه حرانی: پیشین، ص ۱۹.

[۱۶] . سوره مائده، آیه ۶۹. همچنین ر.ک: سوره بقره، آیه ۴.

[۱۷] . صدوق: خصال، ص ۶۰۹،‌ح ۹.