شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

دانشمندان و ادیبان در مقابل هم


دانشمندان و ادیبان در مقابل هم

اسنو شاید اولین و تقریباً تاثیرگذارترین شكوه گر علنی از وسعت شكاف ایجاد شده میان علوم طبیعی و علوم انسانی بود اسنو از یك سو با «روشنفكران ادبی» احساس دلبستگی می كرد و از طرف دیگر با فیزیكدانان

سال ۲۰۰۵ صدمین زادروز و نیز بیست و پنجمین سالمرگ سی پی اسنو، فیزیكدان، رمان نویس و ساكن طولانی مدت «سرسراهای قدرت» (عبارتی كه خودش ساخته بود) است. همچنین ۴۵ سال از زمان انتشار مشهورترین كتاب او در آمریكا می گذرد، اثر جدلی بسیار تاثیرگذاری كه عنوانش عبارت دیگری را با حیات خاص خودش پدید آورد و امروز توجهی دوباره را می طلبد: عبارت «دو فرهنگ». در واقع عنوان كامل كتاب «دو فرهنگ و انقلاب علمی» بود و شامل متن گفته های او در كنفرانس معتبر «رید» در دانشگاه كمبریج در سال ۱۹۵۹ می شد كه مدت كوتاهی بعد به صورت كتابی مختصر به چاپ رسید.

از آن هنگام نكته اساسی مورد نظر او به مثابه استعاره ای برای نوعی «دیالوگ میان كرها» به آگاهی عمومی راه یافت. اسنو شاید اولین _ و تقریباً تاثیرگذارترین _ شكوه گر علنی از وسعت شكاف ایجاد شده میان علوم طبیعی و علوم انسانی بود.اسنو از یك سو با «روشنفكران ادبی» احساس دلبستگی می كرد و از طرف دیگر با فیزیكدانان. گرچه هر كدام از آنها را می توان به نحوی كلی تر بازنماینده «فرهنگ»هایشان دانست: اسنو نوشت: «میان این دو شكاف عمیقی از خصومت و تنفر وجود دارد، با این شكاف بیش از همه به فقدان درك یكدیگر مربوط می شود.آنها تصویر تحریف شده عجیب و غریبی از یكدیگر دارند. باورهای آنها آنقدر متفاوت است، كه حتی در سطح عواطف، زمینه مشترك چندانی نمی یابند.»اسنو در قطعه ای كه بسیار مورد اشاره قرار گرفته است، اظهار كرد: «بارها در جمع افرادی حاضر بوده ام، كه با معیارهای فرهنگ سنتی، بسیار فرهیخته تصور می شوند و آنها با شور و حرارت قابل ملاحظه ای شگفت زدگی شان از بی سوادی دانشمندان علوم طبیعی را بیان می كردند، یكی دو بار تحریك شده و از جمع پرسیده ام كه چند تای آنها از قانون دوم ترمودینامیك آگاهی دارند و پاسخی خشك و البته منفی دریافت كردم. در حالی كه من داشتم درباره چیزی سئوال می كردم در واقع معادل علمی این سئوال بود كه: «آیا تا به حال اثری از شكسپیر را خوانده اید؟».»اف. آر. لیویس (F.R.Leavis) _ استاد حاكم ادبیات باستانی بریتانیا در آن زمان _ با خشمی مشخص (و به عقیده بسیاری) عداوتی نامتناسب واكنش نشان داد و اسنو را با عنوان یك «آدم روابط عمومی» در خدمت علوم طبیعی تقبیح كرد.

لیویس «یاوگی نامعقول و تهدیدآمیز موضع عوامگرای سی پی اسنو» را به تمسخر گرفت، «زشتی آزارنده سبك او»، «استدلال های كاذب سراسربینانه اش» و «جهل كاملش نسبت به ادبیات تاریخ، به طور كلی تمدن و جنبه انسان زدایی «پیشرفت» آنچنان كه علم ارائه می كند» را تحقیر كرد. لیویس فریاد اعتراض سر داد: «بی معنی است كه برای او توانایی تفكر جدی درباره مشكلاتی را كه بیان می كند تا در موردشان راهنمایی ارائه دهد، قائل شویم؛ او نه تنها هوشمند نیست، از لحاظ فكری همان طور كه انتظار می رود آدمی پیش پا افتاده است.»در واقع چارلز پرسی اسنو امروزه به طور گسترده (یا حتی به طور محدود) به عنوان یك رمان نویس مورد توجه نیست، به رغم آنكه _ یا چنان كه منتقدانی مانند لیویس ممكن است مطرح كنند به خاطر اینكه _ شاهكاری ۱۱ جلدی نوشته است، كه در مجموع عنوان «بیگانگان و برادران» را برخود دارد، یك roman _ ۱fleuve كه در طول دوره ای سی ساله نوشته شده و زندگی عمومی در بریتانیا را به تصویر می كشد، آنچنان كه به خصوص از طریق حساسیت های شخصیتی به نام لویس الیوت، كه تصویری نیمه اتوبیوگرافیك از اسنو به عنوان سیاستمدار و استاد دانشگاه است، بازتاب می یابد.

اگر «در انتظار گودو» نمایشی دوپرده ای است كه در آن هیچ چیز، دوبار، رخ نمی دهد، در «بیگانگان و برادران»، هیچ چیز ۱۱ بار رخ نمی دهد. اما كتاب «دو فرهنگ» مخلوق كاملاً متفاوتی است: موجز، سرزنده، بحث برانگیز، دوراندیش و گرچه شاید اندكی حرامزاده.به همین خاطر خوانندگان امروزی پیوند دادن «روشنفكران ادبی» با محافظه كاران گذشته نگر، به خصوص دست راستی های همدلی كننده با فاشیسم مانند ییتز، ویندهام، لیویس و ازرا پاوند توسط اسنو و تصویر شادمانه و خوش بینانه اش از دانشمندان به عنوان افرادی مترادف با پیشرفت و مسئولیت اجتماعی غافلگیر خواهند شد.

با این همه، برای هر دی اچ لارنس و تی اس الیوتی، چندین چهره برجسته از جناح چپ ادبی وجود دارند، همان طور [در مورد دانشمندان هم] برای هر لئو زیلارد، یك ادوارد تلر وجود دارد.خود اسنو یك لیبرال حكومتی بود كه به درستی در مورد جنگ هسته ای، وفور جمعیت و نابرابری های اقتصادی میان كشورهای فقیر و غنی ابراز نگرانی می كرد. اما او از تاثیر كسانی شكوه می كرد، كه نگران بود احتمال دارد به پیشرفت انسان ها پشت كنند؛ به نوبه خود اسنو ممكن است در مورد توان علم برای حل كردن مشكلات جهان به طور ساده لوحانه ای خوش بین و حتی واقعاً ساده انگار به نظر رسد.در كتاب «دو فرهنگ» انتقاد كردن از هر دو فرهنگ به خاطر انزواگرایی فكری شان به فراوانی دیده می شود و خود اسنو _ كه همزمان فیزیكدان و رمان نویس بود _ به خاطر مطرح كردن مغرورانه (هر چند پنهانی) خودش به عنوان تجسم كامل آنچه یك شخص فرهیخته باید باشد مورد انتقاد قرار گرفته است. در حقیقت زمانی شخصی در مورد اسنو گفته بود كه او بسیار جامع الاطراف است طوری كه عملاً كره ای شكل است.(!) اما مسلماً ناسزاهای ملایم اسنو به یكسان نثار دو اردوگاه نمی شود و همین وضعیت خشم لیویس و طایفه اش را برانگیخت. اسنو اظهار كرد: «فرهنگ علم حاوی استدلال های بسیاری است، كه معمولاً دارای قوت بیشتر و سطح مفهومی تقریباً همیشه بالاتر از استدلال های ادیبان است.» دانشمندان «آینده را در مشت خود دارند.» در حالی كه روشنفكران ادبی «لادایت هایی (ماشین ستیزان) طبیعی اند» كه «آرزو دارند آینده وجود نمی داشت.» راه حل پیشنهادی اسنو چیست؟ وسعت بخشیدن به نظام آموزشی.اما آنچه كه برای زمان ما مهم است، نه پیشنهادات اسنو، بلكه پذیرش هدفمند فرضیه اوست، اینكه او چگونه آن را بیان كرد، یا حتی شاید اینكه آیا او آن را درست مطرح كرد یا نه و نیز اینكه آیا این فرضیه، كه وسیعاً مورد تفسیر قرار گرفته است، در حال حاضر كاربردی دارد، اینكه آیا هنوز واجد اهمیت است یا نه.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.