سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
پوپک دختر واقعی ام بود
![پوپک دختر واقعی ام بود](/web/imgs/16/143/5q9nd1.jpeg)
▪▪ پوراندخت مهیمن
● از گذشته برایمان بگویید، هر چه كه در ذهنتان است؟
مهیمن: در سال ۱۳۳۲ در اصفهان به دنیا آمدم، تا شش سالگی در آنجا زندگی میكردیم و سپس به تهران آمدیم. پدرم در یك كارخانه ریسندگی فعالیت میكرد، البته در اصفهان؛ اما پس از انتقالیاش، ما هم به تهران آمدیم؛ همچنین پدر خدابیامرزم، به همراه جلیل شهناز تار هم مینواخت... ما پنچ خواهریم كه من دختر سوم خانواده هستم...
اولین بار كه چشم باز كردم و احساس درستی از زندگی به من داد، پس از پدر و مادر، چشمم با زایندهرود و سیوسه پل آشنا شد.
● و بعد شما بزرگتر شدید، دبستان، راهنمایی و دبیرستان...
مهیمن: اجازه بدهید، از دبستان به سادگی نگذرید، بگذارید از همان دوران برایتان بگویم... ما پنج خواهر علاقه زیادی داشتیم كه پدرمان از ما عكس بگیرد، زمانی كه مقابل دوربین بودیم، خواهرانم در همان حال و هوای بچگی بودند، اما من مقابل دوربین ژستهای مختلفی میگرفتم كه همیشه با تعجب پدر مواجه میشد. پدرم میگفت: تو همیشه حالتهای مختلفی مقابل دوربین میگرفتی و هیچوقت با حالت عادی مقابل دوربین نمیایستادی... بزرگتر كه شدم، پدرم در كارخانه آقای مقدم در نظرآباد كرج كار میكرد، آن جا یك شهرك بزرگ با یك سالن سینما داشت... از طرفی من در مدرسه روی نیمكت برای بچهها تئاتر اجرا میكردم و به قول آن زمانها معركه میگرفتم. هرگاه معلمها میآمدند و جا پاها را روی میز میدیدند، سریعا مرا صدا میكردند؛ آن زمانها نام فامیلی من، قاضیاف بود. پدرم از مهاجرین آذربایجان بود و سپس فامیلیمان به مهیمن تغییر نام یافت... كلاس دوم ابتدایی بودم كه مدیر مدرسهمان (فریدی)، نامش را هنوز به یاد دارم، مرا صدا كرد كه میخواهی تئاتر بازی كنی، سریعا گفتم: بله، چند روز تمرین كردیم... نگو كه قرار شد این تئاتر در سالن سینمای كارخانه قرار است اجرا شود، كه پدرم در همان جا كار میكرد... تمام دیالوگها را با تسلط اجرا میكردم، چنان كه حضار برایم دست زدند؛ از همان جا شد كه عاشق هنر شدم. از آن روز به دنیای سینما علاقهمند شدم و تمامی فیلمهای سینما را میدیدم و همیشه هم، خودم را جای هنرپیشههای زن میگذاشتم. روزها گذشت وگذشت تا این كه من به دبیرستان رفتم...
روزی در یك روزنامه كه حالا نام آن را به خاطر ندارم، آگهی برای بازیگری چاپ شده بود... پس از خواندن آن آگهی به سراغ عمویم رفتم، آن زمان (تهران نو) زندگی میكردیم... عمو هم پدر را درجریان گذاشت و هر دو مرا تشویق كردند.
فردای آن روز به نشانی كه واقع در خیابان ملك بود رفتیم، عدهای جوان هم بودند، آن جا باید امتحان میدادیم، رییس دانشسرا آقای (رومی) بود و به من گفت: كه شما در تمام تستها موفق عمل كردید. آن شب تا صبح خواب به چشمانم نرفت و سرانجام به آرزوی خودم رسیدم و مشغول تحصیل در دانشسرای هنر شدم، پس از فارغالتحصیلی در رشته تئاتر بازی كردم تا انقلاب.
● یعنی پیش از انقلاب تنها در تئاتر فعالیت میكردید؟
مهیمن: بله، فقط در تئاتر بودم. پس از انقلاب هم تا سال ۱۳۶۳ در تئاتر كار میكردم، آن زمان در اداره تئاتر هم كار بود و من درگروه خسروی به همراه فرامرز صدیقی و هرمز هدایت بودیم، یك روز خسروی به من گفت: شما استعداد زیادی داری و باید به سینما راه پیدا كنی... سعی كن، حس بازیگریات را همچنان ادامه دهی...
چندی بعد، (فرحبخش) مشغول تهیه فیلم شبشكن به كارگردانی (خسرو ملكان) بود. حمید طاعتی از همكاران اداره تئاتر روزی به دفتر آنان مراجعه كرد، آنان به دنبال بازیگری بودند كه در آن زمان چهره نباشد و طاعتی هم مرا به آنان معرفی كرد. آنان از من تست گرفتند. ملكان مرا پذیرفت و این شد كه وارد جرگه سینما شدم. با بازی در شبشكن، مرا برای بازی در (مجموعه آینه) انتخاب كردند و به دنیای مجموعههای تلویزیونی هم راه یافتم.
● چه زمانی ازدواج كردید؟
مهیمن: با شوهرم (صحرایی)، كه همكارم در اداره تئاتر بود، در سال ۱۳۵۵ ازدواج كردم و در سال ۱۳۵۶ تك فرزندم، (طوفان) به دنیا آمد. او فارغالتحصیل رشته راه و ساختمان است، مجرد و هنوز مادر شوهر نشدم.
● در كـــدام یـــــك از نقشهایتان احساس كردید، كه خودتان هستید؟
مهیمن: راستش را بخواهید، نمیتوانم بگویم، چرا كه یكی، دو كار نبود. كار زیاد است و به یاد ندارم، اما شده كه از بعضی كارهایم خوشم نمیآمد، حتی در زمان پخش، آن را نمیدیدم.
● همچنان مانند گذشته انرژی دارید، هنوز قبل از تصویربرداری، فیلمنامه را میخوانید.
مهیمن: شاید تعریف باشد، اما حافظهام قوی است. دیالوگها را با سرعت حفظ میكنم و این یكی از خصوصیات هنری من است.
● امــــا نــرگس، تــب این مجموعه بدجوری اهالی هنر و طـــرفـــدارن آن را گـــرفتــه، نــرگس چند قسمت است و مــــرحومـــه گلــــدره در چـنــــد قسـمت آن بازی كرد؟
مهیمن: مجموعه (نرگس) نود قسمت است و پوپك تا قسمت سی و هفتم در آن ایفای نقش كرده است.
● روزی كه خبر به شما رسید، كجا بودید و از نرگس برایمان بیشتر بگویید؟
مهیمن: خبر تصادف را وقتی به من گفتند، من تصویربرداریام تمام شده بود. خبر بسیار ناگواری بود و من هنوز باورم نمیشود.
در مدت سه ماه تصویربرداری بین من و پوپك ارتباط عاطفی شدیدی به وجود آمد؛ من دختر ندارم، اما بین ما چنان حسی پیش آمده بود كه او را دختر خودم میدانستم، او در زمان تصویربرداری هیچگاه من را به نام صدا نمیكرد و به من میگفت: (مامان جون)، درست مثل داستان...
ارتباط پوپك در خارج از داستان هم بدین شكل بود، دایما دستش را دور گردنم میانداخت، مرا میبوسید و میگفت: مامان عزیزم...(و در این لحظه گریه میكند)، تاثیر بدی روی من گذاشت.
● از آخرین سكانستان بگویید، زمانی كه در فیلم از دنیــا رفتیــد و پوپـــك بـــالای سرتان فریاد میزد؟
مهیمن: حس بدی بود، پوپك چنان نقشش را خوب ایفا میكرد كه تمام گروه در آن لحظه تحت تاثیر قرار گرفتند.
زمانی كه فریاد میزد و نام خدا را بر زبان میآورد، زمانی كه دستم را پس از پایان تصویربرداری گرفته بودند، دستم یخیخ بود و بدنم بیحركت... عجیبتر اینكه تا یك ساعت پس از پایان آن سكانس، او در آغوشم گریه میكرد.
چند شب پیش كه آن سكانس را تلویزیون نشان داد، باز هم همان حالت به من دست داد و فشارم افت كرده بود.
به نظرم آن نقش یكی از بهترین صحنههای فیلم بود، به خصوص گریههای او در آغوشم كه باعث شد، گروه ما را به حال خودمان رها كنند (و باز هم گریه میكند.)
زمانی كه در زمان فیلمبرداری او به استراحت میپرداخت، خودش را رها میكرد؛ چند بار باید صدایش میكردم تا متوجه میشد.
او شخصیت خاصی داشت، در زمان كار سه ماهه، همان طور كه گفتم، ارتباط ما به حدی بود كه به هم عادت كرده بودیم.
(مامانجان) گفتنهایش، را همچنان به یاد دارم و هر روز مثل زنگ در گوشم است، خدا بیامرزدش و به خانوادهاش صبر بدهد.
● جـــایــــــگزین پوپــــك گلــــدره، ستـــــاره اسكندری، توانست نقش او را به خوبی بازی كند یا نه؟
مهیمن: زمانی كه آن حادثه ناگوار افتاد، گروه باید فكری میكردند، چرا كه مجموعه نود قسمتی بود از این رو پس از قسمت سی و هفتم، گفتگویی با پدر و مادر پوپك، مهرانه مهینترابی و حسن پورشیرازی انجام میگیرد و گوشههایی از مراسم خاكسپاری او پخش میشود و (ستاره) وارد داستان میشود؛ از طرفی مردم هم در جریان بودند كه پوپك به خاطر تصادف، هشت ماه در حالت كما بود و سرانجام به رحمت خدا رفت، از این رو در ادامه داستان، ستاره اسكندری را خواهند پذیرفت.
● و این كشتی تا كجا خواهد رفت؟
مهیمن: تا زمانی كه مردم مرا بخواهند و بپذیرند، تا زمانی كه حافظه و بدن مرا یاری كند، این كشتی همچنان به راه خود، ادامه خواهد داد.
● از كار جدید تلویزیونی خود بگویید؟
مهیمن: در یك مجموعه سی قسمتی به كارگردانی (شاه حاتمی) كه قرار است در ایام ماه مبارك رمضان از شبكه پنجم پخش شود مشغول هستم.
در این مجموعه پویا امینی، مجید صالحی و مجید حاجیزاده نقشهای اصلی را ایفا میكنند.
● كار اكران نشده سینمایی چه چطور؟
مهیمن: (هدف اصلی) به كارگردانی (قدرتا... صلحمیرزایی.)
● دوست دارید به مردم چه بگویید؟
مهیمن: مدتی است كه این فكر در ذهنم است، طوری به مستمندان كمكهای خیرخواهانه كنم، اما چه كنم كه دستم تنگ است، یعنی اگر مبلغی هم برای دستمزد میگیرم، با خرج زندگیمان برابر است. از طرفی نه سرمایهگذار و نه تهیهكننده هستم كه بتوانم از سود آن به مردم كمك كنم.
از این رو، تنها راهی كه برای من و دیگر هنرمندان باقی میماند، كارهای تبلیغاتی است.
شاید بتوانم، با حضور در كارهای تبلیغاتی، درآمد آن را صرف امور خیرخواهانه كنم، اما این احتیاج به یك برنامهریزی و همچنین پیشنهاد نیاز دارد، امیدوارم كه هر چه زودتر چنین اتفاقی برای من بیفتد.
خیلیها با من تماس میگیرند و میگویند كه كمك كنم، اما دلم به درد میآید، چون نمیتوانم؛ متاسفانه بیشتر هنرمندان ایرانی به خصوص قدیمیها، زندگی خوبی ندارند؛ از این رو باید شركتها اسپانسر شوند و هنرمندانی كه میخواهند پول تبلیغات آن را خرج امور خیرخواهانه كنند، در این راه پیشقدم شوند.
من و امثال من این پول را برای خودمان نمیخواهیم، بلكه برای مستمندان میخواهیم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست