یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

من از ایران ریشه گرفته ام


من از ایران ریشه گرفته ام

با شهرداد روحانی به بهانه اجرای سوییت سمفونی خلیج فارس

شهرداد روحانی آهنگساز و رهبر ارکستری است که در ایران نیاز به معرفی ندارد. رسانه‌ها او را در سال‌های اخیر رهبر ارکستری می‌خوانند که می‌تواند سیل مخاطبان را به سالن‌های اجرای موسیقی سمفونیک بکشاند.

علاوه بر این شاگرد «هنری منچینی» در صحنه‌های بزرگ هنری جهان همچون ارکستر فیلارمونیک ‌لندن، نیوجرسی‌سمفونیک، اسلوواک‌ فیلارمونیک، فیلارمونیک‌زاگرب و ... به اجرای برنامه پرداخته است. روحانی نزدیک به دو ماه گذشته به ایران آمد تا سوییت سمفونی خلیج فارس خود را به‌روی صحنه ببرد اما به سبب مشکلاتی که در اجرای این برنامه وجود داشت همه‌چیز یک ماه به تعویق افتاد تا ۲۴ و ۲۵ شهریور ماه این سوییت سمفونی به اجرا درآید. هر چند که قطعاتی از این سوییت سمفونی سال گذشته توسط دانشجوی قدیمیUCLAبه‌همراه ارکستر سمفونیک تهران به اجرا درآمد اما این‌بار به صورت کامل‌تر طبیعت زیبای خلیج فارس را با بیان موسیقایی خود به تصویر می‌کشد. گفت‌وگوی پیش رو پیرامون ویژگی‌های هنری سوییت سمفونی خلیج فارس انجام شده است...

فرم سوییت از دوره باروک وارد موسیقی کلاسیک شده است. این فرم موسیقایی با توجه به ساختاری که دارد دست آهنگساز را برای ساخت قطعات باز می‌گذارد. آیا شما هم به همین دلیل این فرم را برای ساختن سوییت سمفونی خلیج فارس انتخاب کرده‌اید؟ و آیا این سوییت سمفونی ویژگی‌های موسیقی دوره باروک را دارد؟

فرم سوییت – مثل بسیاری فرم‌های دیگر که از یک زمانی وارد موسیقی شده‌اند- از دوره باروک شکل گرفته اما در همان دوره باقی نمانده است. به هر حال دوره باروک دوره‌یی بوده که آهنگسازان دست به ابداع و نوآوری در فرم‌ها می‌زدند که می‌توانیم بگوییم حاصل یکی از این نوآوری‌ها فرم سوییت سمفونی بوده است. اما آنچه که اهمیت دارد و باید پیش از هر چیز به آن بپردازم بحث سمفونی در ایران است. در ایران مرسوم است که هر قطعه‌یی را که صرفا با ارکستر سمفونیک اجرا می‌شود، سمفونی می‌نامند. در حالی که این تلقی اشتباه است.

سمفونی فرم خاصی از موسیقی است که از چهار موومان تشکیل می‌شود و هر موومان مشخصات خاص خود را دارد و اگر این مشخصات در تمام قطعه رعایت شود می‌توان به آن سمفونی گفت. اما از اواخر قرن بیستم تا به امروز آهنگسازان کمتری به فرم سمفونی روی آورده‌اند حتی کسانی که تعصب دارند سمفونی بنویسند امروزه فرم‌های جدیدتری را امتحان می‌کنند. چون الان دست آهنگسازان باز‌تر است و سعی می‌کنند فرم‌های تازه‌یی ابداع کنند یا برای ابراز بیان‌شان از چکیده‌یی از فرم‌های قدیم و جدید بهره می‌گیرند.

بر همین اساس سوییت می‌تواند گزینه مناسبی برای آهنگساز باشد. فرم سوییت یک مشخصه بارز دارد و آن «چارچوب» نداشتن است. نداشتن چارچوبی که آهنگساز مجبور باشد آن را رعایت کند، باعث می‌شود دست آهنگساز برای ساخت قطعه باز‌تر باشد و از موومان‌های مختلف‌تر و بیشتری استفاده کند. مثل «سوییت سمفونی خلیج‌فارس» که ۱۲ موومان (بخش) دارد و علت اینکه نام آن را سوییت سمفونی گذاشته‌ام این است که من فرم خاصی را در ساخت دنبال نکرده‌ام. سوییت، تنها دست مرا بیشتر باز می‌گذاشت تا بتوانم به‌عنوان یک آهنگساز قسمت‌های مختلفی را بسازم و پشت سر هم اجرا کنم.

این در حالی است که هر کدام از موومان‌های این سوییت سمفونی ضمن اینکه به هم مرتبط هستند و یک بیان خاص و مشترک دارند، در عین حال هم تضادهایی با هم دارند که دست من را باز می‌گذارند در بعضی اجراها فقط چند موومان از این سوییت سمفونی را اجرا کنم بدون اینکه به بخش‌های دیگر آسیبی برسد. در حالی که وقتی می‌خواهیم یک سمفونی را اجرا کنیم باید هر چهار موومان آن پشت سر هم باشند. مثلا در کنسرت‌هایی که در زمینه موسیقی کلاسیک اجرا می‌شود، هرگز ندیده‌ایم که فقط یک قسمت از «سمفونی سه بتهوون» را اجرا کنند. اما «سوئیت سمفونی خلیج فارس» به من این اختیار را می‌دهد که اگر قرار باشد فقط قسمت‌هایی از آن را اجرا کنم به‌سادگی بتوانم این کار را انجام دهم بدون اینکه خدشه‌یی به کل اثر وارد شود. پس چون این آزادی عمل در فرم سوییت برای من میسر شد، من نام این قطعه را «سوییت سمفونی خلیج‌فارس» گذاشتم.

آنطور که به‌نظر می‌رسد تمام قطعات سوییت خلیج‌فارس با موسیقی‌سازی سامان گرفته‌اند. آیا گروه کر هم در این اجرا به‌عنوان یک رنگ صوتی ظاهر شده‌اند یا اینکه شعر هم می‌خوانند؟

من از گروه کر، غیر از دو قسمت، به‌عنوان یک رنگ استفاده کرده‌ام. یک قسمت شروع سوییت سمفونی، که موومان «خلیج همیشگی فارس» نام دارد و به زبان انگلیسی جمله‌هایی بیان می‌شوند. نظیر gulf persian (خلیج فارس)، Iran (ایران)، Persia (پارس) و (خلیج همیشگی) که مدام در طول موومان تکرار می‌شوند تا تاکید بیشتر ما را نشان دهند. for ever Persian gulf این در حقیقت، اصل کلام این قطعه است و بعد در قسمت آخر که اسم آن «جشن» است- منظور جشنی است که ما برای قدمت و عظمت خلیج‌فارس می‌گیریم- باز هم چند بار کلمه «پرشین گلف» تکرار می‌شود. در حقیقت تنها در این دو قسمت است که گروه کر کلماتی را اجرا می‌کند و در باقی قسمت‌ها تنها به صورت یک رنگ صوتی ظاهر می‌شود. در اصل مثل سازهای زهی که رنگ صوتی خاص خودشان را دارند، من هم از گروه کر به عنوان یک رنگ صوتی استفاده کرده‌ام.

وقتی موسیقی سرزمین خاصی را می‌خواهیم برای مخاطبان اجرا کنیم ناگزیر هستیم برای بیان احساس بیشتر از سازهای آن منطقه خاص هم استفاده کنیم تا در ذهن مخاطب بهتر بتوان آن ناحیه خاص را شکل داد و تداعی کرد. در سوییت سمفونی خلیج‌فارس شما از چه سازهای ایرانی بهره گرفته‌اید؟

من از دمام، دف و یک قسمت‌هایی هم از سنتور استفاده کرده‌ام. خصوصا در موومانی با عنوان «شترسواری» از سنتور استفاده کرده‌ام تا تم اصلی این قسمت را اجرا کند و رنگ تازه‌یی به ارکستر ببخشد.

با توجه به اینکه ارکستر سمفونیک سازهای بین‌المللی و خاص خود را دارد آیا وارد کردن این سازهای ایرانی به ارکستراسیون باعث نشد که موسیقی شکل تلفیق به خود بگیرد؟

بله و راستش سعی من هم در این بود.

یعنی چنین تلفیقی مورد پسند شما بود؟ چون سخت است که یک کار سمفونیک بخواهد با موسیقی منطقه خاصی تلفیق شود و در نهایت نتیجه خوبی بدهد...

خیر. امروزه بسیاری از آهنگسازان بزرگ دنیا به دنبال تلفیق هستند. ما - خوشبختانه – سازهایی داریم که مختص کشور ما هستند و اگر درست استفاده شوند می‌توانند در ساخت قطعات موثر باشند، چون به کار تازگی می‌دهند. هرچند محدودیت‌هایی را هم در پی دارند. مثلا اگر من قرار باشد با ارکستر سمفونیک کشور دیگری این قطعات را اجرا کنم، پیدا کردن نوازنده‌های دمام، دف و سنتور برایم کمی دشوار است. من باید این محدودیت را به نحوی جبران کنم و از همان کشورها، نوازنده‌های ایرانی را دعوت کنم تا بخش‌های مربوط به سازهای ایرانی را اجرا کنند. بدون شک کسانی هستند که می‌توان از آنها استفاده کرد.

وقتی این اثر را با ارکستر سمفونیک لندن ضبط کردید چه نوازنده‌هایی برای نواختن این سازهای ایرانی با شما همکاری کردند؟

ما وقتی کار را با ارکستر سمفونیک لندن ضبط کردیم، خانم نسیم شاملو (نوازنده سنتور) از ایران به ما پیوست و همزمان با ضبط ارکستر ایشان قسمت سنتور را اجرا کردند و ما هم ضبط کردیم. یعنی قسمت‌های سنتور بطور جدا ضبط نشده‌اند. بعد هم من در امریکا، نوازنده امریکایی سازهای کوبه‌یی پیدا کردم که بخش‌های دف و دمام را نواخت و ما به باقی قسمت‌ها اضافه کردیم.

این نوازنده کوبه‌یی در همان شهری زندگی می‌کند، که من زندگی می‌کنم و از چنان سطحی برخوردار است که در تمام موسیقی‌های فیلم‌های امریکایی از او بهره می‌گیرند. این نوازنده چیزی نزدیک به ۳۰۰-۲۰۰ سازمختلف از تمام دنیا دارد که نواختن همه را یاد گرفته است. جالب است که این نوازنده، معلمی که برای یادگیری سازهای ایرانی داشته، ایرانی بوده و از این رو تا حدودی با فرهنگ ما آشناست. متاسفانه زمانی که من می‌خواستم این سوییت سمفونی را ضبط کنم، نوازنده ایرانی در دسترس نبود و من مجبور شدم از این دوست امریکایی‌ام درخواست کنم که این قطعات را اجرا کند که نهایتا نتیجه خوبی داد و به بعد بین‌المللی کار دامن زد.

واکنش نوازنده‌های ارکستر سمفونیک لندن در استفاده از سازهای ایرانی چه بود؟

بسیار مثبت بود. مثلا استفاده از ساز سنتور در بعضی قسمت‌ها باعث شد تعدادی از نوازنده‌های غربی - که این ساز برایشان جالب بود- بیایند و از چند و چون این ساز سوال کنند و شکل و شمایل و صدای آن را بررسی کنند. برای نوازنده‌های غربی، سازهای شرقی بسیار جذاب است و اینکه ما سنتور را همزمان با ارکستر ضبط می‌کردیم، اتفاق خوب و مثبتی بود که کنجکاوی غربی‌ها را برانگیخت.

بدون شک سازهای ایرانی برای موسیقی ایرانی که فواصل سری- کرن دارد، ساخته شده است. شما از سنتور به چه صورت بهره برده‌اید. به عنوان یک رنگ صوتی از آن استفاده کرده‌اید یا اینکه ملودی‌هایی برای آن نوشته‌اید که در نیم پرده‌ها اجرا می‌شود؟

من از سنتور کروماتیک استفاده کردم. سنتور کروماتیک تمام نت‌هایی که در موسیقی غرب استفاده می‌شود به علاوه ربع پرده‌ها را داراست، هر چند که من در این قطعه از ربع پرده‌ها استفاده نکرده‌ام اما چون باید در گام‌های مختلف اجرا می‌کردیم از سنتور کروماتیک استفاده کردم.

هر موومان این سوییت سمفونی نامی مخصوص دارد که این نام‌ها برگرفته از مناطق مختلف و جزایر خلیج فارس هستند. بدون شک برای ساختن موسیقی‌ای که روایت تصویری از یک مکان را شکل دهد باید آهنگساز یک پیش‌زمینه تصویری از آن مکان در ذهن داشته باشد. با توجه به اینکه شما در ایران زندگی نمی‌کنید این پیش زمینه تصویری چطور برای شما فراهم شد؟

من به جنوب سفر کرده‌ام اما غیر از آن چند دی وی دی هم از فیلمبرداری‌های صدا و سیمای استان هرمزگان - ازاین مناطق- دیدم که هم طبیعت آبی خلیج‌فارس را نشان می‌داد و هم خشکی را. علاوه بر اینها چند کتاب تهیه کرده‌ام که عکس‌های زیادی از مناطق مختلف خلیج‌فارس داشت. این اطلاعات چون جزییات این مناطق را با شرح توضیحات نشان می‌داد، برایم کافی بود تا بتوانم «سوییت سمفونی خلیج‌فارس» را خلق کنم. من نمی‌خواستم اثر موسیقایی‌ای بنویسم که تمام قواعد یک سمفونی را رعایت کند بلکه هدفم این بود که موسیقی‌ای بنویسم که بتواند تصویری از یک مکان طبیعی را - با استفاده از زبان موسیقی- بازگو کند.

در حقیقت موسیقی من برای نیل به این منظور، یک موسیقی تصویری است و به نظر من این مساله کاملا در آن احساس می‌شود. وقتی به این قطعات گوش می‌کنید اگر فقط اسم این قطعات را بخوانید موسیقی شما را به آن فضا می‌برد چون سعی من این بود که موسیقی تصویری خلق کنم.

مضاف بر این گویا به همراه این اثر دفترچه‌یی هم منتشر می‌شود که تاریخچه از خلیج‌فارس در آن آمده است...

بله، دفترچه‌یی هم تهیه شده که تاریخچه خلیج‌فارس را - که به هزاران سال پیش باز می‌گردد- در خود دارد. ضمن اینکه در این دفترچه ۱۳ نقشه از خلیج‌فارس وجود دارد که هیچ جا چاپ نشده است.

این نکته را هم باید یادآور شوم که من اسم غیر ایرانی این قطعه را «سینوس پرسیکوس سوییت سمفونی»

(SINUS PERSICUS SUITE) گذاشته‌ام. «سینوس پرسیکوس» کلمه لاتین خلیج‌فارس است که مهر تایید بر قدمت اسم خلیج فارس می‌زند. در آن دفترچه هم ۱۳ نقشه وجود دارد که این مساله را ثابت می‌کند که این قسمت از کشور ما از زمان‌های بسیار دور «خلیج فارس» نام داشته است.

برای نمایش طبیعت گونه‌گون خلیج‌فارس بدون شک باید از سازبندی‌های مختلف استفاده کرد. مثلا در اجرای پیشین شما که قسمت‌هایی از این سوییت سمفونی را به روی صحنه بردید از سازهایی مثل فاگوت و هارپ برای نشان دادن فضای جنگل حرا استفاده کرده‌اید. ساز‌بندی در روایت تصویر گونه شما از این مناطق چقدر موثر است و می‌تواند مفید باشد؟

هم ساز بندی‌ها و هم فرم برای نشان دادن این دو طبیعت، خاص هستند. مثلا جنگل حرا در عرض ۲۴ ساعت دو طبیعت زیستی متفاوت دارد. در نتیجه در ذهن من به عنوان یک آهنگساز این خطور کرد که دو تم مختلف برای این کار خلق کنم. طبیعتا هر تم ارکستراسیون خاص و رنگ صوتی خاص خودش را دارد تا بتواند این تضاد را به وسیله موسیقی نشان دهد. البته به نظر من خیلی خوب توانستیم به این منظور دست یابیم. مثلا دره ستارگان که دره‌یی است که به‌صورت طبیعی درست شده و تا حدودی شبیه «گرند کانیون» (canyon Grand) در امریکاست. وقتی جلوی «گرند کانیون» می‌ایستیم احساس حقارت می‌کنیم که چطور طبیعت با هزاران سال وزش باد و تغییرات جوی به وجود آمده دره‌یی به این عظمت را خلق کرده که یکی از عجایب هفت گانه دنیاست. هر چند دره ستارگان در خلیج فارس به لحاظ وسعت از گرند کانیون کوچک‌تر است اما عظمت آن به نوبه خود دیدنی است و در یک شب‌هایی به قدری آسمان پر از ستاره می‌شود که زمین را نورانی می‌کند. من سعی کرده‌ام این حالت‌ها و آن شهاب‌های آسمانی را که وقتی هوا صاف است به راحتی می‌توان آنها را دید، با موسیقی نشان دهم. همانطور که گفتم اگر فقط اسم قطعات را مرور کنیم، با شنیدن موسیقی متوجه می‌شویم که آن قطعه می‌خواسته چه حالتی را بیان کند.

با توجه به اینکه موسیقی دوره باروک پیوستگی ریتم و ملودی یکنواخت دارد و فرم سوییت سمفونی هم از این دوره به موسیقی کلاسیک وارد شده است آیا سوییت سمفونی خلیج فارس به جهت گردش ریتمیک- ملودیک ویژگی‌های موسیقی دوره باروک را دارد؟ فرم ملودی‌ها در این سوییت سمفونی چگونه است؟

طبیعی است که من به عنوان یک آهنگساز به دنبال این بودم که زبان موسیقایی خودم را پیدا کنم. چنانچه وقتی یک قطعه از یک آهنگساز گوش می‌کنیم، اگر کارش خالص و با ارزش باشد، زبان خاص خودش را دارد. مثلا یک قطعه از موتزارت زبان و سبک خاص او را دارد. بنابراین هر هنرمندی به دنبال پیدا کردن سبک خودش است. البته که این کار راحت نیست و زمان می‌برد. بسیاری آهنگسازان مثل استراوینسکی یا شوئنبرگ کارهایشان به دوره موسیقایی خودشان برمی‌گردد. مثلا کارهای شوئنبرگ در سال‌های اولیه بسیار شبیه به موسیقی اواخر دوره رمانتیک بود اما رفته رفته زبان خودش را پیدا کرد و تبدیل به موسیقی قرن معاصر (قرن بیستم) شد که انقلابی را در زمینه موسیقی به وجود آورد. من هم چون آهنگسازی هستم که از ایران می‌آیم و از این قسمت دنیا ریشه گرفته‌ام، سعی کرده‌ام موسیقی‌ای را که با آن بزرگ شده‌ام در این سوییت سمفونی نمایان کنم.

در فیلمی هم که از مراحل ضبط این کار گرفته شده با چند نوازنده غربی مصاحبه کرده‌ایم و آنها گفته‌اند: «این کار در عین حال که قواعد موسیقی کلاسیک و جهانی در آن رعایت شده بود برای ما تازگی داشت و به ما احساسی از موسیقی آن قسمت از خاک دنیا را می‌داد.» چنین نظراتی نشان می‌دهند که این کار علاوه بر رعایت قوانین و اصول آهنگسازی تازگی‌هایی داشته با استفاده از این تم‌های جدید ایرانی، موسیقی ایرانی را به غربی‌ها معرفی کرده است. تمام این تم‌ها از ساخته‌های خودم است. هر چند در بعضی قسمت‌ها، چون از نظر نام و محتوا به هم ربط داشتند، تم‌های قبلی‌ای که نوشته بودم را برای قسمت‌های بعدی بسط و گسترش دادم. ولی بعضی قسمت‌ها تم‌های متفاوتی دارند که چون محتوای مورد نظرم فرق می‌کرد، به هم هیچ ربطی ندارند مثلا در «جنگل حرا» من از دو تم استفاده کرده‌ام که در قسمت‌های دیگر نیست.

همیشه این نقد وجود داشته که کار سفارشی انجام دادن ارزش اثر هنری را پایین می‌آورد. هر چند ما آهنگسازانی مثل موتزارت و... را داریم که آثار سفارشی شان امروزه از برجسته‌ترین آثار موسیقی دنیاست. فکر نمی‌کنید ساختن سوییت سمفونی خلیج فارس توسط شما یک کار سفارشی تلقی شود و ارزش هنری آن زیر سوال برود؟

اگر در زندگی آهنگسازان بزرگ دنیا پژوهش کنیم، می‌بینیم که بسیاری از آنها درآمد دیگری جز آهنگسازی و نهایتا رهبری ارکستر نداشتند. در نتیجه اکثر آهنگسازانی که از اول دوره رنساس تا الان کار کرده‌اند اغلب آثارشان سفارشی است. این خوب است که یک آهنگساز بتواند به لحاظ کاری به سطحی برسد که به او رجوع کنند و سفارش قطعه بدهند. بنابراین کار سفارشی صرفا قدرت آهنگساز را نشان می‌دهد. هر چند نوع کار سفارشی هم مهم است. مثلا کاری که در مدح هیتلر نوشته می‌شود شبیه خود فروشی است اما چیزی با ارزش‌تر از خلق یک اثر ملی- میهنی نیست.



همچنین مشاهده کنید