یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
در ستایش شعری که زندگی است
چنین داوری درباره "الف بامداد"، بی گمان بیش و پیش از هر چیز زاییده شعر اوست؛ اما در عین حال، نمی توان در این سنجش و ارزیابی کارنامه شاعری را که در عرصه حیات اجتماعی و ادبی خود، در موقعیت های گوناگون و متعددی ظاهر شده و عرصه های متفاوت و گسترده ای را آزموده، نادیده گرفت.شعر، ترجمه، روزنامه نگاری، تحقیق و پژوهش در حوزه فرهنگ عامه و زبان فارسی از یک سو و حضور فعال و موثر در زندگی سیاسی و اجتماعی و ایفای نقشی برجسته در حیات جریان روشنفکری ایران در نزدیک به ۵ دهه از دیگر سوی، به احمد شاملو چهره ای ویژه و متمایز بخشیده است.اگر آن چنان که او خود می خواست از نخستین دفتر شعرش، "آهنگ های فراموش شده" بگذریم، شاملو در تمامی عمر خویش، هرچند با فراز و فرودهایی، همچون زبان گویای زمانه خویش بود و به هر شیوه که نوشت و سرود، کوشید بازتابی از روح زمانه و جامعه ای باشد که در آن می زیست؛ گاه به خشم و عتاب، گاه به مهر و عشق و گاه با درد در رگانش و حسرت در استخوانش:
من
درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چیزی نظیر آتش در جانم
پیچید.
سرتاسر وجود مرا
گویی
چیزی به هم فشرد
تا قطره ای به تفتهگی خورشید
جوشید از دو چشمم.
از تلخی تمامی دریاها
در اشک ناتوانی خود ساغری زدم.
شعر "با چشم ها"، از دفتر "مرثیه های خاک"
شعر شاملو، همچنان که آمیزه ای از زبان کوچه و بازار با زبانی فاخر و ادبی، به ارث برده از نثر کلاسیک فارسی است، ملتقا و پیوندگاه نگاهی حماسی و شوری تغزلی، یا به سخن دیگر شعر اجتماعی و شعر عاشقانه است که در نمود عینی خود، گره خوردگی مبارزه و عشق یا درهم تنیدگی عشق خصوصی و عشق عمومی را به نمایش می گذارد:
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن.
شعر "عشق عمومی"، از دفتر "هوای تازه"
و شاید هم از این روست که شعرش، همزمان که شورشی بر پلیدی ها و پلشتی های زمانه و خشمی بر ستمکاری ها و بدی هاست، ستایشی از خوبی و زیبایی است و چکامه ای در تهنیت به انسان؛ انسانی که دشواری وظیفه است:
من به هیئت «ما» زاده شدم
به هیئت پرشکوه انسان
تا در بهار گیاه به تماشای رنگینکمان پروانه بنشینم
غرور کوه را دریابم و هیبت دریا را بشنوم
تا شریطه خود را بشناسم و جهان را به قدر همت و فرصت خویش معنا دهم
که کارستانی ازاین دست
از توان درخت و پرنده و صخره و آبشار
بیرون است.
انسان زاده شدن تجسّد ِ وظیفه بود:
توان دوست داشتن و دوست داشتهشدن
توان شنفتن
توان دیدن و گفتن
توان اندهگین و شادمانشدن
توان خندیدن به وسعتِ دل، توان گریستن از سویدای جان
توان گردن به غرور برافراشتن در ارتفاعِ شکوهناک فروتنی
توان جلیل به دوش بردنِ بار امانت
و توان غمناک تحمل تنهایی
تنهایی
تنهایی
تنهایی عریان.
انسان
دشواری وظیفه است.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
امیرعبداللهیان دولت سیزدهم گامبیا دولت حسین امیرعبداللهیان سیستان و بلوچستان انتخابات جنگ مجلس شورای اسلامی حجاب مجلس افغانستان
سیل یسنا تهران هواشناسی شهرداری تهران بارندگی سازمان هواشناسی باران فضای مجازی آتش سوزی هلال احمر آموزش و پرورش
هوش مصنوعی خودرو دلار قیمت خودرو قیمت دلار مسکن قیمت طلا تورم بانک مرکزی بازار خودرو حقوق بازنشستگان ایران خودرو
تلویزیون صدا و سیما جهان مسعود اسکویی مهران غفوریان موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل جنگ غزه روسیه آمریکا انگلیس اوکراین یمن نوار غزه ایالات متحده آمریکا جنگ اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان رئال مادرید لیگ برتر باشگاه استقلال بازی باشگاه پرسپولیس علی خطیر جواد نکونام بایرن مونیخ
آیفون اینستاگرام دیابت اپل ناسا عکاسی تبلیغات موبایل گوگل
کبد چرب فشار خون