چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

روایت حكیم ابرالقاسم فردوسی


روایت حكیم ابرالقاسم فردوسی

تاریخ حماسی ایران مدیون زحمات جانفرسای حكیم ابوالقاسم فردوسی طوسی است «حماسه در لغت به معنی دلیری و شجاعت و در اصطلاح, روایت بلندی است كه اغلب منظوم با بهره داشتن از زمینه های مختلف قهرمانی و پهلوانی و جوهره قومی و ملی كه حوادثی خارق العاده در آن جریان دارد هر حماسه باید از دو عنصر برخوردار باشد ۱ حادثه, نمایان كننده پهلوانی و قهرمانی باشد ۲ انسان های قهرمان, حوادث را به پیش ببرند »

تاریخ حماسی ایران مدیون زحمات جانفرسای حكیم ابوالقاسم فردوسی طوسی است. در بیان معنی حماسه از دومنبع بهره می جوییم: اول، دانشنامه ادب فارسی (جلد یكم، آسیای میانه به سرپرستی حسن انوشه) كه می گوید: «حماسه در لغت به معنی دلیری و شجاعت و در اصطلاح، روایت بلندی است كه اغلب منظوم با بهره داشتن از زمینه های مختلف قهرمانی و پهلوانی و جوهره قومی و ملی كه حوادثی خارق العاده در آن جریان دارد. هر حماسه باید از دو عنصر برخوردار باشد. ۱ _ حادثه، نمایان كننده پهلوانی و قهرمانی باشد. ۲ _ انسان های قهرمان، حوادث را به پیش ببرند.» [اما روانشاد دكتر ذبیح الله صفا تعریفی جامع و مانع از آن در كتاب «حماسه سرایی در ایران» به دست می دهد و می گوید: «حماسه نوعی از اشعار وصفی است كه مبتنی بر توصیف اعمال پهلوانی ها و مردانگی ها و افتخارات و بزرگی های قومی و فردی باشد به نحوی كه شامل مظاهر مختلف زندگی آنان گردد.»] در ایران باستان، كتاب اوستا و بخش های مختلف آن و روایت های موبدان و دهقانان و شاهنامه فردوسی یكی از آنها بوده است كه از جمله كهن ترین داستان های ملی و حماسی را نقل كرده است. در این مبحث به دو موضوع می پردازیم. ۱ _ زندگی فردوسی و اهمیت شاهنامه ۲ _ سلسله های پیشدادیان و كیان.حكیم ابوالقاسم منصور بن حسن بن شرفشاه مشهور به فردوسی در ۳۲۹ هجری قمری (۹۴۰ میلادی) همزمان با سلطنت نصر دوم پادشاه سامانی در «قریه باژ» نزدیك طابران طوس به دنیا آمد. قریه باژ همان روستای كنونی فاز است كه در بیست كیلومتری شمال شرقی مشهد است. او از خانواده دهقانان بود. درباره دهقانان باید توضیح داد كه آنان رعایای بی سواد نبوده اند، بلكه دهقانان طبقه ای باسواد، ممتاز و شریف بودند كه در زمره خرده مالكان پاك نیت و ضمناً در رده نگهبانان سنن و فرهنگ ملی ایران شمرده می شدند. آنان فرزندانشان را با آداب و رسوم ایرانی پرورش می دادند. فردوسی در چنین محیطی پرورش یافت و دل بسته فرهنگ و آداب ایرانی شد. او در روستای زادگاهش و شهرهای خراسان زبان های عربی، پهلوی، علم كلام و فلسفه را به خوبی فراگرفت. در ۳۷۰ هجری قمری (۹۸۱ میلادی) فردوسی وقتی به تنظیم شاهنامه پرداخت كه در بلاد اسلامی در دو كانون، ایرانیان آزاده درصدد احیای فرهنگ ایران بودند: اول منطقه خراسان (خورآیان) كه امرای سامانی بر آن حكومت می كردند و مدعی بودند كه از نسل ساسانیان هستند. آنها تمام جشن های ایرانیان باستان را دوباره بر پای داشتند. دوم: بیت الحكمه در بغداد كه تمام نویسندگان و دانشمندان بزرگ ایرانی كه از جندی شاپور خوزستان به آنجا مهاجرت كرده بودند، همان اهداف را تعقیب می كردند كه احیاگران فرهنگ و تمدن باستانی ایران در خراسان بزرگ به ویژه بلخ، سمرقند و بخارا. در این میان طوس به خاطر خیزش فردوسی در احیای فرهنگ باستانی ایران مقامی والا پیدا كرد. منابعی كه برای تنظیم شاهنامه توسط فردوسی طوسی از آن بهره گرفته شد، بسیارند ولی آن طور كه فردوسی شناسان نوشته اند از منابع مكتوب زیر بیشتر استفاده شده: ۱ _ خدای نامه كه در دوره ساسانی نوشته شده است. ۲ _ شاهنامه ابومنصوری كه به تشویق یكی از سپهسالاران خراسان تنظیم گردیده است. ۳ _ یادگار زریران (ایاتكار زریران) كه رساله ای است در باب شرح جنگ های زریر برادر گشتاسب با دشمنان دین زرتشت. ۴ _ كارنامه اردشیر بابكان. ۵ _ گشتاسب نامه دقیقی طوسی. اما مطلبی كه بیش از همه قابل توجه است، روایاتی است كه از دیرترین زمان تا زمان فردوسی سینه به سینه منتقل گردیده و عامل این انتقال دهقانان و موبدان بودند. زیرا اوستاهای موجود بسیار ناقص بود و فردوسی مجبور بود كه از موبدان و دهقانان اشكالات تاریخی خود را بپرسد. همان طور كه انجیل، تورات و كتاب مقدس حاوی داستان ها و قصه های پیامبران از آدم تا زمان عیسی (ع) است و همچنین قرآن مجید كه در بردارنده قصه های حكیمانه از آدم تا صفوت آدمیان حضرت محمد(ص) است، اوستای اصلی كه در ایران باستان وجود داشت در بردارنده حوادث جهان از زمان كیومرث (آدم ابوالبشر) تا زمان هجوم اسكندر را دربرداشت. اگر آن اوستا موجود بود و به دستور اسكندر نمی سوخت دیگر حلقه های مفقود شده در تاریخ ایران ایجاد نمی شد كه مردم این كشور از ماد، هخامنشی اصلاً اطلاع نداشته باشند و فردوسی به مدت سی سال به غیر از چند اثر مكتوب در تنظیم شاهنامه، از گفته های دهقانان خراسان استفاده كند. «پولینوس» (Polinus) مورخ رومی قرن اول میلادی به عظمت آن اوستا اشاره كرده است. استاد فرزانه و فقید دكتر ذبیح الله صفا در ص ۳۱ كتاب حماسه سرایی در ایران می نویسد: «در نامه تنسر كه یكی از روحانیون معروف دوره اردشیر بابكان بود، به یكی از امرای طبرستان این مطلب را نوشت كه اسكندر از كتاب اوستا، دوازده هزار پوست گاو در اسطخر فارسی سوزانید و یك سوم آن كه باقی ماند از یاد خلایق رفت.» همین مطلب را مسعودی مورخ دوره اسلامی نیز تایید می كند. از این جهت فردوسی به صراحت می گوید كه روایتگر شاهنامه اكثراً دهقانان و موبدان بوده اند. به همین جهت می گوید:

یكی نامه بود از گه باستان / فراوان بدو اندرون داستان

پراكنده دردست هر موبدی / از او بهره ای نزد هر بخردی.یكی پهلوان بود دهقان نژاد / دلیر و بزرگ و خردمند و راد.زهر كشوری موبدی سالخورد / بیاورد كاین نامه را گر كرد.بپرسیدشان از نژاد كیان / وزان نامداران فرخ گوان.چنین یادگاری شد اندر جهان/ برو آفرین از كهان و مهان

• روش فردوسی در تدوین شاهنامه

فردوسی در ابتدای شاهنامه نشان می دهد كه یك ایرانی وطن دوست و مسلمان و دوستدار اهل بیت است. او به علت ظلم بنی امیه كه تازی را بر ایرانی برتری می دادند، ابتدا به ستایش از پیامبر اسلام می پردازد و سپس در بیت دوم اعراب را سرزنش می كند.

منم بنده اهل بیت نبی / ستاینده خاك پای وصی

نه فر و نه نام و نه تخت و نژاد / همی داد خواهند ایران به باد (منظور اعراب است)

از این جهت به او حكیم گویند كه سخنان حكیمانه می گوید و شاهنامه او در واقع كتاب شاهان نیست بلكه پندنامه و اندرزنامه به شاهان است.

•نمونه ای اندرز به كیخسرو

به یزدان پناه و به یزدان گرای / كه اویست بر نیكویی رهنمای.گر این پند من سر به سر نشنوی / به اهریمن بدكنش بگروی

شاهنامه در واقع در قالب داستان های سمبلیك چون كلیله و دمنه كه چه به ظاهر افسانه و باورنكردنی می نماید ولی از حقایقی حكایت می كند كه آن را در زندگی بشر نمی توان انكار كرد سروده شده است از این جهت فردوسی می گوید:

تو آن را دروغ و فسانه مخوان / به یك سان روش در زمانه مدان

داستان های شاهنامه در واقع در قالب میت (میث) كه به معنی سخن رازآمیز است بیان شده. «میت» یك واژه فارسی قدیم است كه در زبان های اروپایی به صورت «میتولوژی» (Mythology) (علم الاساطیر) درآمده. مجید یكتایی در گزیده ای از شاهنامه فردوسی می گوید: «داستان جنگ رستم زورمند با اسفندیار رویین تن یكی از این میت ها است كه نبرد میان زور و امید است و چون امید از دیدگان ناتوان است، تیر رستم به چشم اسفندیار كه رویین تن بود كارگر می افتد و او را از پای می اندازد.»

• راز بزرگ در شاهنامه، دیوان مازندران

یكی از میتولوژی های قابل توجه در شاهنامه حكیم فردوسی قضیه دیوان مازندران است. متون تاریخی حاكی از آن است كه آریایی ها كه اجداد ایرانی ها بوده اند به سهولت بر تمام ایران مسلط شدند و اقوام بومی فلات ایران را مطیع خود ساختند. ولی مازندران از این قاعده مستثنی بود. مردم مازندران بسیار شجاع و دارای علم و فضیلت و هنر بودند. در متون باستانی ایران هر آن كس كه انیرانی (غیرایرانی) (غیرآریایی) بود، دیو می خواندند. دیوان چون در برابر هجوم ایرانی ها مقاومت می كردند، از آنها در بعضی از آثار كلاسیك ایران به بدی یاد كرده اند، در صورتی كه در اكثر آثار شعرا و نویسندگان قدیمی و كلاسیك از مازندران به خوبی یاد شده است. حكیم فردوسی از منطقه مازندران به خوبی یاد می كند و می گوید:

كه مازندران شهر ما یاد باد /همیشه بر و بومش آباد باد.كه در بوستانش همیشه گل است / به كوی اندرون لاله و سنبل است.هوا خوشگوار و زمین پرنگار /نه گرم و نه سرد و همیشه بهار.گلابست گویی به جویش روان / همی شاد گردد ز بویش روان.دی و بهمن و آذر و فرودین / همیشه پر از لاله بینی زمین

اهالی مازندران (دیوان) خواندن و نوشتن و خانه سازی و هنرهای دیگر را به شاهان ایران زمین آموختند. ایرانیان چون آئین مزدیسنا (پرستش اهورامزدا) داشتند با سحر و جادو مخالف بودند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.