چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
نگاه بارانی
در شبی آسمان رویایی
با تمام وجود گریان بود
اشک بود و سکوت بود و نیاز
دل آن آسمان پریشان بود
□□□
شکوه می کرد از زمین و زمان
قلب او پر ز بی کسی ها بود
گرچه گاهی لبش پر از خنده
آه افسوس غرق غم ها بود
□□□
ناله های بلند او آن شب
در دل خاک بذر غم می کاشت
آسمانی که پاک بود و صبور
بر دلش ابرهای خونین داشت
□□□
ابرها با نگاه بارانی
آسمان را سیاه می کردند
آسمان را که غرق شادی بود
باز مهمان آه می کردند
□□□
باد غمگین ترین ترنم را
توی گوش پرنده ها می خواند
مثل چوپان روستا آرام
ابرها را در آسمان می راند
□□□
فصل فصل خزان و باران بود
فصل فصل سکوت و تنهایی
آسمان باز خسته از باران
و دلش در پی شکوفایی
□□□
ناگهان از پس سیاهی ها
نوری آمد بر آسمان تابید
ابرهای سیاه و بارانی
دلشان شد دوباره شاد و سپید
□□□
ابرهای سیاه تا رفتند
باز نور امید پیدا شد
باز یک دشت خوشه گندم
در دل آسمان شکوفا شد
□□□
عشق ماند و ستایش و هستی
بعد از آن آسمان چه زیبا شد
پاک گشت و صبور و رویایی
پهنه آبی اش هویدا شد
هاجر کرمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست