چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

چرا شما به خوشبختی خواهرتان نیستید


چرا شما به خوشبختی خواهرتان نیستید

چرا نصیحت های زوج های موفق هیچ وقت مشکلات زندگی مشترک شما را حل نمی کند

وقتی زوج‌های شکست‌خورده از یک مهمانی دوستانه یا خانوادگی بر می‌گردند، گوش‌شان پر شده از راهکارهایی که نه هیچ کدام‌شان را می‌توانند عملی کنند و نه توان انجام‌‌شان را دارند. خیلی از این نصیحت‌کننده‌ها از معجزه ارتباط برقرار کردن با یکدیگر می‌گویند و تلاش می‌کنند انواع مختلف ارتباط کلامی و غیرکلامی را برای این زن و شوهرهای شکست‌خورده توضیح دهند اما برای شما که یکی از این زوج‌ها هستید و در زندگی واقعی‌تان این مشکلات را تجربه می‌کنید، این نصیحت‌ها چیزی غیر از صحبت‌های دلنشین نیست و وقتی که شما سخت‌ترین دوران زندگی مشترک‌تان را تجربه می‌کنید، هیچ کدام از این اطرافیان با تجربه نمی‌توانند به زندگی شما سر و سامان بدهند. پس بهتر است اول تکلیف خودتان را با احساسات و مشکلات‌تان روشن کنید و بعد با راه‌هایی که خودتان به آن‌ها ایمان دارید، ارتباط‌تان را نجات دهید.

● فقط عشق شما را به هم نزدیک می‌کند

نگاهی به زندگی‌های شکست‌خورده بیندازید. آیا این زوج‌ها از همان روز اول با تلخی و مشکلات زندگی می‌کردند؟ در اغلب موارد پاسخ شما به این سوال منفی خواهد بود زیرا در دنیای واقعی زوج‌های شکست‌خورده، همان آدم‌هایی هستند که سال‌های سال ارتباط‌شان را با استفاده از همین راه‌ها زنده نگه می‌داشتند. در واقع آن‌ها راه‌های ارتباط برقرار کردن را به بهترین شکل بلد هستند و شکست‌شان ناشی از کم‌هوشی ارتباطی یا بی‌تجربگی‌شان نیست؛ پس چرا این افراد امروز حتی نمی‌توانند چند کلمه با یکدیگر صحبت کنند؟

روان‌شناسان می‌گویند ارتباط حاصل عشق است و نمی‌توان از رابطه به‌عنوان ابزاری برای تولید عشق استفاده کرد. براساس این اصل وقتی شما کسی را با تمام وجود دوست دارید و از بودن در کنارش لذت می‌برید، می‌توانید با تمام وجودتان با او ارتباط برقرار کنید. چشم‌های‌تان با او حرف می‌زند، زبان بدن‌تان همه چیز را عالی پیش می‌برد و آنقدر حرف برای گفتن دارید که جایی برای سکوت در زندگی‌تان باقی نمی‌ماند اما وقتی از زندگی مشترک‌تان دلسرد شده‌اید و فکر می‌کنید خسته و دلزده هستید، دیگر میلی هم برای ارتباط برقرار کردن برای‌تان باقی نمی‌ماند. در این شرایط نه بدن شما دلش می‌خواهد حرفی بزند و نه‌دلیلی برای به اشتراک گذاشتن احساسات و مشکلات‌تان با دیگری دارید. به همین دلیل است که زندگی‌های سرد خیلی زود تبدیل به زندگی‌های ساکت می‌شوند اما نمی‌توانیم بگوییم سکوت زندگی را سرد می‌کند چون همانطور که گفتیم، عشق با خودش ارتباط، دوستی و صمیمیت می‌آورد و دیگر جایی برای سکوت باقی نمی‌گذارد.

● چرا دعوا و قهر می‌کنیم؟

اغلب آدم‌ها به خاطر این‌که راه‌های ارتباط موثر را نمی‌دانند و توان گفتن مشکلات‌شان را ندارند، دعوا و پس از آن قهر می‌کنند. افراد سراغ این راه می‌روند چون فکر می‌کنند همسرشان ارزشی برای احساسات‌شان قائل نیست و حتی درصورت بیان کردن مشکلات‌شان به نتیجه‌ای نخواهند رسید. در واقع آن‌ها دعوا و قهر را به‌عنوان راهی انتخاب می‌کنند که با کمکش از شر ارتباطات ناموثر و درک نشدن‌های همیشگی راحت شوند.

وقتی که احساسات در یک رابطه قوی نباشد، آدم‌ها توان بیان کردن حرف‌های‌شان را نخواهند داشت و به عبارتی در یک رابطه شکست خورده، میل به گفت‌و‌گو آخرین چیزی است که می‌توانیم به‌وجودش امید داشته باشیم.

در این شرایط است که می‌توانیم به قدرت معجزه‌آسای توجه و اهمیت دادن اعتقاد پیدا کنیم. روان‌شناسان می‌گویند همه این بی‌تفاوتی‌ها و ترس از مورد توجه قرار نگرفتن‌ها را می‌توان با این ۲ عامل برطرف کرد اما وقتی که یکی از ۲ طرف، می‌بیند که مورد توجه قرار گرفته و به احساسات و نگرانی‌هایش اهمیت داده می‌شود، خیلی راحت‌تر می‌تواند به این ارتباط اعتماد کند و همه چیز را دوباره از سر بگیرد. اگر نمی‌دانید که چطور می‌توانید این ۲ عامل کلیدی را در رابطه‌تان پیاده کنید، باید نگاهی دوباره به لحن کلام، زبان بدن و حتی واژه‌های‌تان بیندازید.

● پیش شرط‌های یک رابطه همیشه موفق

پاسخ این سوال‌ها به شما می‌گوید که چقدر برای این ارتباط انرژی دارید و به آن چطور نگاه می‌کنید.

هنوز هم دوست دارید از نظر عاطفی ارتباط عمیقی با همسرتان داشته باشید؟

چقدر دوست دارید که از نگاه و احساس او به این رابطه باخبر شوید؟

آیا برای‌تان مهم است که او در حال حاضر چه حسی دارد؟

چه چیزهایی را در همسرتان دوست دارید و چه چیزهایی در شخصیت اوست که برای‌شان ارزش قائلید؟

وقتی به این سوالات جواب دهید، برای‌تان روشن می‌شود که آیا موضوع صحبت‌ها و به کرسی نشاندن حرف‌تان برای‌تان مهم‌تر است یا عمیق شدن ارتباط‌تان. اگر هنوز هم جرقه‌های عشق در شما روشن باشد، می‌توانید برای همسرتان ارزش قائل شوید و این‌که او موافق یا مخالف شما باشد، خدشه‌ای در این ارزش‌گذاری وارد نمی‌کند؛ تنها در این شرایط است که موضوع بحث میان شما فاصله‌ای نمی‌اندازد و در مورد هرچیزی که صحبت کنید، تنها به یکدیگر نزدیک‌تر می‌شوید نه این‌که خشمگین شوید و میان‌تان فاصله بیفتد.

● چرا گاهی مشاوره اوضاع را بدتر می‌کند؟

دفاتر مشاوره معمولا آخرین جایی است که زوج‌ها برای برگرداندن خوشبختی از دست رفته‌شان سراغش می‌روند. آن‌ها زمانی که خشم عجیبی را در خود احساس می‌کنند و دوست دارند همسرشان را سرجایش بنشانند سراغ مشاوران و روان‌شناسان می‌روند البته این ظاهر ماجرا نیست؛ ظاهرا آن‌ها برای حل اختلافات و بهتر درک کردن یکدیگر روی صندلی‌های دفتر مشاوره می‌نشینند اما حسی درون هر ۲ آن‌ها پنهان است که باعث می‌شود نتیجه کار چیز دیگری از آب در بیاید.

حس انتقام گرفتن از طرف مقابل و اثبات کردن این‌که او باعث تمام مشکلات و شکست‌های زندگی است باعث می‌شود اغلب زوج‌ها سفره دل‌شان را در مراکز مشاوره باز کنند و به امید این‌که در جلسه بعد، تایید بیشتری بگیرند و همسرشان را مجبور به ایجاد تغییرات بیشتری در خودش، رفتارش و شیوه زندگی‌اش بکنند این ماجرا را ادامه می‌دهند.

البته هیچ‌کدام از این زوج‌ها حتی خودشان هم از این حس خبر ندارند و در ظاهر به‌خاطر درک بیشتر یکدیگر و شناختن دلایل مشکلات‌شان این کار را ادامه می‌دهند.

خب... ماجرا به همین‌جا ختم نمی‌شود. این حس پنهان مشکلات دیگری را هم ایجاد می‌کند. اغلب این زوج‌ها به‌دلیل این‌که هدف مشاوره و راه‌های به کار بستن اصولی که یاد گرفته‌اند را نمی‌دانند، مسائلی که یاد می‌گیرند را به اشتباه و در موقعیت‌های نامناسب استفاده می‌کنند؛ آن‌ها از نتایج جلسه مشاوره و حرف‌های مشاورشان، برداشت نادرستی کرده و با به کار بستن سوء تفاهم‌های جدید، مشکلات تازه‌ای را ایجاد می‌کنند.