یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

یازده سپتامبر اردن


یازده سپتامبر اردن

صلح و آرامش اردن در نتیجه بمب گذاری در هتل های امان بر باد رفته است این بمب گذاری ها نتیجه آمیزش اختلاف داخلی, نفرت از آمریكا, شورش خشونت آمیز الهام گرفته از عراق و جهاد جهانی است

احتمالاً تاكنون نام احمد الخلیله را نشنیده اید. این فرد سابقاً در یك فروشگاه محصولات فرهنگی در زرقاء شهرك فقیرنشین حاشیه امان پایتخت اردن مشغول كار بود. اما یقیناً در روزهای آینده مطالب بیشتری از این تبهكار تغییر مسیر داده خواهید شنید. او كسی نیست جز ابومصعب الزرقاوی كه از یك اوباش خیابانی به سمبل دوره متاخر خشونت جهادی تغییر چهره داده است.هنوز خبر كشتار و خونریزی سه انفجار تقریباً همزمان در سه هتل بزرگ و مجلل امان پخش نشده بود كه انگشت ها به سمت زرقاوی رئیس جدید القاعده نشانه رفت. سخنگوی القاعده در عراق طی بیانیه ای با كلام همیشگی مسئولیت انفجارها را بر عهده گرفته است. در اعلامیه القاعده آمده است: «مطابق اطلاعاتی كه داریم به رغم اقدامات امنیتی كه خائن به ملت برای حفاظت از این پناهگاه ها تدارك دیده بود، سربازان القاعده توانستند به اهداف خود دست یابند و وظایف خود را به انجام برسانند. جزییات حملات و افرادی كه آن را به انجام رساندند متعاقباً اعلام می گردد. ستمگر اردن بداند كه دیوارهای حفاظتی كه برای یهودیان در اردن ساخته و عقبه اردوگاه ارتش صلیبیون اكنون در تیررس مجاهدین است.» اما این گروه از چه تشكیل شده و چه جریانی را نمایندگی می كند. شهروندان امان می گویند كه كشورشان میان عراق و یك منطقه حساس واقع شده است. محل وقوع این حملات حلقه دیگری است در زنجیره خشونت سیاسی و بی ثباتی حاصل از مناقشه فلسطین_ اسرائیل از یك سو و هرج و مرج عراق از سوی دیگر. در مدتی كه این مناقشه دوسویه یكدیگر را تشدید كرده اند، اردن باثبات و آرام باقی مانده است. در حقیقت دقیقاً به دلیل جنگ عراق كشور اردن به مركز تجاری و لجستیك منطقه تبدیل شده است. این محاسبه كه امان پلی میان این دو صحنه نبرد ظاهراً مجزا خواهد بود القاعده را به انجام اقدامی كه نخستین از نوع خود در این كشور است واداشته است. در نگاه مردم امان حوادث فلسطین و عراق كاملاً با یكدیگر مرتبطند و اردن میزبان شمار قابل توجهی از پناهندگان هر دو كشور است. از همین رو حوادث اخیر امان تعمیق جنگی است كه كنترل آن به سرعت از دست می رود. امواج تروریسم تاكنون توانسته است نیویورك، واشینگتن، بالی، مسكو، تل آویو، استانبول، ریاض، لندن، شرم الشیخ، بغداد، دهلی ... و اكنون امان آرام ترین پایتخت در یك منطقه شدیداً بی ثبات و یكی از محورهای حمایت از سیاست منطقه ای ایالات متحده را درنوردد. لیست شهرهایی كه مقهور قدرت نابودگر جهاد شده است یقیناً اسامی دیگری را ثبت خواهد كرد. اسامه بن لادن احتمالاً هیچ گاه در خواب هم نمی دید كه اندیشه هایش تا این اندازه خرابی به بار آورد. در عصر اطلاعات ماهواره ای احتمال بروز این خطا وجود دارد كه تمام این حوادث مختلف تروریستی كه در سراسر جهان به وقوع می پیوندد را تحت سرفصل تروریسم جهانی گرد آوریم و خصوصیات متمایز هر كدام را كم اهمیت تلقی كنیم. فهم حقیقی این پدیده نیازمند تمایز و تجزیه نیروهای پیچیده ای است كه در سطوح مختلف پدیده ای را كه تروریسم اسلامی می شناسیم تحت پوشش قرار می دهد.

• چهار عنصر اصلی خشونت اسلامی

خشونت به نام اسلام را نمی توان به یك ریشه واحد و مشخص محدود كرد. علل، انگیزه ها و اهداف این پدیده متفاوت و دائماً در حال تغییر و تحول است. این نوع تروریسم در نتیجه تركیب های متفاوت چهار عامل اصلی سیاسی، اجتماعی و روانشناختی به وقوع می پیوندد. این چهار عامل عبارتند از:

*فروپاشی دین سنتی در مواجهه با مدرنیته

*برداشت و تلقی ناصحیح از سیاست خارجی غرب

*سركوب و اعمال استاندارد دوگانه در سیاست داخلی

*دوام قواعد فرهنگی سنتی

پیامدهای روانی این عوامل آمیزه شدیداً قابل اشتعالی از ناامیدی، خشم، نفرت و شرم را موجب می شود.

نخستین عامل یعنی فروپاشی فرهنگ دینی سنتی به سردرگمی اگزیستانسیال می انجامد كه فرد را به جست وجوی ناامیدانه معنا و مفهوم زندگی سوق می دهد و از همین رو در معرض ایدئولوژی های افراطی رها می كند كه ظاهراً توان فوران حقیقت در برهوت مشكلات روانشناختی را داراست. جنبش های متعدد و ناقص احیای دین در دهه های اخیر تلاشی برای غلبه بر این از هم گسیختگی روانی و نتیجه فرایندی مشابه است. عامل دوم سیاست خارجی غرب به خصوص حمایت تقریباً بدون قید و شرط ایالات متحده از اسرائیل؛ حمایت بلندمدت از ثبات دیكتاتورها در قبال خطرات ناشی از دموكراسی است كه نفرت عمیقی را در خاورمیانه برانگیخته است. تاریخ به كرات نشان داده ـ و اسامه بن لادن اكنون برای آن برنامه ریزی كرده است ـ كه تهدید خارجی و اشغال خارجی می تواند سنت اسلامی میانه رو صلح آمیز را به جهادگرایی مقابله جویانه تبدیل كند. تاریخ اخیر چچن و فلسطین گواهی است بر این مدعا. عامل سوم سركوب مخالفان سیاسی و حذف فرصت های اقتصادی از پیش روی مردم به نفع طبقه حاكم در منطقه خاورمیانه است كه موجب برانگیختن خشم و نفرت شده تا حدی كه این خشم و نفرت برای بسیاری از مردم به نقطه جوش نزدیك می شود. جملات شخص بن لادن به وضوح احساس نفرت عمیق او از خانواده حاكم فاسد و خودپرست سعودی را بازگو می كند. برداشتن علم اصلاح دینی از نوع رادیكال؛ ابزار دیگری برای بسیج به حاشیه رانده شدگان است. چهارمین عامل؛ صعود افراط گرایی اسلامی و خشونت در ابعاد فرهنگی است كه بر دیگر سنت های جاری و سنتی خاورمیانه (همچون سایر نقاط دنیا) چیره شده است. برای بسیاری از مردم صرف میزبانی نیروهای مسلح خارجی در خاك وطن توهینی غیرقابل تحمل است كه باید به هر صورتی با آن مقابله كرد. جنبه دیگر این موضوع نفرتی است كه از مقاومت آداب و رسوم سنتی در خصوص مسائل جنسی و ازدواج در یك جهان بدون مرز به وجود می آید؛ گزینه های جایگزین این آداب و رسوم روی كانال های تلویزیونی ماهواره ای و اینترنت به وفور یافت می شود. ارتباط مستحكمی میان تحقیر و اشتیاق به برقراری مجدد شكوه و افتخار از طریق خشونت وجود دارد. نخستین بمب گذار انتحاری چچن زنی ۲۲ ساله بود كه ۱۶ نفر از نزدیكترین بستگانش- از جمله شوهر، دو برادر، یك خواهر و چند پسر و دخترعمو و عمه و خاله و دایی- ظرف سال منتهی به اقدام انتحاری از سوی ارتش روسیه به قتل رسیده بودند. چنین نمونه هایی مدرك كافی و روشنی است كه مداخله مسلحانه با هدف پایان دادن به مناقشه معمولاً موجب تعمیق معضل و تشدید ناخواسته خشونتی است كه دولت ها تلاش می كنند از آن پرهیز كنند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.