پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

خواب و رویا در شاهنامه فردوسی


خواب و رویا در شاهنامه فردوسی

در همه فرهنگ ها اعم از شرقی و غربی, قدیم و جدید, دینی و سکولار و نیز در همه ادیان و مذاهب اعم از آریایی و سامی و خاور دور , طبیعت خواب و خواب دیدن و دنیای پر رمز و راز رویا, پیوسته توجه بسیاری از انسان ها را از خواص و عوام به خود جلب کرده و بخش بزرگی از فرهنگ, اساطیر, اعتقادات دینی و ادبیات هر سرزمین را به خود اختصاص داده است ۱

● اهمیت خواب و رویا

در همه فرهنگ ها (اعم از شرقی و غربی، قدیم و جدید، دینی و سکولار) و نیز در همه ادیان و مذاهب (اعم از آریایی و سامی و خاور دور)، طبیعت خواب و خواب دیدن و دنیای پر رمز و راز رویا، پیوسته توجه بسیاری از انسان ها را - از خواص و عوام - به خود جلب کرده و بخش بزرگی از فرهنگ، اساطیر، اعتقادات دینی و ادبیات هر سرزمین را به خود اختصاص داده است.۱

از روزگاران کهن تا امروز، اندیشه های گوناگون و باورهای متفاوت درباره خواب و رویا، روان بوده است. در فلسفه غرب برابر نظریه های فیلسوفان یونان، "نفس ناطقه" در بعضی احوال و ازمان به مرتبه روحانی خود واصل و متصل می شود. به قول سقراط، رویا صدای وجدان انسان است; باید آن را درست دانست و از آن اطاعت کرد.۲

به قول ارسطو، عقل فعال ="عقل کلی" در رویای صادقه، صورتی از حقایق را به "عقل جزیی" نائم ارائه یا القا می کند.۳

در فلسفه شرق نیز، رویا حاصل فاصله گرفتن روح از حواس ظاهری و میل آن به قوای باطنی است، به این معنی که انسان گاهی در عالم خواب به ادراک حقایق هستی و وقایع آینده موفق می شود و از این رهگذر، به ادراک و معرفت شهودی دست می یابد. این احوال اگر در عالم بیداری و هشیاری روی دهد، به آن "مکاشفه" می گویند و اگر در عالم خواب طبیعی پیش آید، در صورتی که شفاف باشد، "رویای صادقه" است و در صورتی که ضعیف و مبهم باشد، پیام آن باید تفسیر و تجزیه و تحلیل (تعبیر) روشن شود. ۴

به قول ابن سینا، قوه متخیله در حالت خواب، به عالم قدس متصل می شود و از طریق حس مشترک (=بنطاسیا) به کشف و الهام نائل می گردد. ۵ شیخ شهاب الدین سهروردی نیز در مقوله خواب و رویای صادقه، نظری موافق و مطابق ابن سینا دارد.۶

جالب است که در رساله های رمزی این هر دو فیلسوف بزرگ نیز که به سیر و سلوک روح بشر در مراتب و منازل عرفانی اختصاص دارد، ارتباط عقل جزیی سالک با عقل فعال یا پیر و مرشد معنوی و یا فرشته حامی همیشه درحالت خواب اتفاق می افتد. این چنین خوابی ست که به قول مولانا از بیداری بهتر است:

بس عجب در خواب روشن می شوددل درون خواب، روزن می شود

گذشته از ادبیات فلسفی و عرفانی، در حوزه ادبیات حماسی نیز خواب های اهورایی یا رویاهای صادقه، تمهیدی فراحسی و متافیزیکی است که قهرمانان حماسه را یاری می دهد و از رهگذر ضمیر ناخودآگاه، به رخدادهای آینده رهبری می کند و به آنان هشدار می دهد.

گفتار حاضر نگرش فردوسی در شاهنامه را به خواب های اهورایی و رویاهای صادقه بررسی می کند.

● نگرش فردوسی به رویا

فردوسی در شاهنامه، مکرر رویای صادقه یا خواب اهورایی را پنجره ای به جهان غیب و ابزاری برای شناخت غیرمحسوس شناسایی می کند. برای نمونه، در گزارش زندگانی خسرو انوشیروان در همان سرآغاز داستان "خواب دیدن نوشین روان و به درگاه آمدن بوذرجمهر" قبل از سخن گفتن از خواب معروف انوشیروان که تعبیر آن موجب برکشیده شدن بزرگمهر شد، درباره اهمیت خواب می گوید:

نگر خواب را بیهده نشمری یکی بهره دانش ز پیغمبری

به ویژه که شاه جهان بیندشروان درخشنده بگزیندش

ستاره زند رای با چرخ ماه سخن ها پراکنده گردد به راه

روان های روشن ببیند به خواب همه بودنی ها چو آتش در آب۷

مفهوم بیت نخستین آن است که رویا یکی از "بهره"ها (=بخش ها)ی نزول وحی به پیامبران است. مفهوم بیت سوم آن است که ستارگان آسمان با "چرخ ماه" (افلاک) که به عقیده قدما دارای نفس مجردند، درباره سرنوشت مردم روی زمین و پیش آمدهای آینده جهان، رای زنی می کنند و بعد روان های روشن و نفوس نورانی (بویژه پیامبران، شاهان و پهلوانان) در حال خواب آن چه را که ستارگان و عقول فلکی از آن آگاهی دارند، در عالم رویا مشاهده می کنند و بدین گونه از آینده باخبر می شوند. به عبارت دیگر اکثر رویدادها و تحولات مهم زمینی، پیش از آن که در عالم خارج صورت وقوع یابند، برای کسانی که در حال خواب به جهان برین متصل شوند، به گونه ای نمادین و سمبولیک مجسم می شوند. لذا رویا در نظر فردوسی (هم چنان که نه تنها در اغلب ادیان و مذاهب بلکه در فلسفه یونانی و مخصوصا در نظر سقراط و افلاطون نیز) دریچه ای به عالم غیب است.

در اغلب موارد، رویا در شاهنامه وسیله ای برای غیب گویی شناخته شده است. برای نمونه یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی در نامه ای که به ماهوی سوری و مرزبان خراسان نوشته است، از خواب انوشیروان در خصوص حمله تازیان به ایران چنین یاد کرده است:

که نوشین روان دیده بد این به خوابکز این تخت بپراکند رنگ و تاب

چنان دید کز تازیان صد هزارهیونان مست و گسسته مهار

گذر یافتندی به اروندرودبه چرخ زحل برشدی تیره دود...

کنون خواب را پاسخ آمد پدیدز ما بخت گردون بخواهد کشید

شود خوار هر کس که بود ارجمندفرومایه را بخت گردد بلند

پراکنده گردد بدی در جهانگزند آشکارا و خوبی نهان۸

● گزارش موردی رویاها در شاهنامه

در شاهنامه، رویا، اساس بسیاری از جنگ ها، قتل ها، ازدواج ها، کنش ها و واکنش هاست و اغلب رویدادهای مهم پیش از آن که در عالم خارج، واقع شود، در عالم رویا به شاهان و پهلوانان ظاهر شده است.

فردوسی در مجموع سی و چهار بار در شاهنامه از خواب و رویا سخن در میان آورده است; از جمله: خواب کیخسرو، خواب های سام (دو خواب)، خواش گشتاسب، خواب بابک نیای اردشیر (دو شب پیاپی)، خواب کتایون (دختر قیصر و مادر اسفندیار)، خواب رودابه، خواب کیقباد، خواب افراسیاب، خواب طوس، خواب سیاووش، خواب پیران، خواب گودرز، خواب جریره (مادر فرود)، خواب ضحاک، خواب رستم، خواب های کید هندی (دو خواب)، خواب بهرام چوبین (دو خواب)، خواب انوشیروان و سرانجام خواب خود فردوسی.

رویاهای ذکر شده در شاهنامه را به سه دسته می توان تقسیم کرد: اول رویاهای دوران اساطیری، دوم رویاهای دوران تاریخی، سوم رویاهای عصر فردوسی و به اختصاص رویای شخص فردوسی.

▪ رویاهای دوران اساطیری

در اساطیر ایرانی، رویا به زبان نمادین و سمبولیک از آینده خبر می دهد. در بخش اساطیری شاهنامه، آفتاب نماد تولد، ابر نماد سروش، باز نماد قدرت و سلطنت، کوه آتش، نماد آتش افروزی و جنگ است. از میان سی رویایی که در بخش اساطیری شاهنامه ذکر شده است، ما یازده رویا را در این جا گزارش می کنیم:

ـ خواب گشتاسب

گشتاسب، پیش از رسیدن به پادشاهی، سلطنت خود را به خواب می بیند و آن را برای همسرش کتایون نقل می کند:

چنین داد پاسخ که من بخت خویش بدیدم به خواب افسر و تخت خویش

ـ خواب کید

کید (پادشاه هند در زمان فتوحات اسکندر مقدونی) چندین شب متوالی صحنه خاصی را مکرر به خواب می بیند که:

یکی شاه بد هند را، کید نامخردمند و بینادل و شادکام

دمادم به ده شب پس یک دگرهمی خواب دید، این شگفتی نگر

کید تمام حکیمان را گرد کرد و از ایشان انجمنی ساخت تا خواب او را تعبیر کنند. ولی کسی از عهده تعبیر آن برنیامد تا آن که مهران، آن را تعبیر کرد و گفت که اسکندر با سپاهی به هند حمله خواهد کرد و تنها راه نجات، آشتی و صلح با اسکندر از طریق اهدای دختر، فیلسوف، پزشک و قدح خاص شاه به اسکندر است:

چو بشنید مهران ز کید این سخن بدو گفت از این خواب دل برمکن

نه کم تر شود بر تو نام بلندنه آید بر این پادشاهی گزند

ـ خواب سام

در داستان زال، سام (نیای رستم) مردی هندو را سوار بر اسب به خواب می بیند که به او مژده تولد فرزندی می دهد و سام پس از بیداری رویای خود را برای موبدان نقل می کند:

چو بیدار شد، موبدان را بخواندوزین در سخن چندگونه براند

بدیشان بگفت آن چه در خواب دیدجز آن هرچه از کاردانان شنید

هنگامی که زال متولد می شود، چون سپیدموی است، سام او را در البرزکوه رها می کند و پس از آن شبی در خواب می بیند که فرزندش زنده مانده است. سام از موبدان تعبیر این خواب را می خواهد و آنان می گویند که همه جانوران از شیر و پلنگ و ماهی تا حیوانات اهلی، بچه خود را پرورش می دهند و به کوه افکندن فرزند، خلاف فرمان ایزد است. لذا سام به کوه می رود و فرزند خود را باز می یابد.

ـ خواب افراسیاب

هنگامی که سیاوش در بلخ است، سپاه ایران به سرداری رستم، لشکر تورانیان را شکست می دهد. افراسیاب که در آن زمان در سغد به سر می برد، در مقام تدارک این شکست، جشنی برای سپاه خود برپا می کند تا سپاه خود را آماده جنگی دیگر با ایران کند اما همان شب، کابوسی به خواب می بیند که در بیابان خشک و پر مار خیمه زده است و بر اثر گردبادی سراپرده اش به خطر می افتد و سربازانش کشته می شوند و خود او اسیر سپاه ایران می شود. افراسیاب این خواب را به گرسیوز و وزیرش پیران ویسه باز می گوید:

بیابان پر از مار دیدم به خواب زمین پر ز گرد، آسمان پر عقاب

ـ خواب سیاووش

سیاوش (فرزند کیکاووس) در حالی که به دلیل بیماری همسرش فرنگیس (دختر افراسیاب) از رفتن نزد افراسیاب پوزش خواسته است، به خواب می بیند که کشته شده است و سراسیمه از خواب بیدار می شود و به همسرش فرنگیس می گوید:

چنان دیده ام- سرو سیمین! به خواب که بودی یکی بیکران رود آب

یکی کوه آتش به دیگر کران گرفته لب آب نیزه روان

زیک سو شدی آتش تیز گردبرافروختی زو سیاوخش گرد

سیاوش بدو گفت کان خواب من به جای آمد و تیره شد آب من

تعبیر این خواب، آن است که در پی عذرخواهی سیاوش از رفتن به دربار افراسیاب، گرسیوز به دسیسه چینی می پردازد. سیاوش که بر اثر دیدن آن خواب، به سرنوشت محتوم خود پی می برد و عاقبت هم در جنگ با افراسیاب کشته می شود.

ـ خواب گودرز

گودرز فرزند گشواد که از پهلوانان بزرگ ایران است، در خواب از وجود کیخسرو (فرزند سیاوش) در توران آگهی می یابد:

چنان دید گودرز یک شب به خواب که ابری برآمد از ایران پر آب

بر آن ابر پران خجسته سروشبه گودرز گفتی که بگشای گوش

به توران یکی شهریار نو است کجا نام او شاه کیخسرو است

سروش در این رویا به شکل ابر در نظر گودرز گشواد نمایان می شود و به او مژده می دهد که کیخسرو در توران است. در پی این خبر، گودرز، فرزندش گیو را به توران می فرستد تا کیخسرو را برای انتقام گرفتن از افراسیاب به ایران بیاورد.

ـ خواب کیخسرو

هنگامی که کیخسرو از پادشاهی سر می خورد و مدت پنج هفته گریان و خروشان به درگاه خدای می نالد، عاقبت سروش را به خواب می بیند:

بخفت او و روشن روانش نخفت که اندر جهان با خرد بود جفت

چنان دید در خواب کو را به گوش نهفته بگفتی خجسته سروش

که ای شاه نیک اختر نیک بخت بسودی بسی یاره و تاج و تخت

اگر زین جهان تیز بشتافتی کنون آن چه جستی همه یافتی۹

ـ خواب کتایون

کتایون (دختر قیصر) شوهر آینده خود را به خواب می بیند:

کتایون چنان دید یک شب به خواب که روشن شدی کشوری آفتاب

یکی انجمن مرد پیدا شدی از انبوه مردم ثریا شدی

سر انجمن بود بیگانه ای غریبی دل آزاد فرزانه ای

ـ خواب ضحاک

ضحاک چهل سال پیش از نابودی اش شبی در خواب دید که سه مرد جنگی، ناگهان در مقابل او پیدا شدند که او را از دیدن آن ها وحشت گرفت. موبدان خواب او را چنان تعبیر کردند که فریدون سر و تخت او را به خاک خواهد افکند:

چنان دید کز کاخ شاهنشهان سه جنگی پدید آمدی ناگهان

دو مهتر یکی کهتراندر میان به بالای سرو و به فر کیان

کمر بستن و رفتن شاهواربه جنگ اندرون گرزه گاوسار

ضحاک در خواب مشاهده می کند که در حالی که آن سه سوار طناب به گردن او انداخته اند، او را به کوه دماوند می برند:

دمان پیش ضحاک رفتی به جنگ نهادی به گردن برش پالهنگ

همی تاختی تا دماوند کوه کشان و دوان از پس اندر گروه

ضحاک از آن پس در خواب می بیند که پادشاهی و تاج و تخت اش توسط فریدون نابود می شود:

کسی را بود زین سپس تخت توبه خاک اندر آرد سر و بخت تو

کجا نام او آفریدون بودزمین را سپهری همایون بود

البته این رویای ضحاک به حقیقت می پیوندد و کاوه آهنگر به یاری فریدون می شتابد و با سپاهی که از نقاط مختلف ایران جمع می کنند، ضحاک را دستگیر کرده و در پشت کوه دماوند به بند می کشند.

ـ خواب بابک

بابک پادشاه ایران، به خواب می بیند که پسرش ساسان بر پیلی سوار است. معبران آن را چنین تعبیر می کنند که ساسان به سلطنت خواهد رسید:

کسی را که بینند زین سان به خواب به شاهی برآرد سر از آفتاب

ـ خواب پیران ویسه

پیران ویسه، سیاوش را که به دست افراسیاب در توران بر اثر توطئه به قتل رسیده است، به خواب می بیند. سیاوش در عالم رویا به پیران ویسه می گوید که از او فرزندی به نام کیخسرو در توران باقی ست و باید او را از توران به ایران آورد تا بر تخت سلطنت بنشیند:

چنان دید سالار پیران به خواب که شمعی برافروختی ز آفتاب

سیاوش بر شمع تیغی به دست به آواز گفتی: نشاید نشست

کزین خواب نوشین سر آزاد کن زفرجام گیتی یکی یاد کن

که روزی نوآیین و جشنی نو است شبی سور آزاده کیخسرو است. ۱۰

▪ رویاهای دوران تاریخی

از ویژگی های رویاهای گزارش شده در بخش تاریخی شاهنامه این است که اغلب آن ها با روایت های مندرج در متون حدیث و تفسیر و تواریخ ایران پس از اسلام، هم خوانی دارد، به نحوی که برای پژوهشگر آگاه رگه های تاثیرپذیری گزارش فردوسی از فرهنگ اسلامی در این موارد کاملا آشکار است. در این جا ما برای نمونه به دو خواب انوشیروان اشاره می کنیم:

ـ خواب انوشیروان درباره پیامبر اسلام

فردوسی در شاهنامه خواب مشهور انوشیروان را که مسلمانان آن را یکی از معجزات پیامبر اسلام و از "دلایل" و "شواهد" نبوت آن حضرت ثبت کرده اند، نقل می کند. این خواب همان است که در بسیاری متون همچون تاریخ بلعمی۱۱ و فارسنامه ۱۲ ابن بلخی آمده است که خسرو انوشیروان خود در شب ولادت حضرت رسول خواب دید که کنگره ایوان مداین به زمین افتاد و نوری از جانب حجاز بتابید که جهان را روشن ساخت. همان شب "موبدان موبد" یعنی بزرگ ترین موبد رسمی دولت ساسانی نیز به خواب دید که اشتران کوچک تازیان بر اشتران بزرگ ایرانی غالب شدند. در پی بازگویی این خواب ها بود که از سوی خسرو انوشیروان به نعمان بن منذر حاکم حیره دستور داده شد تا بهترین معبر عرب را برای تعبیر خواب وی احضار کنند. صدور فرمان مزبور بنا به روایات اسلامی به تعبیر این خواب، از سوی شق و سطیح کاهن می انجامد.۱۳ فردوسی همین مضامین را در شاهنامه چنین به نظم درآورده است:

فراوان بر آن عهد، کسری گریست پس از عهد، یک سال کسری بزیست

در این سال، یک شب نیایش کنان به خواب اندرون شد ستایش کنان

چنان دید روشن روانش به خواب که در شب برآمد یکی آفتاب

چهل پایه نردبان از برش که می رفت تا اوج کیوان سرش

برآمد برین نردبان از حجازخرامان خرامان به کشی و ناز

جهان قاف تا قاف پر نور کردبه هر جا که بد ماتمی، سور کرد

در آفاق هر جا ز نزدیک و دورنبد کان نه از فر او یافت نور

به هر جا که بد نور نزدیک راندجز ایوان کسری که تاریک ماند

سپس به گزارش فردوسی، بزرگمهر تعبیر این خواب انوشیروان را برای او باز گفت، لیکن از آن جا که فردوسی اسلام باور و شیعی مذهب است، در گزارش تعبیر خواب انوشیروان، خود حقانیت اسلام و معجزات پیامبر (از جمله شق القمر) را از زبان بزرگمهر به نظم درآورده است، در حالی که مسلم و ثابت است که بزرگمهر سال ها پیش از ظهور اسلام نمی تواند از وقوع چنین معجزه ای که هنوز اتفاق نیفتاده است، آگاهی داشته باشد. پس باید اعتراف کرد که این گفتار، نمودی از باورهای خالق شاهنامه است که در مقام گزارش خواب انوشیروان و تعبیر آن از سوی بزرگمهر باورهای اسلامی خویش را بر آن گزارش افزوده و گفته است:

از این روز در تا چهل سال بی شنهد مردی از تازیان پای پیش

که در پیش گیرد ره راستی بپیچد ز هر کژی و کاستی

به هم بر زند دین زرتشت رابه مه چون نماید سرانگشت را

به دو نیمه گردد ز انگشت اوبه کوشش نبیند کسی پشت او

به تخت سایه پایه برآید بلنددهد مر جهان را به گفتار پند

پس از وی ز تو یک نبیره بود که با پیل و کوس و تبیره بود

سپاهی بتازد بر او، از حجازاگرچه ندارد سلیح و جهاز

ز تخت اندر آرد مر او را به خاک زگردان کند مر جهان جمله پاک

بیفتد همه رسم جشن سده شود خاکدان جمله آتشکده

به گشتاسب، جاماسب خود گفته بوداز این راز و این راه آشفته بود۱۴

ـ خواب دیگر انوشیروان

انوشیروان در عالم رویا دید که درختی در کنار کاخ او روییده است و در کنار آن، گرازی با او از یک پیاله شراب می نوشد، تعبیر این خواب به دست بزرگ مهر نوجوان موجب برکشیده شدن بزرگمهر شد. فردوسی پیش از ورود به این داستان، درباره اهمیت خواب به طور عام و خوابی که "شاه جهان" (به عنوان نماد کل کشور) دیده باشد، به طور خاص (با گوشه چشمی به روایت معروف اسلامی که رویا را جزیی از اجزای نبوت می داند) می گوید:

نگر خواب را بیهده نشمری یکی بهره دانش ز پیغمبری

...شبی خفته بد شاه نوشین روان خرد پیر و بیدار و دولت جوان

چنان دید در خواب کز پیش تخت برستی یک خسروانی درخت

شهنشاه را دل بیاراستیمی و رود و رامشگران خواستی

ابا آن بر آن گاه آرام و نازنشستی یکی تیزدندان گراز

نشستی و می خوردن آراستیمی از جام نوشین روان خواستی

بزرگمهر این خواب را چنین تعبیر می کند که جوانی در شبستان شاه خود را به شکل زنان درآورده و جامه زنان پوشیده و با یکی از همسران شاه نرد عشق می بازد:

چنین داد پاسخ که در خان تومیان بتان شبستان تو

یکی مرد برناست کز خویشتن به آرایش جامه کرده است زن

این حکایت البته از شاهنامه به متون منثور پارسی راه یافته است و از جمله در جوامع الحکایات محمد عوفی۱۵ و لطائف الطوائف۱۶ فخرالدین علی صفی هم آمده است.

▪ رویای شخص فردوسی

خوابی که فردوسی خود درباره سلطان محمود غزنوی دیده است، نیز در شاهنامه ذکر شده است، هرچند می دانیم که این خواب، در واقع، به خلاف میل فردوسی تعبیر شد:

بر اندیشه شهریار زمین بخفتم شبی لب پر از آفرین

چنان دید روشن روانم به خواب که رخشنده شمعی برآمد ز آب

همه روی گیتی شب لاژورد از آن شمع، گشتی چو یاقوت زرد

نشسته بر او شهریاری چو ماه یکی تاج بر سر به سان کلاه

رده برکشیده سپاهش دو میل به دست چپش هفتصد ژنده پیل

یکی پاک دستور پیشش به پای به داد و به دین شاه را رهنمای

مرا خیره گشتی سر از فر شاه و ز آن ژنده پیلان و چندان سپاه

چو آن چهره خسروی دیدمی از آن نامداران بپرسیدمی

که این چرخ و ماه است یا تاج و گاه؟ ستاره ست پیش اندرش یا سپاه؟

یکی گفت: کاین شاه روم است و هند ز قنوج تا پیش دریای سند

به ایران و توران ورا بنده اند به رای و به فرمان او زنده اند

جهاندار محمود، شاه بزرگ به آبشخور آرد همه میش و گرگ

چو کودک لب از شیر مادر بشست به گهواره محمود گوید نخست ۱۷

● نتیجه

رویا در شاهنامه ابزار شناخت شهودی و وسیله ای برای ادراک ماورای طبیعی است. اکثر رویدادهای مهم، پیش از وقوع در خواب به پهلوانان و پادشاهان الهام شده است. فردوسی به تعبیر خواب معتقد بوده و معبران در شاهنامه اغلب موبدان، حکیمان و روحانیان بزرگ بوده اند که توانسته اند حوادث آینده را با تعبیر درست پیشگویی کنند. با این همه، در نهایت امر، تجربه شخصی فردوسی از خواب دیدن "جهاندار محمود، شاه بزرگ" درست از آب درنیامد و سلطان محمود قدر این کار خطیر را نشناخت.

نویسنده : پروفسور سیدحسن امین

پی نوشت ها

۱- امین، حسن، دایره المعارف خواب و رویا، تهران، دایره المعارف ایران شناسی، صص ۸-۹

۲- فروم، اریک، زبان از یاد رفته، ترجمه ابراهیم امانت، تهران، انتشارات فیروزه، ۱۳۷۸، ص ۱۳۲.

۳- امین، همان جا، ص ۳۱۲

۴- ابن خلدون، مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۹، ج ۲، ص ۱۸۸.

۵- امین، همان جا، ص ۳۲۰

۶- امین، همان جا، ص ۳۳۲-۳۳۳

۷- فردوسی، شاهنامه، چاپ ژول مول، تهران، کتاب های جیبی، ۱۳۵۳، ج ۶، ص ۱۲۲، چاپ محمد دبیرسیاقی، ج ۵، ص ۲۰۴۹، همان، چاپ ا. برتلس، ج ۸، ص ۱۹۰.

۸- شاهنامه، چاپ ژول مول، تهران، ج ۷، ص ۲۳۱

۹- شاهنامه، چاپ ژول مول، تهران، ج ۴، ص ۱۱۴

۱۰- فردوسی، شاهنامه، چاپ ا. برتلس، ج ۳ ص ۴۵۴

۱۱- بلعمی، ابوعلی محمد، تاریخ، چاپ محمد پروین گنابادی، وزارت فرهنگ، ۱۳۴۱، صص ۱۰۹۳-۱۰۹۴ و صص ۱۰۵۶-۱۰۵۸

۱۲- ابن بلخی، فارسنامه، چاپ منصور رستگار فسایی، شیراز، ص ۹۷

۱۳- جامی، شواهد النبوه ، چاپ سیدحسن امین، تهران، ص ۱۱۴

۱۴- فردوسی، شاهنامه، چاپ محمد دبیرسیاقی، ج ۵، ص ۲۰۴۹

۱۵- عوفی، محمد، جوامع الحکایات و لوامع الروایات، ص ۳۱۹

۱۶- فخرالدین علی صفی، لطائف الطوائف، چاپ احمد گلچین معانی، تهران، اقبال، صص ۲۱۴-۲۱۵

۱۷- محیط طباطبایی، فردوسی و شاهنامه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۹، ص ۳۱۱

استاد پیشین کرسی حقوق دانشگاه گلاسگو کالیدونیا، انگلستان