یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا

قطره های اشک دانه های جواهرند


قطره های اشک دانه های جواهرند

تاثیر گریه بر سلامت روان

گاهی به نظر می‌رسد جهان امروز جز شادی و خنده را نمی‌خواهد و نمی‌پسندد. از اندوه می‌گریزد و گریستن را مذموم می‌داند. خندیدن و خنداندن به کسب و کار تبدیل شده است...

البته این امر عمومیت ندارد اما از آنجا که رسانه‌های گروهی کشورهای صنعتی با توجه به برد و تاثیری که دارند مروج این فکرند، این تفکر به‌صورتی اغراق‌آمیز تظاهر می‌کند، اما فیلوژنی و انتوژنی درباره گریستن چه می‌گوید؟

فیلوژنی تکامل نوعی است، یعنی برای نمونه تکامل یک ویژگی جسمی یا رفتاری در گونه‌های مختلف جانوری. انتوژنی به معنی تکامل فردی است در یک گونه ویژه. مثلا رشد نوزاد از بدو تولد تا رسیدن به مراحل بعدی و دگرگونی‌هایی که در این دوره از نظر جسمی و رفتاری پیدا می‌کند.

● گریستن مختص انسان است

در سیر تکاملی گونه‌های جانوری به نظر می‌رسد فقط در گونه‌های پرندگان و به‌ویژه پستانداران اجتماعی است که نشانه‌هایی حاکی از افسردگی دیده می‌شود. گریستن به‌عنوان تظاهری از اندوه و افسردگی، ویژگی انسان است. شاید به این علت که انسان، متکامل‌ترین و اجتماعی‌ترین نوع جانوران است. افسردگی به عنوان نشانه، به شایع‌ترین وجه، حکایت از تنها ماندن عضوی از گروه می‌کند و گریستن علامتی است برای مطلع کردن دیگر اعضای گروه از اینکه کسی تنها مانده است و نیاز به یاری دارد. این کارکرد گریستن، به‌ویژه در نوزادان و شیرخواران، دارای ارزش تکاملی زیاد است و مادر را متوجه نیازهای فرزند می‌کند. به علاوه درمی‌یابد که برای یافتن فرزند، باید به دنبال منبع صدای ناله همراه با گریستن برود. در بزرگسالان نیز هر زمان که احساس تنهایی یا تنهایی واقعی روی دهد، گریستن نیز ملازم آن است.

البته خنده نیز به عنوان تظاهری از رضایت و شادمانی دارای تاثیر انطباقی از نظر بقاست و به دریافت‌کننده آن این پیام را می‌دهد که من از تو خشنودم یا از خدماتی که به من عرضه می‌شود، احساس رضایت دارم. این تاثیر ارتباطی خنده به ویژه در رابطه کودک با مادر تاثیر تقویت‌کننده دارد زیرا مادر با دیدن لبخند فرزند درمی‌یابد که خدماتش مورد پذیرش قرار گرفته است. به‌طور کلی، اندوه و شادی در تقابل با یکدیگر شناخته می‌شوند و اگر قرار ‌بود همه چیز همیشه بر وفق مراد باشد، دیگر احساس یکنواختی حاکم می‌شد و نه شادی: «هیچ دردی بتر از عافیت دائم نیست/ تلخی تازه به از قند مکرر باشد»

به همین نحو است غم و غصه مداوم که اگر شادی در فواصل آن نباشد، جنبه عادی پیدا می‌کند و شناخته نمی‌شود بنابراین نه اندوه مداوم مورد تحسین است و نه شادی پایان‌ناپذیر ممکن. این هر دو همراه با گریه و خنده در جای خود تاثیر انطباقی و سازگارانه دارند.

● به گریه نزدیک‌تر از خنده‌ایم

در باب خنده زیادتر گفته‌اند تا گریستن اما باید دانست که مراکزی از مغز که با تنبیه و عدم پاداش مرتبط است و مترادف با نارضایتی و ناکامی و اندوه شمرده می‌شود و تظاهر آن به صورت گریستن است، ۷ برابر مراکز مغزی مرتبط با پاداش و رضایت و شادمانی است که با خنده تظاهر می‌یابد. اندوه، همراه با رقت قلب است. انسان در جهان و موجودات دقیق‌تر می‌شود. با جانوران بی‌پناه همدلی می‌کند، درد و رنج موجودات دیگر را می‌فهمد، عواطف او تیزتر می‌شود و زندگی را بهتر درمی‌یابد. فردی که اندوهی را حس می‌کند، به عواطف موجودات دیگر نیز حساس است و به کمک و یاری به انسان‌های دیگر و همه موجودات زنده تمایل پیدا می‌کند.

حضرت محمد(ص) می‌فرماید: «هنگامی که گناهان بنده‌ای پایان یافت، دو چشمش در اختیار او است تا با آن دو، بگرید و نماز بخواند و توبه کند.» و نیز: «گریه از مهر و رحمت است و فریاد از شیطان» و نیز «خدای بر آن چشمی مهر و رحمت آورد که از ترس خدا بگرید»، و نیز «خوشا آن کس که بر زبان خود فرمانروا باشد و بر لغزش خود بگرید.» حضرت علی(ع) از گریه اصحاب محمد(ص) یاد کرده است که اگر نام خدا برده می‌شد، چنان می‌گریستند که گریبان‌های آنان تر می‌شد و چون درخت در برابر تندباد می‌لرزیدند، از کیفری که از آن بیم داشتند یا برای پاداشی که به آن امیدوار بودند. باز حضرت از پرهیزگاران می‌گوید که در دنیا رفتارشان پاک و دیدگانشان گریان است. ایشان می‌فرماید: «خوشا به حال کسی که به اطاعت پروردگار مشغول باشد و بر خطاهای خود بگرید.» با این همه بوده‌اند کسانی که جز اشک شوق را نپسندیده‌اند.

● گریستن در شعر

«چشمت هماره روشن و رخشان و بی‌ملال/ جز اشک شوق دردل آن دیده نم مباد» یکی از کسانی که تشبیه‌های زیبایی در مورد اشک دارد، رهی معیری است: «سوختم از آتش دل، در میان موج اشک/ شوربختی بین که در آغوش دریا سوختم»

یا: «اشکم ولی به پای عزیزان چکیده‌ام/ خارم ولی به سایه گل آرمیده‌ام»

حافظ می‌فرماید: «ز گریه، مردم چشمم نشسته در خون است/ ببین که در طلبت حال مردمان چونست»

و نیز: «نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو/ حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست»

و این از پروین است، شعر ساده و زیبا و صمیمی درباره اشک: «اشک، طرف دیده را گردید و رفت/ اوفتاد آهسته و غلتید و رفت/ بر سپهر تیره هستی دمی/ چون ستاره روشنی بخشید و رفت/ همچو شبنم در گلستان وجود/ بر گل رخساره‌ای تابید و رفت / عقل دوراندیش با دل هرچه گفت/ گوش داد و جمله را بشنید و رفت/ تلخی و شیرینی هستی چشید / از حوادث با خبر گردید و رفت»

و این سروده سعدی نیز در بیان اندوه جدایی از یاران که به صورت گریستن ظاهر می‌شود کم نظیر است: «بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران/ کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران»

هنر «چارلز چاپلین» نیز در همین بود که اشک‌ها و لبخندها را درهم می‌آمیخت. قصد او فقط خنداندن نبود، به فکر فرود بردن بود برای رفع نابخردی‌ها، تبعیض‌ها و خشونت‌ها. بسیاری از صحنه‌های فیلم‌های او تاثرآور است. می‌گویند در فیلم «پسربچه» هنگامی که ماموران به زور پسر بچه‌ای را که او مورد حمایت قرار داده بود از او جدا می‌کردند، قطره اشکی در چشمان چاپلین آشکار شد، اشکی که به یاد دوران کودکی پررنج خودش و دیگر کودکانی که سرنوشتی چون او داشتند، ریخته می‌شد. زمانی که برای مظلومیت‌ها و بی‌عدالتی‌ها اشک می‌ریزیم، یعنی اقدامی اجتماعی انجام می‌دهیم. آیین‌های سوگواری برای آزادمردانی که از دنیا گذشتند تا به ما درس زندگی واقعی را دهند، آیین‌هایی برای انسان شدن است و به این ترتیب قطره‌های اشک به دانه‌های جواهری تبدیل می‌شوند که روح خداجویانه انسان را زینت می‌بخشند.

دکتر فربد فدایی

مدیر گروه روان‌پزشکی دانشگاه علوم‌بهزیستی و توانبخشی