یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

نیاز امنیتی اسرائیل دولت مستقل فلسطین


نیاز امنیتی اسرائیل دولت مستقل فلسطین

از اواخر دهه چهل كه سرگردانی ملت فلسطین و اشغال سرزمین های آنها آغاز گردید, تلاش شد كه تعارضات در قالب های خیر و شر از یك سو و توجیهات كهكشانی به تصویر كشیده شود

• ساختار بین المللی

از اواخر دهه چهل كه سرگردانی ملت فلسطین و اشغال سرزمین های آنها آغاز گردید، تلاش شد كه تعارضات در قالب های خیر و شر از یك سو و توجیهات كهكشانی به تصویر كشیده شود. این به معنای آن بود كه فضای بین المللی كه بسترساز مناقشه شده بود به حاشیه رانده شود و الزامات بین المللی كه چنین واقعه ای را امكان پذیر ساخت به طور كلی نادیده گرفته شود. تعارضات ایدئولوژیك بین دو قطب مستقر در صحنه گیتی و معادلات داخلی در كشورهای غربی این نگاه را قوت داد كه شرایط مناسب و علل به شدت قابل قبول برای ایجاد یك «پست دیده بانی» در منطقه كه ریشه های تاریخی را نیز یدك می كشد وجود دارند. برای غرب تاسیس اسرائیل هرچند كه به لحاظ ملاحظات داخلی در اروپا و بالاخص انگلستان توجیه پذیر بود اما باید این آگاهی وجود داشته باشد كه معادلات بین المللی آن را الزامی ساخته بود. مبارزه با كمونیسم در تمامی نقاط گیتی از چنان ضرورتی برخوردار بود كه نیاز به مستحكم كردن حوزه های نفوذ و رسوخ ناپذیر ساختن مناطق استراتژیك به وسیله دول غربی احساس می شد. نزدیك به سه قرن Out Post نبردهای خونین كه از اواخر سده ۱۰۰۰ میلادی حیات یافت و مركز ثقل آن خاورمیانه بود آشكار ساخت كه غرب حضور ارزشی در منطقه را ضرورتی حیاتی می یابد. الزامات ارزشی از همان ابتدای نگاه های فراقاره ای، هویتی استراتژیك به منطقه اعطا كرد. بعد از پایان جنگ دوم، اعتبار استراتژیك منطقه، فزاینده تر گشت چرا كه از یك سو، منابع انرژی منطقه ای را اجتناب ناپذیر ساخته بودند و از سویی دیگر تلاش شوروی برای ایفای نقش در منطقه ای را ملموس كرده بود. غرب به رهبری آمریكا به این مسئله وقوف كافی داشت كه موقعیت استراتژیك خاورمیانه حضور وسیع و همه جانبه را طلب می كند. براساس این دیدگاه بدیهی است كه داشتن واحدهای سیاسی به شدت همراه و هم ارزش خیلی مهم بود.

هموارسازی فضای فرهنگی برای رخنه تدریجی و در نهایت نهادینه شدن ارزش های غربی، تولد اسرائیل را در نزد غرب اعتبار رفتاری اعطا كرد. در كنار این واقعیت كه حیاتی تاریخی و هزارساله داشت، نیاز به حفظ منابع گسترده انرژی كه موتور توسعه غرب محسوب می شوند، تولد اسرائیل را ممكن ساخت. به موازات این واقعیات تلاش منطقی اتحاد جماهیر شوروی برای حضور در خاورمیانه و تضعیف موقعیت آمریكا و غرب به طور كلی تولد اسرائیل را عقلانیت موقعیتی اعطا كرد. مردم فلسطین از سرزمین های خود رانده شدند چون كه الزامات نظام بین الملل آن را ضروری یافته بود. در طول دوران جنگ سرد به لحاظ تداوم این نكات بود كه تاسیس دولت فلسطینی امكان پذیر نبود و با وجود حقانیت اخلاقی مردم فلسطین و بیان نیاز به داشتن سرزمین كاری از پیش نبرد. در طول این دوران مبارزات مسلحانه حرف اول را می زد و لطمه به اهداف اسرائیلی و غربی در اقصی نقاط جهان، كوچكترین خللی به نادیده گیری غرب در رابطه با ایجاد كشور فلسطین وارد نیاورد. حضور یاسر عرفات در سازمان ملل و قبل از آن مبارزات چریكی سازمان آزادیبخش فلسطین با وجود اینكه آكنده از ملاحظات اخلاقی و توجیهات انسانی بودند اما در نهایت موفق به ترسیم آینده ای طلایی برای مردم آواره نگردیدند. سقوط نظام دوقطبی و تغییر فضای بین المللی به یك باره تمامی معادلات را به هم ریخت. آنچه ده ها سال مبارزه مسلحانه قادر به انجام آن نشده بود و آنچه سال ها حضور در قله برتری اخلاقی نتوانسته بود برای فلسطینی ها رقم بزند در افق به خودنمایی پرداخت. حضور یاسر عرفات چریك پیر كه سال ها مبارزه را در راه تحقق حقوق حقه ملت فلسطین وظیفه دانسته بود در كاخ سفید در مجاورت بیل كلینتون حامی سرسخت اسرائیل و اسحاق رابین نخست وزیری كه سال ها علیه فلسطینی ها جنگیده بود به وضوح نشان داد كه چرا مسئله فلسطین تا به حال غیرقابل حل بوده است. به دنبال مذاكرات اسلو این ذهنیت شكل گرفت كه تاسیس كشور مستقل فلسطینی در راه است. این نگاه حیاتی واقعی یافت زمانی كه محافظه كاران حاكم در كاخ سفید این را سرنوشت مختومه در منطقه اعلام كردند. آمریكائیان با توجه به واقعیات بین المللی كه به شدت متفاوت از دوران جنگ سرد است تشخیص دادند كه شكل گرفتن دولت فلسطین در راستای منافع استراتژیك است. در این رابطه بود كه جورج دبلیوبوش حضور دو كشور فلسطینی و اسرائیلی را گریزناپذیر اعلام كرد و استراتژی «دو دولت» تبلور عینی یافت. محو شوروی از صحنه معادلات منطقه بستر شكل گیری دولت فلسطینی را ممكن كرد چرا كه غرب به رهبری آمریكا حال در شرایطی است كه توانایی مدیریت دولتی هرچند در تعارض با اسرائیل در كوتاه مدت را دارا است. حضور متعدد رهبر نومحافظه كاران در منطقه و ملاقات با عباس و شارون خود گواه این است كه ملاحظات استراتژیك هستند كه تاسیس دولت فلسطینی را الزامی ساخته اند. كمتر كسی این تصور را می توانست برای خود در دوران جنگ سرد ترسیم كند كه راست ترین گرایش در طیف سیاسی اسرائیل، خروج از مناطق اشغالی را در راستای تاسیس دولت مستقل فلسطینی یك ضرورت منطقی تصویر كند. اینكه چرا آریل شارون «بازترین» سیاستمدار در صحنه سیاسی اسرائیل و نظامی اسرائیلی كه بیشترین خشونت را بر علیه فلسطینی ها اعمال كرده است، با وجود مقاومت حزب راست گرای لیكود و برخورد خشونت آمیز پایگاه اجتماعی حزب كه بسیاری از ساكنین شهرك های یهودی در كرانه غربی رود اردن و نوار غزه را در برمی گیرد تصمیم به اقدام غیرمنتظره خروج از بخشی از سرزمین های اشغالی گرفت. پیش از هر چیز باید بازتاب واقعیات حاكم بین المللی تصویر گردد. آریل شارون واگذاری نوار غزه به تشكیلات خودگردان به رهبری عباس را عقلایی تشخیص داد چرا كه این مهم به نیكی پذیرفته شده است كه تشكیل كشور مستقل فلسطینی در استراتژی جهانی آمریكا لازم شده است. شارون با در نظر گرفتن معادلات جهانی به تشخیص این واقعیت نائل شد كه برخلاف دهه های گذشته امنیت اسرائیل تنها در سایه حضور یك دولت مستقل فلسطینی در همسایگی امكان پذیر است. به عبارت دیگر بازهای اسرائیلی در حزب لیكود در نهایت منطق میانه رو های اسرائیلی حاكم در حزب كارگر را پذیرا شدند كه كوتاه ترین راه برای تضمین امنیت اسرائیل ممكن نمودن تجلی حقوق حقه فلسطینی ها در شكل دولت مستقل فلسطینی است. رهبران حزب كارگر از كمترین شانسی برای واگذاری شهرك ها برخوردار نبودند چرا كه در فضای دوقطبی صحنه بین الملل چنین حركتی به راحتی سیاستی «خیانت آمیز» به آرمان های ملت اسرائیل قلمداد می گشت. اما در بستر نظام حاكم كه عیار آن هژمونی آمریكا است، راست سیاسی به رهبری آریل شارون بدون اینكه متهم به خیانت به وسیله كلیت جامعه اسرائیل شود قادر به انجام این مهم شده است. زمانی كه رهبر آمریكا در ملاقات با رهبران اسرائیل و دولت خودگردان به رهبری قریع و بعد از آن به رهبری عباس صحبت از تعهد آمریكا برای اولین بار درخصوص تشكیل دولت مستقل فلسطینی كرد برای رهبران اسرائیلی بدون توجه به نگرش های متفاوت سیاسی آنان مشخص شد كه باید بدون در نظر گرفتن ملاحظات داخلی و بازی های قدرت در صحنه داخلی به سوی عقب نشینی قدم بردارند. البته چگونگی و دامنه عقب نشینی ها می بایستی در متن مذاكرات و بده بستان ها با طرف های درگیر فلسطینی تعیین شود اما در ضرورت آن هیچ شكی وجود ندارد.موقعیت و جایگاه متمایز آمریكا در صحنه بین الملل رهبران این كشور را قادر ساخته است كه به ترسیم اولویت های استراتژیك متناسب با واقعیات جدید بپردازند. به همین روی است كه برخلاف انتظار جهانی، راست سیاسی در آمریكا و اسرائیل ضرورت تاسیس دولت مستقل فلسطینی را ضروری قلمداد ساخته است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.