پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
آپارتمان نشینی، برج نشینی و خانه دار شدن
همهٔ ما دوست داریم خانهدار شویم. تصاحب خانه یک آرمان است اما رسیدن به آن همیشه و برای همه کس به سادگی ممکن نیست.راه حلی که امروزه ارائه می شود تصاحب خانه به قیمت فروش آینده است. فرد،آینده خود را از طریق باز پرداخت طولانی مدت قسط ها میفروشد. بنابراین وام مسکن راهیاست برای رفع تمنیات درونی تسخیرمکانی که آرزوی آن را داریم.
در گذشته افراد برای تسخیر زمین بایکدیگر می جنگیدند تا قطعهای از آن را بهدست آورند. امروزه برای تصاحب قطعهای از زمین در شهرهای بزرگ نه تنها صلح بلکه باید سازش و معامله کرد و این امر تنها از طریق فروش آینده ممکن میشود. مالکیت انسان شهری مالکیتی دروغین است ما با خرید قطعهای از آپارتمان مالک چه چیزی میشویم؟ مالک قطعه زمینی که به افراد دیگری نیز فروختهِشدهاست. مکانی که دیگران نیز مالک آن هستند. آپارتمانی که به ما فروخته شدهاست از هرچهارسو ، حتی بالا و پایین به افراد دیگری تعلق دارد؛ افرادی که نه آنها را لزوما میشناسیم و نه حق آن را داریم که بر سر تملک کامل زمین با آنها بجنگیم.به زودی میفهمیم که نه قطعهای از زمین بلکه بخشی از فضا را خریدهایم. منزل ما در فضا قرار دارد و نه در مکان.
امروزه به جای خرید مکان ، فضا به فروش میرسد و آپارتمان نشینی نیز بهمعنای سکنی گزیدن در فضا است. ما این حق را داریم که فضای کوچکی در این شهر داشته باشیم حتی اگر چندین متر از زمین فاصله داشته باشد و حتی اگر دربالاترین نقطهٔ یک برج باشد. از برج صحبت کردیم؛ برج ها بیشتر از آپارتمانها حس تعلق داشتن به زمین و حس مالکیت زمین را از ما میستانند. در ظاهر مارا از زمین دور و از داشتن زمین به شکلی مستقیم وعملی محروم میکنند.با این حال این امکان را نیز ایجاد میکنند که بر زمین به شکل جدیدی سلطه بیابیم. به تعبیر رولان بارت « آدمی میتواند خود را در آن بریده از جهان و در عین حال مالک جهان احساس کند». ما از بالا بخش اعظمی از شهر را تصاحب و با چشمانمان سلطه گری تام و تمامی را فراهم میکنیم. اکنون شهر تماما به ما تعلق دارد و ما کاملا شهر را زیرنظر داریم.
برج ها شاید اولین چیزهایی باشند که یک مسافر درهنگام ورود به شهر به آن مینگرد. در بزرگراهها و پلهای بزرگ برجها تجلی مییابند اما در وسط شهر که کنار برج قرار میگیری برج خود را پنهان میکند. برای دیدن برج برخلاف سایر چیزها باید از آن فاصله گرفت. برجها در اطراف شهر دیدنیتر و دلنشینتربه نظر میرسند. هنگامی که از بالای کوه به آن مینگریم به مسابقهٔ قامت و بلندنمایی برجها با یکدیگر پیمیبریم. هر برج تمنای آن دارد که بلندتر از بقیه به نظر رسد. آنها به گلدستههای یک معبد تبدیل شدهاند، معبدی که سلوک مذهبی آن الگوی زندگی جدید است و گلدستههای متکثری که نشانهٔ تکثر اعتقادی و زندگی شهری است.
برج نشینی باخود حس الوهیت را به همراه میآورد .ما با سایر آدمها که در آن پایین و درست زیر پایمان قرار دارند متفاوت به نظر میرسیم. براستی آدمها از این بالا چقدر کوچک و حقیر به نظر میرسند. برج به ما تواناییای میدهد که انسان های دیگر فاقد آن هستند.
آنگونه که ما از بالامیتوانیم به آنها نگاه کنیم آنها نمیتوانند به ما نگاه کنند. ما دربالا هستیم همان جایی که خدا هست.ما همیشه خدا را در بالامیجوییم و نه پایین و اکنون ما در بالا هستیم یعنی همان جایی که آدمهای پایین برای صحبت کردن با خدا به آنجا نگاه میکنند. .در اینجا حس فرمانروایی بر ما غالب میشود. بالا همیشه سمبل نوعی تقدس بودهاست. .بالا جای خدایان است ، بالا جای ارواح ، فرشتگان و شیاطین است. برجنشینها اکنون به فرشتگان و شیاطین پیوستهاند. برجنشینها میتوانندبا پروازدادن چشمها در مکانهای بسیاری حضور یابند بدون آنکه پایین نشینها از حضورشان مطلع شوند. آنان همه جا حضوری نامریی دارند ، همانند ارواح ، چشمهایشان در خیابان پی چیزی میگردد و به اندازهٔ فرشتگان و شیاطین برای مردمانی که در پایین زندگی میکنند دست نیافتنی و نادیدنی هستند. بالاتر از آن هستند که دیده یا شنیده شوند.آنها بینندهٔ نادیدنی هستند، حضوری در عین غیبت دارند. غایبند چرا که در زمین و در خیابان وجود ندارند و فاقد حضوری جسمند هستند حاضرند زیرا بینندهٔ لحظههایی هستند که در خیابان میگذرد.
برج امتداد چشمان ما را گسترش داده است.برج مظهر تمنای سلطهگری مجدد بر زمین است.ما برج نشینان صاحب قدرتی شدهایم که برج به ما عطا کرده است.درست است که زمینی در تملک نداریم اما تملکی جدید برایمان پدیدار گشتهاست؛ .تملکی که به واسطهٔ آن نه قطعهای زمین بلکه بخش عمده ای از شهر را به تصاحب ما در آورده است. برج همانند دژی دربرابر انسانهای زمینی قرار میگیرد ، دژی با انسانهایی نامریی .
برج نشینی تجلی تمنای سلطه مجدد بر زمین یا شهر از سوی انسانی است که میخواهد از طریق تسخیر فضا ، مکان را به چنگ خود درآورد. البته سلطه و مالکیتی سراب وار. برج نشین همچون ارباب ، رعایای خود را از بالامینگرد. مالکیت او بر شهر همچون ابرهایی که او نزدیک آنها قرار گرفته سیال و بخار گونه است. تمنای رفتن به بالاترین نقطه ، تمنای رسیدن به اوج ، تمنای دیدن همه چیز ، تمنای یافتن چشم بصیرتی که چیزهای نادیدنی دیدنی شوند ، دیدن و نادیدنی شدن ، حضور در شهر در عین غیبت، بودن در کنار افراد در عین نبودن اینها تمنیات درونی انسان برجنشین است .
عباس کاظمی
http://kazemia.persianblog.ir
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست