پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
تاثیر نرخ ارز بر سفر
سفر خارجیها به داخل اقتصاد ملی (سرزمین) به نوعی مانند صادرات خدمات است. خارجیها میآیند و پول خرج میکنند و پولشان به صورت ارز است که در ایران به ریال تبدیل میشود. اما همانطور که هر صادراتی هزینه هم دارد (که عبارت است از هزینهی تولید آن کالا به اضافهی هزینههای بستهبندی، حملونقل، بیمه، بازاریابی و جز آن) صادرات خدمات از جمله آمدن گردشگران خارجی به داخل نیز هزینه دارد. هزینهی مسافران خارجی عبارت است از هزینههای مربوط به سفر (مانند هزینهی سفر با هواپیما، راه آهن یا خودرو) و هزینههای مواد غذایی، حملونقل، اقامت درون سرزمین و جز آن. اما مقدار این هزینه کمتر از مقدار پولی است که خارجیان میپردازند. بنابراین درآمد خالص شبه صادراتی ناشی از سفر خارجیان به داخل عبارت میشود از کل فروش کالاها و خدمات به گردشگران منهای هزینههای تولید و تأمین آن کالاها و خدمات.
سفر ایرانیها به خارج نیز چونان واردات عمل میکند. کسانیکه به خارج سفر میکنند تا از خدمات مسافرتی و اقامتی در مقصد خود بهره ببرند ناگزیر ریال را به ارز خارجی تبدیل میکنند و آن را به خارج میبرند. همین مبلغ در واقع مانند هزینه برای واردات کالا عمل میکند زیرا ارز از کشور خارج میشود و به جای آن خدمات مسافرتی نصیب فرد مسافر میشود.
چند تفاوت اساسی بین این نوع صادرات و واردات (در واقع همان شبه صادرات و شبه واردات) و صادرات و واردات کالا وجود دارد:
صادرات و واردات کالا با مواد و اشیاء مشخص سر و کار دارد. مانند ماشین آلات، دارو، خودرو، لباس، مواد پتروشیمی و جز آن. اما این نوع صادرات و واردات هم ردیف خدمات است، مانند صادرات و واردات مهندسی و حملونقل. به عبارت دیگر در اینجا با مواردی نامرئی روبهرو هستیم.
صادرات و واردات کالا در حسابهای ملی در بخش تراز بازرگانی منعکس میشود. اما صادرات و واردات کالا در بخش تراز خدمات جای دارد. بخشی از تراز خدمات، در قسمت دریافتیها و پرداختیها به مسافرت مربوط میشود. دریافتی ارزی ناشی از مسافرت شامل سفرهای خارجیان به ایران پرداختی ارزی ناشی از مسافرت شامل سفرهای ایرانیان به خارج است. (هر دو اینها با خدمات مسافرتی مانند حملونقل هوایی البته تفاوت دارند) در سال ۱۳۸۷ دریافتیهای ناشی از مسافرت ۱۹۰۸ میلیون دلار و پرداختیها معادل ۸۶۸۵ میلیون دلار بود. تراز این دو عبارت میشود از: ۶۷۷۷- =(۸۶۸۵-۱۹۰۸) میلیارد دلار. به عبارت دیگر ایران ۶۷۷۷ میلیارد دلار بیش از مقداری که دریافت کرده بود، پرداخت کرده است.
صادرات و واردات کالا و خدمات به طور کلی از منشأ کلان اقتصاد ناشی و به آن نیز مربوط میشود، اما استفادهکنندگان به بازارها یا مراکز خرید و فروش برای استفاده مراجعه میکنند. آنها با تولید و مصرف در اقتصاد ملی ارتباط دارند و تصمیمگیری دربارهی آنها طی سازوکارهای پیچیدهای صورت میگیرد. اما در مورد مسافرت واقعآً بیشتر خود فرد است که تصمیم میگیرد، پول خرج میکند و از خدمات بهره میبرد. تأثیر رفاهی این خدمات بر اقتصاد ملی البته بحث دیگری است.
در همهی موارد نرخ ارز در مورد تصمیمهای خرید و واردات و صادرات تأثیرگذارند، اما در مورد خدمات مسافرتی این تصمیمگیری بیشتر بر اساس به گزینی و برترگزینی فرد و خانوار در مواجهه با درآمد، هزینه سفر و بهای ارز قرار دارد تا اینکه مبتنی بر تصمیمهای سازمانی و اثرپذیری نامستقیم از نوسانهای نرخ ارز باشد.
عواملی که بر انگیزه و تصمیم یک «فرد مسافر» اثر میگذارند با آنها که بر یک «فرد اقتصادی مسافر» تأثیر دارند تفاوتهایی دارد که گاه جدی و بسیار متمایز از یکدیگرند. یک فرد مسافر را میتوان در یک سیستم «کشش و فشار» انگیزهیابی کرد. البته برخی از اجزای این سامانه بیشتر جنبهی انتزاعی دارند. اما باید انگیزههای اقتصادی را فقط اجزای واقعی این سامانه، یا چونان عوامل بیرونیِ تأثیرگذار دید.
کشش عبارت است از جاذبههای مقصد؛ چیزهایی مانند طبیعت، زندگی آدمها، آثار تاریخی، دیدنیهای شهری، امکانات فراغتی و رفاهی و نشاطبخش و جاذبههای خاص. اما فشار عبارت است از دافعههای مبدأ یا چیزهایی مانند محیط کسالتآور، آب و هوای نامطبوع، خستگی، بیماری و جز آن. اما انگیزههای شخصی مانند دوست داشتن چیزی یا گریز از چیز دیگر میتواند در افراد متفاوت باشد، زیرا افراد شخصیت، خلق و خو، سابقه، خاطره و سائقههایی خاص خود دارند. خیلی از مواقع این عوامل را باید در چارچوب روشهای تحلیلی کیفی ارزیابی کرد، زیرا به شماره و کمیت در نمیآیند. به هر حال کارکرد عوامل فشار و کشش، هر دو و با هم، میتواند برحسب وضعیت هر فرد انگیزهی سفر یا حضر را بسازد. در اینجا است که باید عوامل اقتصادی مانند درآمد و هزینه را به حساب بگذاریم که میتوانند انگیزه را از قوه به فعل درآورند.
خیلی پیچیده و دشوار است که قاطعانه برسیم به پاسخ این پرسش که چه چیز برکند دل مرد مسافر از وطنش. گرچه حافظ گفت پاسخ تفرج شیراز خاصه در نوروز بوده است. اما چنین نیست، چون اگر این قانون عام بود باید همه کسان در نوروز راه میافتادند و میرفتند شیراز. نه آن زمان چنین میکردند و نه حالا. لابد میخواهیم چیزهایی مانند دوری راه، وقت، هزینه و مانند آنها را به حساب میآوریم. این درست است. بدین سان همهی این چیزها در بحث ما تبدیل میشوند به انگیزههای اقتصادی.
اگر خلق و خو، فرهنگ، شرایط محیطی، آب و هوا همه مسائل در حیطهی اجتماعی و فرهنگی و منشی را موقتاً یکسان بگیریم میرسیم به اینکه برای سفر، به عنوان یک ضرورت و یک امر مورد خواست همگانی (که بحثی است در قلمرو اقتصاد و جامعهشناسی اوقات فراغت) انگیزههای اقتصادی در سطح خرد، کلان و اقتصاد سیاسی اهمیت اساسی پیدا میکنند و تعیینکننده میشوند.
نادارها به این دلیل که اهمیت سفر را درک نمیکنند و به آن نیاز ندارند نیست که سفر نمیکنند، بلکه به این دلیل است که نادارند و ناداری حتی مانع شناخت کافی آنان از اوضاع جهان و مقصدهای سفر میشود. آنها حتی اگر در زمرهی دانایان روزگار باشند و خوب بدانند سفر در زمستان سرد و دودآلود تهران به سواحل استرالیا چه کیف و خاصیتی دارد یا سفر در تابستان داغ خفهکنندهی این شهر به ونکوور چه قدر عالی و پر ثمر است باز نمیتوانند سفر کنند. برای نادارها بقیهی عوامل اقتصادی مثل گران و ارزان شدن بهای بلیط هواپیما یا گران و ارزان شدن نرخ ارز بیتأثیر است زیرا آنها به هر حال نادارند و بودجهی سفر را ندارند.
اما بر تصمیم خیلی داراها هم عوامل اقتصادی (حتی سختی گرفتن روادید) بیتأثیر میماند. به ویژه این حکم برای صاحبان ثروتهای به واقع بادآورده مصداق دارد. برای آنکه آقازادهاش خودروی ۸۰۰ میلیون تومانی (۸۰۰ برابر درآمد متوسط ماهانه یک خانوار شهری و ۹۵۰ برابر درآمد متوسط ماهانهی یک خانوار روستایی و ۲۴۰۰ برابر حداقل دستمزد) در جلوی چشم همهی مردم تهران میراند، چه تفاوت دارد که نرخ دلار ۹۵۰ تومان باشد یا ۱۷۰۰ تومان.
میماند مردم عادی، مانند بخش مهمی از کارگران و کاسبکاران خرده پا و معلمان و کارکنان خدماتی که البته به فرض آنکه همهی آنها را از حیث اثرگذاری انگیزههای غیر اقتصادی همگن بگیریم، به شدت تحت تأثیر شرایط اقتصادی از جمله نرخ ارز قرار میگیرند. اگر نرخ ارز گران شود آنها نمیتوانند یا به سختی میتوانند از عهدهی هزینهی سفر خارج برآیند، زیرا پولشان به خرید ارز کافی کفاف نمیدهد. در یک قانونمندی کلی هرچه درآمد مردم کمتر باشد بالا رفتن نرخ ارز برای سفر آنها بازدارندهتر است. اگر جامعه را به گروههای درآمد دهگانه (دهکها) تقسیم کنیم رابطهی درآمد و اثرپذیری از گران شدن نرخ ارز (و اصولاً گران شدن هزینههای سفر) بیشتر میشود.
نمودار (۱) اثرپذیری سفر از گرانی بهای ارز بر حسب گروه درآمد. در درآمدهای پایین گران و ارزان شدن بهای ارز (کاهش و افزایش درآمد ماهانه به ارز) اثری بر سفر ندارد. سپس این اثر زیادتر و زیادتر میشود و در درآمدها بالا دوباره بیاثر میشود.
میتوانیم همچنین به جدول (۱) برای بررسی وضع ایران نگاه کنیم.
ملاحظه میفرمایید که یک خانواده شهری مرفه نسبت به نامرفه ۳۰ برابر هزینهی سالانه سفر دارد. این نسبت در مورد خانوار روستایی ۱۲۳ برابر است و در کل کشور به بیش از ۱۴۰۰ برابر میرسد. به این ترتیب واضح است که نرخ ارز برای بالاییها و بسیار پایینیها تفاوتی از حیث سفر ندارد. توجه داشته باشید که این جدول همهی واقعیت را باز نمیتاباند. خانوارهای بسیار دارا و بسیار فقیر در قلمرو آماری قرار نمیگیرد. داراها اساساً وقتی برای پاسخ دادن به پرسشنامه آمارگران هزینه درآمد خانوار نمیگذارند و به این گونه پژوهشها وقتی نمینهند. بسیار پایینیها هم از حساب خارجند. به عنوان مثال هزینه متوسط ۲/۱ میلیون ریالی سفر و اقامت در هتل برای خانوارهای شهری دهک دهم به ۲ میلیون ریال افزایش مییابد (که به قیمت دلار سال ۱۳۸۹ به ۱۸۰ دلار میرسد) اما این رقم آشکارا برای اعیان واقعی نادرست است. اقامت در هتلهای خارجی و داخلی قطعاً در سال ۱۳۸۹ خیلی بیشتر از ۱۸۰ دلار برای هر شب هزینه بر میداشته است. البته هزینهی سفر شامل هزینههای بلیط رفت و برگشت، غذا، ورودیها به مراکز دیدنی، حملونقل شهری و شماری از خریدها (سوغاتی) هم میشود که در ارقام بالا منعکس نیست. اگر اینها را به حساب بگذاریم تفاوت طبقاتی در سفر بسیار بیشتر میشود. مقصد عامل بسیار مهم تعیینکنندهی اقتصادی است. داراها مقصد سفرشان اروپا و آمریکا و نقاط گردشگری بسیار خوب و گران است در شهرها و هتلها و جزایر و سواحل. اما نادارها به سفرهای داخلی به شهر و روستا و دیدن اقوامشان قناعت میکنند گرچه در سفرهای زیارتی، که عمدتاً به اقشار میانی تعلق دارد، داراها هم شرکت دارند اما وقتی نسبت به جمعیت بسنجیم میبینیم محرومیت خیلی پایینیها در اینجا هم بر ضد انگیزهی سفر اثرگذار میشود.
واضح است که به طور کلی برای مسافران ایرانی به خارج هم هزینههای واقعی سفر و هم نرخ ارز بسیار تعیینکننده میشود. اساساً نرخ ارزهای اصلی در سفرهای خارجی در همهی کشورها موثر است. بهای بلیط هواپیما، هزنیههای اقامت، هزینهی غذا و امنیت و ثبات اقتصادی هم در انگیزههای سفر و هم در تغییر مقصد سفر به طرز معناداری موثرند، به شرط آنکه تفاوت این هزینه نسبت به درآمد متوسط مسافران در هر کشور نسبتاً بالا و جدی باشد. تغییرات کمتر از ۱۰ درصد، به ویژه برای مسافران اروپایی و آمریکایی چیز مهمی نیست. اما تغییرات بالای ۶۰ درصد به سرعت و به مقدار زیاد بر تصمیم به سفر و تغییر مقصد سفر اثر میگذارد. شاید در مورد ایران نیز چنین باشد اما ما در اینجا با اقشار اجتماعی زیادی روبهرو هستیم که حق انتخابشان محدود است: سوریه، عراق، امارات، تایلند، ترکیه و چند جای دیگر سفر به اروپا و روسیه به روادید احتیاج دارد. حتی سفر از طریق تورهای مسافرتی برای این مقصدها آنجا که میسر است، برای بخش مهمی از مردم تفاوت معناداری در هزینه دارد. حال اگر هزینهها در مقصد و هزینهی پرواز هواپیما ثابت باشد، اما نرخ ارز ۳۰ تا ۴۰ درصد بالا برود باز اثر معکوس بر سفر، این بار شاید همهی سفرها، ظاهر میشود به شرط آن که استثنا در مورد اقشار بسیار بالایی و پائینی را در نظر داشته باشیم. کسانی که سفر میکنند با این افزایش بهای ارز باید هزینههای اقامت و غذا خرید را ۳۰ تا ۴۰ درصد گرانتر بپردازند.
اما وضع برای مسافران خارجی به ایران چگونه تغییر خواهد کرد. اگر قیمت دلار بالا برود قاعدتاً خارجیان باید با میل بیشتری به سفر بیایند زیرا با پرداخت دلار ثابت میتوانند در ایران ریال بیشتری بخرند و از خدمات و کالاهای بیشتری برخوردار شوند، اما:
آیا اصلاً آنها دل و دماغ آمدن به ایران را دارند. پاسخ من منفی است. آیا به همان میزان که بهای دلار بالا میرود، بهای کالاها و در خدمات هم در داخل بالا میرود، پاسخ من مثبت است.
به این ترتیب بالا رفتن بهای دلار تأثیر زیادی بر سفرخارجیان به ایران ندارد و نمیتواند به طور جدی شمار گردشگران خارجی به ایران را بالا ببرد. شاید این امر بر روی تصمیم برخی مسافران خارجی به مقصد عتبات تأثیر مثبت بگذارد. به هر حال میزان اطلاعات مربوط به مقصد و شرایط سفر بسیار مهم است. گردشگرانی که خود یا تورها مسافرتیشان به قدر کافی به مقصد و برنامهی سفر شناسایی یا نسبت به آن تجربه دارند، تمایل بیشتری به سفر دارند. در مورد ایران تورهای مسافرتی محدودی برای گردشگران خارجی وجود دارد. درآمدهای اقتصادی از محل مخزن گردشگران آمریکایی و اروپایی و استرالیایی، تقریباً به روی ایران بسته است. نه آنها تمایل، نه حس رضایت خاطر دارند و ایمنی و نه گرفتن ویزا به مقصد ایران برایشان کار آسانی است. به این ترتیب بالا رفتن بهای دلار که تازه با افزایش قیمتهای داخلی، به ویژه قیمت کالا و خدمات توریستی هم همراه است نمیتواند عامل برانگیزانندهی سفر خارجیان به ویژه از کشورها پر درآمد به مقصد ایران باشد.
فریبرز رئیس دانا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست