جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مبارزه با سینمای خبیث
● موسیقی فیلم از نگاه تاركوفسكی
اینكه ساختار موسیقی نزدیكترین چیز به ساختار زبان است، اولین پیشفرض است این پیشفرض ریشه در اندیشههای پسا ساختارگرایی دارد؛ یك تناقض آشكار میان نظریه و نظریهدهنده، جایی كه میشود به ساختارگرایی ایمان آورد. در خوانش متون پساساختارگرایی اعم از متون هنری و نظریههایی كه بنا را بر تعریف پساساختارگرایی گذاشتهاند، همواره با نوعی تناقض مواجه هستیم. تا زمانی كه قبول نكرده باشیم پایه و اساس پساساختارگرایی تناقض است راه به جایی نمیبریم. خواندن این نظریه كه باید از ساختارها گذشت درست در جایی كه ساختارمند است خود نشانه پساساختارگرایی است.
با این وجود میتوان به آثار خلاقانه دل خوش كرد و امید داشت كه مدام ساختارها در هم بشكنند و بدین گونه هیچ ساختاری پایدار نماند.تا اینجای بحث حرفهای گفته شده خیلی نامفهوم و مبهم جلوه كردند. برای روشنتر شدن موضوع این انتقاد همیشگی به پساساختارگرایی را بازگو میكنیم كه ساختار ذاتا در تولیدات بشری وجود دارد، چرا كه ابتدا اثر تولید میشود و سپس ساختار به وجود میآید. با این بیان كلی هیچ اثری را خالی از ساختار نمییابیم، حتی آن دسته از آثار كه نام پساساختارگرایی را یدك میكشند. نیاز به این همه توضیح نبود، شاید باید از همان ابتدا به بیان نظریه پساساختارگرایی در مورد زبان میپرداختیم. اینكه در حیطه زبانشناسی دو رویكرد معروف و متقابل وجود دارد، اول ساختارگرایی كه نمایندگانی چون فردینان دوموسور و كلودلوی اشتروس دارد و دیگر پساساختارگرایی كه عمدتا از نظریات فوكو، دریدا و لاكان مایه میگیرد. در ساختارگرایی زبان به این صورت تعریف میشود كه رابطه میان واژه (نماد) و مابه ازای خارجی آن رابطه مدلول و دال است. اما در پساساختاگرایی دال و مدلول یك چیز هستند و اصلا فاصله و تمایزی میان آنها نیست.
از این مقدمه كوتاه راجع به ساختار زبان یكراست به سراغ موسیقی میرویم و در ضمن بیان شباهتهای میان زبان و موسیقی، نظریات پساساختارگرایان كه مبنای این نوشته هستند را بیشتر تبیین میكنیم. اینكه گفته شد ساختار موسیقی نزدیكترین چیز به ساختار زبان است، بیشتر بخاطر ذهنی بودن آنهاست. از طرف دیگر این هر دو جنبه كاركردی دارند و برای غایت و مقصودی به وجود آمدهاند. مولفه كاركردی بودن زبان و موسیقی با اتفاقی بودن آنها پیوند میخورد، چنانكه هیچ كس نمیتواند در اتفاقی بودن زبان شك كند. باید توجه داشت كه اگر گفته میشود زبان امری اتفاقی است نه به این معناست كه ممكن بود انسان شیوهیی برای ایجاد ارتباط پیدا نكند بلكه به این معنا است كه ممكن بود شیوهیی دیگر برای ارتباط برقرار كردن اختراع كند. ممكن بود به جای این واجها، واجهای دیگری تولید كند و ساختاری كاملا متفاوت با آنچه امروز متداول است بیافریند. آنچنان كه در مورد موسیقی نیز اینچنین است. در مورد موسیقی فیلم كه موضوع بحث این نوشته است عنوان شده است كه به این خاطر به وجود آمد كه از شنیدهشدن صدای دستگاههای اولیه پخش فیلم جلوگیری شود.
یعنی برای اینكه تماشاگران در حین دیدن فیلم صدای عذابآور دستگاهها را نشنوند و از رابطه مستقیم با فیلم بینصیب نمانند تدبیری اندیشیده شد و موسیقی به فیلم اضافه گردید. فیلمسازان میتوانستند تدبیری دیگر بیندیشند، اینگونه دیگر موسیقی فیلم به وجود نمیآمد و این دلیل اتفاقی بودن آن است.
از طرف دیگر پس از اختراع این هر دو سیستم كاركردی یعنی زبان و موسیقی، پدیدهیی اتفاق افتاده است كه از آن به عنوان گم شدن زبان و موسیقی یاد میشود. یعنی اینكه انسانها پس از اختراع این دو سیستم در كاربرد، آنها را فراموش میكنند. در كاربرد زبان هیچگاه به معانی واژهها توجه نمیشود. بیشتر چیزی شبیه نهادینهشدن مطرح است و این خود همان مشكلی است كه انسانها با یادگیری زبان غیرمادری دارند. آموزنده زبان تا زمانی كه درصدد حفظ واژهها و لغتهای آن زبان باشد قادر به یادگیری زبان نیست. او مجبور است در كاربرد واژهها مدام گرتهبرداری كند، یعنی یك نوع ترجمه سر صحنه داشته باشد كه این یادگیری زبان محسوب نمیشود. او میبایست در درون زبان قرار بگیرد، چنانكه واژهها ملكه ذهن او شوند و بدون فكر كردن از دهانش خارج گردند. در مورد موسیقی نیز اینگونه است. اگر غایت هنر را لذت بردن در نظر بگیریم و موسیقی را به عنوان شاخهیی از هنرهای زیبا لذتبخش بدانیم، تنها آن هنگام از آن لذت میبریم كه سعی در نتشناسی نداشته باشیم. این درست زمانی اتفاق میافتد كه موسیقی در اثر گم شود.
به جرات میتوان گفت تاثیر آن دسته از موسیقیها كه به صورت اجباری گوش دادهایم از موسیقیهایی كه به دلخواه شنیدهایم بیشتر است. مثلا ممكن است در تاكسی نشسته باشیم، اصلا نخواستهایم موسیقی گوش دهیم اما به هرحال راننده موسیقی گوش میكند و ما مجبور هستیم تا پایان سفر همراه او باشیم، اگرچه به اطراف نگاه میكنیم و نمیخواهیم نزد راننده اعتراف كنیم كه داریم به موسیقی او گوش میدهیم اما زمانی میرسد كه در فضا موسیقی گم شدهایم و در این حالت موسیقی در ما اثر میكند. تاثیر آن موسیقی به مراتب بیشتر از موسیقییی است كه در یك عصر جمعه با خیال راحت گوش میكنیم. در فیلم دقیقا چنین اتفاقی میافتد. موسیقی در تصویر گم میشود و این چنین تاثیر ابدی خودش را میگذارد. در ادامه خواهیم گفت كه سینما خبیث است. این جمله ارزشی را با این نظریه كه تاركوفسكی به مبارزه با سینمای خبیث میپردازد به عنوان موضوعات این نوشته در نظر خواهیم گفت. اما قبل از آن و بیشتر بخاطر رسیدن به مرحلهیی كه بتوان سینما را به خباثت متهم كرد، باید نقبی به نظریههای پساساختارگرایانه زد.
محمدجواد صابری
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
هلال احمر بارش باران یسنا آتش سوزی پلیس قوه قضاییه تهران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
حقوق بازنشستگان قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا قیمت دلار قیمت سکه خودرو دلار سایپا بانک مرکزی ایران خودرو کارگران
فضای مجازی سریال نمایشگاه کتاب تلویزیون مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی آمریکا جنگ غزه فلسطین حماس اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس یمن ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی دیابت کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی