پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

جایگاه هویت در اندیشه های پرویز ورجاوند


جایگاه هویت در اندیشه های پرویز ورجاوند

پرسش اساسی در میان نخبگان کشورهای توسعه نیافته این است که چه عامل یا عواملی در توسعه و پیشرفت, نقش آفرین و چه راهکاری برای دستیابی به آن مناسب تر است نظریه پردازان و پژوهشگران بسیاری از منظر خود به این پرسش ها پاسخ گفته اند و یا می کوشند پاسخ گویند

پرسش اساسی در میان نخبگان کشورهای توسعه‌نیافته این است که چه عامل یا عواملی در توسعه و پیشرفت، نقش‌آفرین و چه راهکاری برای دستیابی به آن مناسب‌تر است؟ نظریه‌پردازان و پژوهشگران بسیاری از منظر خود به این پرسش‌ها پاسخ گفته‌اند و یا می‌کوشند پاسخ گویند. برخی بر نقش اقتصاد تاکید داشته‌اند و مبنای توسعه همه‌جانبه را تنظیم سازوکارهای اقتصادی دانسته‌اند.گروهی دیگر عامل توسعه‌نیافتگی برخی کشورها را تنها در فرهنگ آنها جسته‌اند. اما از نگاه پرویز ورجاوند همه چیز به فرهنگ ملی ختم می‌شود. وقتی سخن از فرهنگ یک جامعه در میان است، به این معنی است که همه کلیت زندگی جامعه را در بر می‌گیرد و پدیده‌هایی چون اقتصاد جزئی از آن را تشکیل می‌دهد. توسعه و پیشرفت در شناخت و تکیه بر هویت فرهنگی و یاری جستن از آن میسر می‌شود. ورجاوند میان دو راهکار کشورهای توسعه‌نیافته؛ نخست، تسلیم بی‌چون و چرا به فرهنگ غرب برای حرکت در مسیر پیشرفت و توسعه و دوم بستن درهای سرزمین خود به روی جهان برای حفظ هویت فرهنگی، راه سومی را برمی‌گزیند که کشورهای توسعه‌نیافته با جهان بیرون از سرزمین خویش ارتباط برقرار سازند و به بده‌بستان حساب‌شده بپردازند.

در این راه باید دریافت‌های خود را از درون پالایشگاه فرهنگ ملی بگذرانند و سپس به هضم و جذب آن بپردازند. برای آمادگی این رویارویی فرهنگی، توانمندسازی فرهنگ ملی ضروری است، اگر ملتی بخواهد در برابر دیگر فرهنگ‌ها دست بسته سر تسلیم فرود نیاورد و هویت خویش را نبازد، باید بر توانایی‌های خود در همه زمینه‌ها بیفزاید و قدرت آفرینش جامعه را بالا ببرد تا به یاری آن، جرات رودررویی و چالش کردن را بیابد؛ ورجاوند بر این باور بود. برای ایجاد چنین بستر توانمندی، ایجاب می‌کند تا جامعه از فضای باز و پویایی‌های لازم برخوردار باشد. هیچ ملتی در فضای بسته و یک‌سویه‌نگر قادر به آفرینش و بهره‌مندی از یک فرهنگ پویا نبوده و نخواهد بود. یک جامعه بسته و زیر سلطه جرات واقعی را از مردمش می‌گیرد، توان آفرینش را از آنها باز می‌ستاند و نتیجه آنکه سرانجام شرایط لازم برای سر فرود آوردن در برابر دیگران فراهم خواهد آمد. چنین است که ورجاوند در طول عمر سیاسی خود بی‌چون و چرا با نظام تک‌صدایی به مقابله پرداخت. کوشش‌های او در رفع انسداد فضای سیاسی بر این باور متکی بود. ورجاوند معتقد بود، پدیده توسعه به میزان فراوانی به عامل علم و تکنولوژی بستگی دارد.

برای دستیابی به علم و تکنولوژی با حفظ هویت فرهنگی نه باید خود را از جریان عظیم پیشرفت و تکنولوژی دور نگاه‌داشت و نه اینکه به گذشته بازگشت و آزموده‌های دیگران را از آغاز آزمود. او ژاپن را نمونه گویای الگوی خود معرفی می‌کرد؛ ملتی که با تکیه بر وحدت ملی و فرهنگ دیرپای خود از یکسو و چشم دوختن به پیشرفت‌های خیره‌کننده علمی و فنی جهان غرب از سوی دیگر، به منظور جذب و هضم آگاهانه آن توفیق آن را به دست آورده است ضمن حفظ هویت ملی و فرهنگی خود، نه تنها عقب‌افتادگی‌ها را جبران می‌کند بلکه خود را همتراز پیشرفته‌ترین کشورهای جهان در سطح علمی و تکنولوژی قرار می‌دهد. او درد بزرگ امروز کشور ما را -بی بهره بودن از بینش علمی و قدرت فنی- از ویژگی‌های فرهنگ ایرانی یا مشرق‌ز‌مین نمی‌دانست، بلکه عکس آن، اعتقاد داشت، سنت داشتن دیدگاه دقیق و جامع علمی در این سرزمین، راه به دورانی بسیار کهن می‌برد.

گسسته‌شدن این روند و بازایستادن توان علمی این فرهنگ در مقایسه با دیرپایی آن، گذشته از لطمه کلی که بعد از حمله مغول بر آن وارد آمد، بیشتر متوجه حدود دو و نیم قرن اخیر می‌شود. مدت زمانی که آن سوی جهان یعنی دنیای غرب بیشترین تلاش خود را انجام داده و شکافی عمیق از نظر پیشرفت علمی و فنی میان شرق و غرب پدید آورده است. در دیدگاه او آیین‌های دینی که در مشرق‌زمین ظهور کرده‌اند، هیچگاه عامل بازدارنده در حرکت به سوی توجیه علمی مسائل زندگی جامعه انسان‌ها و طبیعت پیرامون آنها نبوده‌اند و جنبه‌های عرفانی و معنوی این مکتب‌های دینی عامل بازدارنده‌ای در زمینه شناخت جهان و پدیده‌های آن در تمامی زمینه‌ها به شمار نمی‌رفته است.

برای نمونه آیین زرتشت در تمامی ابعاد خود انسان‌ها را به آموختن، آگاهی یافتن، شناسایی به دست آوردن، در کنکاش دائمی بودن و بالاخره سازنده و پیش رو بودن فرا می‌خواند. با پذیرش رقابت فرهنگی و این اصل که فرهنگ غنی‌تر بر دیگر فرهنگ‌ها در مجاورت یکدیگر تاثیر خواهد گذاشت، ورجاوند برای هر آنچه موجب توانمندی فرهنگ می‌شود ارزش ویژه‌ای قائل می‌شد. او غنای فرهنگی را بیش از هرچیز بسته به گونه‌گون بودن و جلوه‌های پرتنوع خرده‌فرهنگ‌های آن می‌دانست. با این نگرش ورجاوند به خرده‌فرهنگ‌های کشور از طایفه بختیاری‌ها گرفته تا مردم کناره‌ها و جزایر خلیج‌فارس و دریای عمان توجه ویژه نموده و پژوهش‌های بی‌نظیری در این خصوص از خود برجای گذاشته است. او برای همه فرهنگ‌های کشور احترام قائل بود و وحدت ملی و یکپارچگی سرزمین را در زیر سایه این تکثر فرهنگی اصل می‌پنداشت. ورجاوند باور داشت، میراث‌های فرهنگی یک ملت، نشانه‌هایی از تاریخ یک فرهنگ و یک ملت به شمار می‌روند که روح آن ملت در وجود آنها جنبه ابدیت و نوینی به خود می‌گیرد. به بیان دیگر میراث فرهنگی یک ملت بیانگر هویت فراموش‌نشدنی آن مردم است.

در دیدگاه او میراث فرهنگی تنها مجموعه یادبودهای هنری و محل‌های باستانی و بناهای تاریخی نبود بلکه میراث‌های فرهنگی مفهومی وسیع‌تر را در برمی‌گرفت که عبارت بود از کلیت زنده و پویای خلاقیت انسانی یک ملت. مانند طرز تفکر و بینش و سنت‌ها و باورها. با این دیدگاه منظور اصلی او از شناخت جامع آنها به این نیت بود تا بتوان با آنها ارتباطی آگاهانه برقرار کرد و با این میراث‌ها به گفت‌وگو نشست و در نتیجه گذشته را نادیده نینگاشت. نگرانی‌های ورجاوند در حفظ میراث فرهنگی، تخت جمشید، پاسارگاد، میدان نقشِ جهان و هرجا و هرچه از فرهنگ و تمدن ایرانی برمی‌آید با دیدگاه تقویت فرهنگ و هویت فرهنگی معنا پیدا می‌کند. او در جهت حفظ مفهوم وسیع‌تر میراث فرهنگی در گردآوری دانشنامه‌های فرهنگی ایران نیز می‌کوشد، دائره‌المعارف تشیع، دانشنامه جهان اسلام، دانشنامه زنان ایران، دانشنامه بزرگ فارسی و اطلس تاریخی ایران همه از میراث‌های فرهنگی ایران است که کوشش‌های ورجاوند در آنها نمایان است. نمونه بارز چگونگی عملی توسعه اقتصادی و پیشرفت بر بنیاد هویت فرهنگی، در رویکرد ورجاوند به حوزه تمدن ایرانی شامل کشورهای آسیای میانه و جنوب قفقاز، تاجیکستان و افغانستان نمایان است. ورجاوند با شناخت فرهنگ و تمدن ایرانی همواره سفارش می‌کرد با توجه به موقعیت ویژه جغرافیایی سرزمین ایران و بهره گرفتن از پیوندهای فرهنگی دیرپا با کشورهای حوزه فرهنگ ایرانی، قادر بر آن خواهیم بود تا موجبات یک پیمان وسیع و توانای منطقه‌ای را به راه اندازیم و از بازار ۳۰۰ میلیونی این حوزه در جهت اعتلای اقتصادی بهره‌مند شویم. او احداث خط لوله نفتی باکو ـ جیحان را خسارتی جبران‌ناپذیر برای ملت و کشور می‌پنداشت. او بر این باور بود با وجود نزدیکی‌های فرهنگی ایران و افغانستان، ایران می‌توانست در بازسازی افغانستان نقش پررنگی را ایفا نماید که به خیزشی در اقتصاد شرق کشور می‌انجامید. او با این نوع نگاه رشد اقتصادی را نیز در پرتو تکیه بر هویت فرهنگی دست‌یافتنی تلقی می‌کرد و در پایان، ورجاوند به نهضت ملی ایران به رهبری مصدق با دیده احترام می‌نگریست. او باور داشت ملت ایران در این خیزش خود را باز می‌یافت و در جست‌وجوی آن بود تا هویت خویش را با تکیه بر تاریخ و فرهنگ دیرپایش در سطح جهان مطرح سازد. رهبر این جنبش را روشنفکری آگاه و آشنا با فرهنگ ملت خویش می‌دانست که آرمان‌های خود را از واقعیت‌های جامعه میهن خویش بیرون می‌کشید و هرگز از خواسته‌های ملت خود دور نمی‌گشت. ورجاوند نهضت ملی را جنبشی آگاهانه، هدف‌دار و بنیادی در جهت حفظ هویت ملی و بازگشت به خویش ارزیابی می‌کرد.

علی هنری