سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
نگاهی به زندگی و آثار استاد علی دوانی
حجتالاسلام علی دوانی از اندیشمندان و اساتید برجسته تاریخ اسلام در روز ۱۸ دی ۱۳۸۵ دار فانی را وداع گفت. برای آشنائی بیشتر محققان و پژوهشگران با شخصیت علمی و آثار و افكار آن فقید سعید، اقدام به انتشار آخرین مصاحبه ایشان میكنیم.
متن حاضر، شامل خلاصهای از آخرین گفت و گوی مشارالیه با نشریه «افق حوزه» است كه در شمارههای ۱۲۳ و ۱۲۴ مورخ ۱۰ و ۱۷ مهر ۱۳۸۵، سه ماه قبل از رحلت آن بزرگوار به چاپ رسیده است.
● لطفاً مختصری از زندگی، تحصیلات و تألیفات خود را بیان نمایید.
▪ بسمالله الرحمن الرحیم. مطابق شناسنامه، در روز پنجم مهر ۱۳۰۸ شمسی در روستای دوان واقع در بین شیراز و بوشهر و ۱۰ كیلومتری شمال كازرون دیده به جهان گشودم. فیلسوف نامی، حكیم و متكلم مشهور، جلالالدین دوانی متوفای ۹۰۸ ه. ق كه پنجاه سال ریاست حوزه علوم عقلی شیراز را به عهده داشت و در پایان عمر به دوان بازگشته و مرقدش در آنجاست، همشهری ماست. اولین تألیف من هم شرح زندگانی جلالالدین دوانی است كه در ۲۳ سالگی نوشتم وسال بعد با تقریظ جالب استاد فقید، علامه طباطبایی (قدس سره) چاپ شد. در هفت سالگی از دوان به آبادان آمدم كه بعضی ازارحام در آن جا كارگر شركت نفت بودند. هفت سال هم در آبادان بودم، و در آن مدت دو كلاس اكابر كه درس شبانه و هم ردیف شش كلاس ابتدایی آن موقع بود، خواندم. دو كتاب انگلیسی به نام ریدر یك و ریدر دو را هم در آموزشگاه فنی فرا گرفتم. بعد در سنین ۱۴ و ۱۵ سالگی بر اثر شور و شوقی كه داشتم به نجف اشرف رفتم، مدت پنج سال و نیم هم در آن حوزه مقدسه بودم.
اوایل شرح لمعه وقوانین را میخواندم كه به واسطه عارضه كسالت به كشور بازگشتم تا هم برای تشفی به زیارت حضرت امام رضا (علیهالسلام) بروم و هم تغییر آب و هوا بدهم. هنگام بازگشت به قصد نجف چون ایام دهه اول ماه محرم بود، در شهر نهاوند ماندم و به واسطه علاقهای كه به وعظ و تبلیغ داشتم تا آخر ماه صفر آنجا منبر میرفتم. طلاب دیگری هم از قم وهمدان آمده بودند و جلسات خوبی داشتیم.
در آخر ماه صفر، تقدیر چنان بود كه به افتخار دامادی خاندان آقامحمدباقر اصفهانی مشهور به «وحید بهبهانی» نایل شوم. پس از ازدواج در سال ۱۳۲۸ شمسی به قم آمدم و ۲۲ سال ساكن این شهر مقدس بودم. در آن سالها در قم به تحصیل ادامه دادم و ایام تبلیغ، منبر میرفتم. از كارهای ارزندهای كه در قم داشتم، تأسیس مجله دینی و علمی مكتب اسلام ودارالتبلیغ اسلامی با همكاری جمعی از افاضل حوزه، آقایان مكارم شیرازی، سبحانی، امام موسی صدر، موسوی اردبیلی، سیدمرتضی جزایری، مرحوم مجدالدین محلاتی، واعظزاده و حسین نوری همدانی بود.
از انگیزه و علل اقدام به این دو كار ابتكاری و ضروری، در كتاب زندگینامهام به نام «نقد عمر، زندگانی و خاطرات» كه دوبار چاپ شد و منتشر شده است، به تفصیل سخن گفتهام. آیتالله سبحانی میگفت: آنچه درباره «دارالتبلیغ» نوشتهای، یك حرف كم و زیاد ندارد و عین واقع و حقیقت است. باید دید و خواند و كسانی كه هنوز سمپاشی بر ضد آنها را رها نمیكنند، وجدان خود را قاضی قرار دهند.
جلساتی برای جوانان و جلسهای ضد فرقه بهایی و ...، داشتیم كه در اسناد ساواك هم آمده ودر آخر كتاب نقد عمر هست و میتوان دید.
هم چنین از جمله توفیقاتی كه در قم داشتم تألیف كتاب «شرح زندگانی استاد كل وحید بهبهانی» بود كه از طرف مرحوم آیت الله بروجردی به بهترین نحوه مورد تشویق قرار گرفتم.
اقدام دیگر، ترجمه جلد سیزده بحارالانوار علامه مجلسی در شرح احوال حضرت ولی عصر (ارواحنافداه) بود كه به دستور آیتالله بروجردی انجام گرفت و به نام «مهدی موعود» انتشار یافت. با این كه بسیار قطور است (۱۲۹۲ صفحه) تاكنون سیبار چاپ و منتشر شده و مفصلترین كتاب فارسی درباره آن حضرت است، و مشتمل بر تمامی مباحث نقلی و عقلی پیرامون شخصیت جهانمدار آن وجود مقدس میباشد.
در مدت اقامت در قم، ماههای تبلیغ (محرم و صفر و ماه مبارك رمضان) با جمعی از رفقا در بعضی شهرستانها از جمله آبادان، خرمشهر، اهواز و ... دعوت بودیم. هفت سال هم در كویت دعوت بودم (از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۷) . خاطراتم را از آن ایام و شهرها در كتاب نقد عمر نوشتهام.
كار دیگر در قم این بود كه جلسهای هفتگی برای جوانان در خانهام تشكیل دادم كه خیلی مؤثر واقع شد و بعد گسترش پیدا كرد؛ و در«كانون ولیعصر» زیر نظر مرحوم حجتالاسلام و المسلمین حاج میرزا حسیننوری اداره میشد، و جمعی از مسئولان فعلی هم در آنها شركت داشتند.
همچنین جلسه ضد فرقه بهایی را نیز به صورت هفتگی در خانهام تشكیل دادم و طی دو دوره، جمعی تربیت شدند كه گفته میشد بهترین مبلیغان ضد فرقه ضاله هستند و امروز هم در قید حیات میباشند.
● چطور شد كه به تهران هجرت كردید؟
▪ سال ۱۳۵۰، در اثر سر و صداها بر ضد دارالتبلیغ و برخی غرضورزیها زا یك سو و رفتن عمده رفقای مجله مكتب اسلام مانند اما موسی صدر و دیگران از قم و همچنین خستگی مفرط از سوی دیگر، خانه را در قم فروختم و به تهران آمدم.
در تهران تصمیم گرفتم در خانه بنشینم و مشغول تحقیق و تألیف و تصنیف باشم و برای ادامه كار و تأمین معاش، منبر هم بروم.
با افراد بازاری هم هیچ سروكار نداشتهام، هرگز وجوهات قبول نكردهام و از كسی هم برای كارو كتابهایم چیزی نخواسته و نگرفتهام، جز یك مورد از مقام بالا كه قصد استرداد آن را دارم.
اقامه جماعت را هم نپذیرفتم، چون برای آن كار ارزنده، در برخورد با مردم، حوصله لازم را نداشتم.در هفت دانشگاه، دانشكده و مؤسسه علمی، تحقیقاتی به تدریس اشتغال داشتم، مانند دانشگاههای امام حسین و امام صادق (علیهالسلام) و تربیت معلم و دانشكدههای الهیات و معارف اسلامی وعلوم قرآنی و ... در دانشگاههای دیگر مانند دانشگاه تهران، صنعتی شریف، و شهید بهشتی هم دعوت بودم، اما نپذیرفتم.
در تهران دو فرزندم در سال ۱۳۵۲ كه در دانشگاهها فعالیت دینی سیاسی داشتند مانند بسیاری از جوانان انقلابی دیگر دستگیر، شكنجه و محكوم به زندان شدند. محمد فرزند بزرگم سه سال و نیم، و محمدحسن كه سن قانونی نداشت ششماه.
از افتخاراتی كه دارم این است كه از اول مراقبت كامل داشتم فرزندانم را خوب تربیت كنم؛ بحمدالله نتیجه هم گرفتهام و آنها كه میشناسند همیشه ذكر خیرشان را دارند.
در تهران بیشتر ارتباطم با مرحوم آقای فلسفی خطیب دانشمند نامی، استاد شهید مطهری و شهید مظلوم دكتر بهشتی بود. الطاف آنها را درباره خودم هرگز فراموش نمیكنم.
● نویسندگی را از چه زمانی شروع كردید و تاكنون چه آثاری از شما منتشر شده است؟
▪ از سن نوزده سالگی كه در قم بودم دست به قلم بردم و با این كه آن موقع طلبهٔ نویسنده یا نویسنده روحانی از دو سه نفر تجاوز نمیكرد، در روزنامههای تهران و قم، همچون هفته نامه ندای حق، وظیفه، استوار، مجله میهنی و در شهرستانها روزنامههای دیگر، مقالات انتقادی سیاسی مینوشتم و از سن ۲۳ سالگی شروع به تألیف، تصنیف و ترجمه كردم.
اولین اثرم، «شرح زندگانی جلالالدین دوانی» بود كه با تقریظ جالب استاد فقید علامه طباطبایی ( قدس سره) و سه نفر دیگر از فقها و مراجع قم چاپ و منتشر شد. از آن موقع تاكنون پیوسته مشغول كار بودهام و بحمدالله هم اكنون تعداد آثار چاپ شدهام به یكصد جلد در چهار رشته، تصنیفات، تألیفات، ترجمهها و تصحیح و تحقیق، به سه قطع وزیری، رقعی، جیبی، و بیشتر هم قطع وزیری رسیده، به علاوه حدود هشتاد تا صد مقاله و مصاحبه به قلم خود كه همه آنها را در چهل جلد و هر جلد ۵۰۰ صفحه برآورد كردهام، و نام آن را دائرهٔالمعارف علوی گذاشتهام تا اگر توفیقی پیدا شد، آن را به همین نام در چهل جلد چاپ و منتشر كنم.
كسالت ناراحت كنندهٔ استرس و اضطراب شدید كه سالها به آن مبتلا بودم و بحمدالله در سنوات اخیر تخفیف یافته، در روند كارهای تحقیقام تأثیر گذاشته است.
● آیا به خارج از كشور هم مسافرتی داشتهاید؟
▪ در سالهای ۱۳۸۰ و ۱۳۸۱ از طرف سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به آلمان رفتم و در دهه اول محرم در شهر برلین سخنرانی داشتم. سفر اول سه هفته بودم و سفر دوم سه ماه و بیست و چند روز. پس از انجام كار اصلی، به تماشای دانشگاهها و كتابخانهها، موزهها و اماكن دیدنی در شهرهای مختلف آلمان رفتم. در برلین با بعضی از رؤسا و استادان دانشگاهها كه روی اسلامشناسی كار میكردند، مصاحبه و گفت و گو داشتم. شهرهای هامبورگ، هانوفر، آخن، هایلدبرگ، لایپزیك، درسدن و مونیخ را به خوبی دیدم. سفری هم به پایتخت كشورهای فرانسه، بلژیك هلند و اتریش داشتم و دیدنیها را دیدم؛ در هامبورگ و وین سخنرانی هم داشتم.
در كنگرهای كه در شهر لُكوم آلمان (سیصد كیلومتری برلین) ازطرف رایزنی فرهنگی ایران تحت عنوان «ایران، كشوری در حال توسعه) با همكاری «آكادمی انجیلی لكوم» منعقد بود، با آقایان دكتر داوری، عمید زنجانی و محمد مسجدجامعی، و خانمها: مظاهری (استاد هنر) و مصورمنش (عضو مجلس شورای اسلامی) و دو، سه نفر دیگر تحت عنوان «نقش روحانیت شیعه در تاریخ معاصر ایران» سخنرانی داشتم.
مشاهداتم در آلمان را در پایانِ سفر، در كتابی به نام «گزارشی از مأموریت سفر آلمان» نوشته و به سازمان فرهنگ و ارتباطات تسلیم كردم.
در حدود بیست و چند كنگره علمی و دینی هم شركت داشتهام، از جمله در مكه معظمه، دمشق، و ...؛ و در اغلب آنها مقاله و سخنرانی داشتهام كه در یادنامهها چاپ شده است.
● كدام یك از تألیفاتتان بیشتر به دلتان نشسته است؟
▪ همه آثارم را دوست دارم، ولی بیشتر كتاب «نهضت روحانیون ایران» در یازده جلد را. هر چند مطالب این كتابِ من كه بزرگترین و جامعترین تاریخ انقلاب اسلامی است، توسط انبوه سارقان و افراد بیتقوا به سرقت رفته، و در كتابها و مقالات این و آن، بدون ذكر مأخذ آمده است!
متأسفانه از دوره ده جلدی «مفاخر اسلام» و حدوده ده، دوازده كتاب دیگرمان پیرامون شرح احوال دانشمندان شیعه نیز، به همین سرنوشت مبتلا شده و آن شخصیتها در «دایرهٔالمعارفها» باز بدون ذكر مأخذ، یا با اضافات و تغییراتی آمده است.
دورهٔ مفاخر اسلام شاید جمعاً در چهارده جلد تألیف و چاپ و منتشر شود، كتابی كه اهل علم و نظر گفتهاند نه در عربی و نه در فارسی تاكنون كسی ننوشته است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست