یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

پ یا ف, بودن یا نبودن


پ یا ف, بودن یا نبودن

«شعر فارسی و تاجیکی از رودکی آغاز شده و طرز بیان آن چنان فارسیانه و تاجیکانه است که امروزه ما به همان زبان رودکی صحبت می کنیم زیرا میراث ادبی رودکی امروز برای کشور ما مهم و ضروری است رودکی شعر تاجیکی فارسی را بنیان نهاد و با آثار طلا یی اش در گنجینه ادب فارسی آن را حفظ و جاودانه کرد رودکی رمز جاودانه ملت تمدن ساز ما است »

«شعر فارسی و تاجیکی از رودکی آغاز شده و طرز بیان آن چنان فارسیانه و تاجیکانه است که امروزه ما به همان زبان رودکی صحبت می کنیم. زیرا میراث ادبی رودکی امروز برای کشور ما مهم و ضروری است. رودکی شعر تاجیکی فارسی را بنیان نهاد و با آثار طلا یی اش در گنجینه ادب فارسی آن را حفظ و جاودانه کرد. رودکی رمز جاودانه ملت تمدن ساز ما است.»

شگفت زده نشوید، سخنانی را که خواندید، نه دیدگاه یک هم میهن ایرانی، بلکه پیام رسمی رئیس جمهور تاجیکستان است که توسط وزیر فرهنگ این کشور، شاهرخ اسراری در همایش بزرگ داشت پدر شعر فارسی در دی ماه هزار و سیصد و هشتاد و هفت در تالا ر وحدت خوانده شد. زمانی که متن این پیام در فضای تالا ر وحدت طنین انداز شد،برای بسیاری از ایرانیان این احساس به وجود آمد که با هزینه ملت ایران برای یک شاعر خارجی بزرگ داشت برپا کرده اند. در پایان این پیام مشخص نشده است که منظور از ملت تمدن ساز، تمامی ملت های حوزه پارسی زبان هستند یا ایشان تنها ملت تاجیکستان را مورد ستایش قرار داده اند. بی گمان اگر سخن ساموئل هانتینگتون، در مورد برخورد تمدن ها را برنتابیم، نمی توانیم رقابت شدید فرهنگی میان ملت ها را نادیده انگاریم. البته سخن هانتینگتون را نمی توان بازتاب چهره نوینی از روابط بین الملل برشمرد. دوران نوزایی در اروپا و پیدایش اندیشه های ناسیونالیستی در این کشورها را می توان آغازی بر این روند دانست.

از همان رو است که امروزه ملت ها حتی بر سر یک نام با یکدیگر به جدال می پردازند. برای نمونه کشمکش میان یونان و جمهوری مقدونیه بر سر نام مقدونیه را می توان نمودی از این دست رقابت ها و جدال ها برشمرد، چرا که یونانیان از آن بیم دارند که با شناسایی نام جمهوری مقدونیه از سوی جهانیان نه تنها تمامیت ارضی آنان به سبب همنام بودن استان شمالی ایشان با این جمهوری به خطر افتد بلکه مفاخر ملی ایشان مانند اسکندر مقدونی نیز از سوی این جمهوری نوپا مصادره گردد و این دقیقا همان مشکلی است که ممکن است در آینده ای دور یا نزدیک، با تحریک نیروهای بیگانه ما نیز با همسایه شمالی خود جمهوری آذربایجان پیدا کنیم.

جوزف نای دیدگاه پرداز پرآوازه آمریکایی کاربرد جنگ افزارهای پیشرفته و سلا ح های کشتار جمعی را در به دست آوردن جایگاه جهانی، در نظام راهبردی جهان نوین کم اهمیت بر می شمارد و پیروزی در رقابت های جهانی را از آن ملت هایی می داند که راه بهره گیری از قدرت نرم را به خوبی دریافته باشند، و قدرت نرم یعنی نفوذ و تاثیر یک ملت بر ملت های دیگر از راه هایی به جز نیروی نظامی. بی تردید مفاخر، شاعران و دانشمندان یک ملت را می توان از بازوان پرتوان قدرت نرم آن ملت دانست. ملتی که در کارنامه چند هزار ساله خویش سیاهه بلند بالا یی از دانشمندان، شاعران و دیگر افتخار آفرینان را ره توشه خود دارد، درگرد هم آیی های بین المللی می تواند با پشتوانه ای از غرور و سرافرازی تاثیر سخن خود بر دیگر ملت ها را صد چندان سازد. یکی از از نمونه های استفاده ابزاری از قدرت نرم در سطح بین الملل توطئه ای است که در سطح جهانی برای تغییر نام خلیج پارس انجام دادند که با تلا ش مردم میهن پرست ما تا کنون در به ثمر رسانیدن آن ناکام مانده اند.

اما در اینجا این پرسش پیش می آید که به راستی چرا عده ای آمده اند، میلیون ها دلا ر از کیسه ملت خویش خرج کنند تا یک نام را دگرگون سازند؟ چه چیزی در پس الفاظ پنهان است که به واژه های به ظاهر بی اهمیت این گونه ارزش می دهد؟ برای رسیدن به پاسخ باید دید واژه پارس نمایان گر چه پیشینه ای است که دشمنان این سرزمین را این گونه برای نابودی اش به تکاپو می اندازد. بیشتر مستشرقین و تاریخ نگاران غربی هنگامی که می خواهند در مورد تاریخ کشورمان قلم فرسایی کنند از آن با نام تمدن پارس و گاهی امپراتوری پارس یاد می کنند حتی هالیوودیان در ساخت فیلم های دروغینی مانند «سیصد» برای گنگ و مبهم نشان دادن هویت لشگری که رو در روی یونان صف آرایی کرده نزدتماشاگر عام از واژه پارس (پرشیا) به فراست بهره جسته اند.

با کمی مو شکافی و ژرف نگری در تاریخ چند هزار ساله این سرزمین در می یابیم که واژه پارس چه بار سنگینی از عناصر هویت ساز یک ملت را بر دوش می کشد. پس از فروپاشی سلسله قاجاریه و جوشش احساسات ناسیونالیستی در سطح جامعه که گاه رنگ و لعاب شو و نیستی نیز به خود می گرفت، مدتی نام پارس در آوردگاه های بین المللی مانند جامعه ملل به عنوان شناسه کشورمان خودنمایی می کرد که البته این حرکت اشتباه با تلا ش اندیشمندان کشور جبران شده و دوباره نام پرمعنا و آریایی ایران بر گستره میهن پر مهرمان درخشیدن گرفت.

البته خردمندانه تر آن بود که به جای تغییر نام کشور، تمدن کهن پارس همراه با نام ایران که خودشناسه ای کهن تر است به جهانیان عرضه می شد، اما دشواری کار این جا رخ می نماید که یک شهروند درجه عام غربی هنگام خوانش و پژوهش در مورد تاریخ ایران باستان نه با نام ا یران بلکه با نام پرشیا یا در برخی گویش ها پرژیا که لاتین واژه پارس است برخورد می کند و نکته ظریف و حساس این جا است که میان واژه پرشیا و واژه فارس کوچک ترین وجه شباهتی وجود ندارد اما می توان این شباهت را به روشنی میان واژه پارس و واژه پرشیا دریافت.

شاید گفته شود تاریخ دانان و دانش آموخته گان، یکی بودن واژگان پارس، فارس و پرشیا را می دانند اما فراموش نکنیم که ما در مورد بخش بزرگی از مردم جهان که دانش تاریخی چندانی ندارند سخن می گوییم و باز فراموش نکنیم که امروزه دیگر تاریخ را نه هرودوت، فردوسی یا طبری بلکه زاک اشنایدرها، کارگردانان فیلم هایی مانند سیصد در استودیوهای هالیوود برای جهانیان می نویسند. چهارده قرن پیش خورشید اسلا م در سرزمین مان درخشیدن گرفت اما گسترش دهندگان پیام برابری و برادری روی خوشی نسبت به زبان و فرهنگ این سرزمین نشان دادند. ایشان به دلیل آن که از گویش و خوانش چهار واج گ، چ، پ، ژ ناتوان بودند و همچنین به سبب فاتح بود نشان بسیاری از واژه های کهن ایرانی را دگرگون کردند از جمله نام مکان هایی که قوم چیره از گویش آن ناتوان بودند، به گویش های عربی دگرگون گشت مانند کسپین به قزوین، زنگان به زنجان، آذرپادگان آذربایجان و ده ها نمونه از این دست را می توان برشمرد.

جای شگفتی ندارد که شوربختانه واژه پارس نیز از این دگرگونی جان به در نبرد. پارس تبدیل به فارس گردید غافل از آن که واژه فارس توانایی آن را ندارد تا بار هویتی یک تمدن چند هزار ساله را بر دوش کشد. اکنون از دید عامه مردم جهان و حتی مردم سرزمین خودمان واژه فارس و فارسی تنها معرف یک زبان است. زبان شعر و شاعری و در نهایت زبان عارفان و عاشقان، نه معرف یک تمدن و پیشینه چند هزار ساله. ما برای آن که بتوانیم بینش و راستی گفتار خویش را از جایگاه قدرت به گوش جهانیان برسانیم باید بازوان و ابزارهای قدرت نرم را به نیکی بشناسیم. بنابراین باید در شناساندن خود به دیگران وسواس بیشتری به خرج دهیم.

زمانی به یک شهروند ترکیه ای گفتم اگر در ادعای ترک بودن مولا نا پا فشاری دارید دست کم یکی از اشعار یا داستان های او را به زبان خود مولا نا بخوانید، این شهروند ترکیه ای بی درنگ در پاسخ گفت: بیش از آن که ما خود بر این ادعا پافشاری ورزیم این خود شما، دانشمندان و نویسندگانتان هستند که او را نه یک ایرانی بلکه یک رومی به جهانیان معرفی می کنند و چه کسی است که بتواند انکار کند روم شرقی همان پهنه جغرافیایی است که اکنون ترکیه می خوانندش

چو تو خود کنی اختر خویش را بد

مدار از فلک چشم نیک اختری را.

هر گاه ماخود در به کار بردن واژه گان در نوشته ها و گفتارهایمان دقت و هوشیاری بیشتری به خرج دهیم آن گاه ابداع واژگان و اصطلا حات نوینی مانند شعر تاجیکی فارسی و یا زبان تاجیکی از سوی رئیس جمهور گرامی تاجیکستان برای مصادره رودکی بی معنا خواهد شد، چرا که آن گاه هر فرد بی سواد یا با سوادی چه تاجیکی، چه افغانی، چه ایرانی و چه اروپایی خواهد دانست که خاستگاه زبان پارسی در هر کجای جهان که بدان گویش شود.

قلب سرزمین کهن ایران و جایی است که از دیرباز تا کنون نام استان پارس (نه فارس) بر سینه آن می درخشید بنابراین از هم اکنون می توان گام نخست را برداشت و با اصلا ح واژه فارس به واژه پارس در نوشتارها و گفتارها، آب رفته از جوی را اندکی به جوی بازگرداند. آری میان پ تا ف فاصله ایست به اندازه بودن یا نبودن.

نویسنده : حسین ثابتی عبدلیان



همچنین مشاهده کنید