شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

خطیبان و شاعران جاعل


خطیبان و شاعران جاعل

معاویه بدون توجه به پاسخ های مستدل امام حسین ع در نامه ای از امام خواست که در صورت مطرح شدن ولیعهدی یزید به مخالفت برنخیزد و در پایان نامه نوشت « پس نابخردانی که دوستدار فتنه و آشوبند تو را نفریبند درباره خودت و دینت و امت اسلامی بیندیش و از ایجاد تفرقه و شکاف در همبستگی مردم بپرهیز و در جامعه فتنه مینگیز والسلام»

معاویه بدون توجه به پاسخ‌های مستدل امام حسین(ع)‌ در نامه‌ای از امام خواست که در صورت مطرح شدن ولیعهدی یزید به مخالفت برنخیزد و در پایان‌نامه نوشت: «... پس نابخردانی که دوستدار فتنه و آشوبند تو را نفریبند. درباره خودت و دینت و امت اسلامی بیندیش و از ایجاد تفرقه و شکاف در همبستگی مردم بپرهیز و در جامعه فتنه مینگیز. والسلام»

حسین بن علی(ع)‌ در پاسخ آن نامه بی‌شرمانه معاویه نامه‌ای مفصل فرستاد و در آن نامه به پلیدی‌ها و ظلم و ستم او اشاره کرد و نوشت:

«[ای معاویه] مگر تو نبودی که از سر بیداد و تجاوز حجر بن عدی و یاران او را به قتل رساندی. مگر تو نبودی که از سر بیداد و تجاوز نمازگزاران و عابدان که ستم را انکار می‌کردند و بدعت را بزرگ می‌دانستند و در راه خدا از سرزنش سرزنش‌کنندگان نمی‌هراسیدند، به قتل رساندی.»

امام حسین در بخشی دیگر از نامه تاریخی خود نوشت: «پس از ستم و ظلم بسیار، «زیاد» را بر بصره و کوفه مسلط کردی و در نامه‌ای به او فرمان دادی که هر کس را بر دین علی و پیرو او یافتی به قتل برسان» و او در اطاعت فرمان تو یاران پدرم علی(ع)‌ را به قتل می‌رساند. آیا جز این است که دین علی(ع)‌ همان دین محمد(ص)‌ است.... بدان که من هیچ فتنه‌ای را در امت اسلامی بزرگ‌تر از فرمانروایی تو نمی‌بینم.... تو براساس گمان، مردمان را به بند می‌کشی و بر مبنای شبهه و تهمت دوستان خدا را می‌کشی و [عجیب این‌که] مردمان را به بیعت با یزید فرزند نابخرد، شرابخوار و سگ‌بازت وامی‌داری... .

معاویه، تو را نمی‌بینم جز کسی که خود را به خسران درافکنده و دین خود را تباه ساخته و امانت را ضایع نموده و مردم را فریب داده و جایگاه خود را از آتش آکنده ساخته است. پس لعنت بر قوم ستمکار.»

معاویه در ماه رجب سال ۶۰ هجری در دمشق درگذشت. هنگام مرگ وی، یزید در شهر «حوارین» به‌سر می‌برد و بلافاصله پس از شنیدن خبر مرگ پدرش به دمشق رفت.

یزید به مدت سه روز عزای عمومی اعلام کرد و روز چهارم به مسجد رفت. وی ابتدا به نماز ایستاد و پس از نماز با عنوان «امیرالمومنین» روی منبر قرار گرفت و پس از ذکر «خدمات»[!!] پدرش حکومت خود را «قضا و قدر الهی» دانست. فردای آن روز (بیست و دوم رجب سال ۶۰ هجری)‌ اجازه داد که مردم برای تجدید بیعت و عرض تسلیت در بارگاه او حضور یابند. اکنون یکبار دیگر برای خطیبان درباری و شاعران چاپلوس فرصتی پیش آمد تا از خدمات معاویه [!!] و عظمت یزید [!!] سخن گویند.

تاریخ ثابت کرده است که شاعران و خطیبان چاپلوس و دنیاطلب از جمله افرادی هستند که حاکمان ظالم و متجاوز به حقوق انسان‌ها را به تجاوز هرچه بیشتر وادار می‌سازند.

در آن جلسه هم «عصام بن سیفی» یکی از خطیبان شام قبل از هر کس از جای برخاست و گفت: «سلام بر امیرالمومنین باد. بر مرگ خلیفه‌الله معاویه به تو تسلیت می‌گویم و به مناسبت نخستین روز جلوس تو بر اریکه خلافت به تو تهنیت می‌گویم.‌ معاویه از جهان رفت و آمرزش خدا وی را دریافت و میراث ریاست به تو واگذار شد و اکنون سزاوار است که تو بر مرگ او بردبار بمانی و در حکومت خود جانب عدالت و اقتصاد را رعایت کنی.»

براستی وقتی انسان پس از چهارده قرن خطبه عصام‌بن سیفی را در ستایش، تعریف و تمجید از انسانی فاسد، فاسق و شرابخوار همچون یزید بن معاویه را می‌خواند از این همه وقاحت و بی‌شرمی به خشم می‌آید و البته جناب یزید در پاسخ وی سری به علامت تشکر تکان داد.

پس از انجام خطبه ننگین عصام بن سیفی، خطیب دیگری به نام «عبدالله مازن» از جای برخاست. او نیز در آغاز سخن خویش، یکی از پلیدترین مردان زمان خود یعنی یزیدبن معاویه را با کمال بی‌شرمی «امیرالمومنین» نامید و سپس ادامه داد: «خداوند در رتق و فتق امور به تو کمک شایان خواهد کرد.

تو در این مصیبت بزرگ (از دست دادن پدری چون معاویه)‌ تنها نیستی. این قریش است که در این فاجعه دردناک ماتم زده است. مردمان اندوهناکند که سیاستمدار عالی‌مقام خود را از دست داده‌اند، اما در عین حال خشنودند که زمام سیاست به دست کسی چون تو افتاده است.»

مازن در پایان سخنرانی چاپلوسانه خود مخالفان شجره بنی‌امیه را «کافر» و «ملحد» نامید و گفت: «... اگر خداوند مشیت فرماید مقام تو را بالاتر از مقام فعلی اعتلا خواهد داد. البته کافران و ملحدان دوست نمی‌داشتند که عروس خلافت هم‌آغوش تو باشد، اما اراده الهی چنین خواست و دیهیم سلطنت را بر پیشانی تو گذاشت.»

پس از آن نوبت «عبدالله بن همام» شاعر و مداح مشهور امویان رسید تا بهترین واژه‌ها را بر پای پلیدترین موجود آن زمان یعنی یزیدبن معاویه بریزد. اکنون که سال‌ها از فاجعه کربلا می‌گذرد، هر انسان فرزانه‌ای که از ظلم و ستم معاویه و فسق و فجور یزید آگاه می‌شود بر خطیبان، شاعران و جعالان حدیث دربار معاویه لعن می‌فرستد زیرا آنان نخستین کسانی بودند که یزید را به اوج غرور رساندند.

محمود حکیمی

نویسنده و پژوهشگر



همچنین مشاهده کنید