سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
خرده مجادلات آنارشیست ها

در یک جامعه آنارشیستی که x و y هردو موجود باشند، x نهایتا y را حذف میکند.
این استدلال هم از جنبههای گوناگون مطرح شده است. آنارشیستهای چپ میگویند اگر کارگران آزادی عمل داشتند که بین کار کردن برای کارفرمای سرمایهدار و کار برای خودشان یکی را انتخاب کنند، تقریبا تمام کارگران دومی را برمیگزیدند.
به علاوه، کارگرانی که در یک بنگاه کارگری کار میکنند تعهد و انگیزه بیشتری برای سختکوشی دارند، تا کارگرانی که در یک بنگاه سرمایهداری برای منفعت کارفرما کار میکنند. از این رو بنگاههای سرمایهداری قادر نخواهند بود به کارگرانشان مزدی همپای دستمزدی که در بنگاههای کارگری به آنها میرسد بپردازند و بنابراین با نیروی رقابت به تدریج حذف خواهند شد.
از نظر آنارشوکاپیتالیستها این استدلال دقیقا در جهت عکسش صحت دارد؛ زیرا مگر یک بنگاه کارگری چیست جز مجموعهای از کارگران که به اتفاق هم تمام سهام آن بنگاه را در اختیار دارند؟ دقیقا نگهداری چنین سبد سهامی بسیار غیرعقلایی است، زیرا این ترکیب به این معناست که کارگران در عمل همه تخم مرغهای خود را در یک سبد چیدهاند؛ اگر بنگاه موفق شود آنها ثروتمند میشوند، اما اگر کارها خوب پیش نرود همگی ورشکست میگردند. بسیار معقولتر است که کارگران یک بنگاه به مبادله سهام خود با سهام سایر بنگاهها روی بیاورند تا از این طریق خود را در برابر ریسک مصون سازند. بنابراین نتیجه وجود بنگاههای کارگری با سهام قابل معامله این خواهد بود که کارگران به تدریج شروع به فروش بخش عمده سهام خود برای تنوع بخشی به سبد داراییشان خواهند کرد.
نتیجه نهایی احتمالا همان شکل استاندارد سازمان سرمایهداری است، یعنی کارگران دستمزد ثابتی بابت خدمات شان دریافت میدارند و مالکان سهام بنگاهها سودهای متغیر را نصیب خود میکنند.
البته، مبادله سهام را میتوان ممنوع ساخت؛ اما این کار حاصلی نخواهد داشت جز مجبور ساختن کارگرها به سازش با ریسک مالی بالا. با این حال هیچ کدام از اینها باعث نمیشود که امکان تدوام وجود بنگاههای کارگری زیر سوال برود، زیرا کارگران ممکن است به حدی به ایدئولوژی کنترل کارگری بر بنگاهها متعهد باشند که بهرهوری بالایشان بر ریسک موجود غالب شود. اماآنارشوکاپیتالیستها شک دارند که چنین ایدئولوژی قدرتمندی بتواند در بیش از بخش کوچکی از جمعیت مسلط شود.
در واقع، آنها انتظار دارند که ارزشهای مساوات طلبانه و ایجاد آرامش خیال مد نظر آنارشیستهای چپ، انگیزه همگان را برای سخت کارکردن از بین ببرد و کارگران با مهارتتر را هم دیگر برای کار و پیشرفت بیعلاقه گرداند. برخی آنارشیستها اضافه میکنند که نابرابری در یک اقتصاد سندیکالیستی هم مجددا شکل خواهد گرفت. کارگران به مشاغل خود به چشم حقوق مالکیت نگاه خواهند کرد و از پذیرش کارگرهای جدید با شرایط مساوی سر باز میزنند، چون ورود آنها به رقیق شدن سهم کارگران فعلی در سود بنگاه میانجامد. نتیجه احتمالی آن خواهد بود که یک اقلیت نخبه در بنگاههای سرمایهبر به بهرهکشی از تازهواردان روی خواهند آورد؛ یعنی همان کاری که امروزه به سرمایهدارها نسبت داده میشود. به عنوان شاهد هم بنگاههای کارگری کنونی را مثال میزنند، از جمله بنگاههای حقوقی که به شکل معمول از دو دسته کارمند تشکیل میگردند. یک دسته از آنها هم کار میکنند و هم مالک بنگاهند (شرکا) و دسته دیگر که تنها کارمندان استخدامی هستند.
● آنارشیسم طرف مقابل از دولت هم بدتر است
برای آنارشیستهای چپ، جامعهای که توسط آنارشوکاپیتالیستها توصیه میشود اغلب از وضع کنونی هم بدتر پنداشته میشود. زیرا آنها به نابرابری، بهرهکشی و غارتگری موجود در سرمایهداری مدرن است که اعتراض میکنند و معتقدند آنارشوکاپیتالیستها به جای مقابله با این پدیدهها به دنبال رهاسازی شان هستند. برای مثال نوام چامسکی گفته است که آنارشوکاپیتالیستها بر روی سلطه دولتی متمرکز شدهاند، در حالی که فراموش کردهاند باید متوجه همه انواع سلطه، از جمله رابطه کارگر-کارفرمایی باشند. در کل، از آنجا که آنارشوکاپیتالیستها بسیار بر تئوری اقتصاد لسه فر تکیه میکنند و از آنجا که آنارشیستهای چپ هیچ اعتباری برای تئوری اقتصاد لسه فر قائل نیستند، طبعا هیچ چیز جز نابودی و ویرانی در آنارشوکاپیتالیسم نمیتوانند ببینند. آنارشیستهای چپ اغلب آنارشوکاپیتالیسم را همسنگ داروینیسم اجتماعی و حتی فاشیسم میدانند و معتقدند که اندیشه بیرحمانه «تنها قویترینها هستند که باقی میمانند» در پس تمامی آرای آنان قرار دارد.
آنارشوکاپیتالیستها هم از طرف مقابل، اغلب ظنین هستند که جهان پیشنهادی چپها از وضعیت کنونی هم بدتر باشد. تحت آنارشوکاپیتالیسم، افراد همچنان حق خواهند داشت که داوطلبانه با اشتراک داراییهایشان کمون به وجود بیاورند، بنگاههای کارگری تاسیس یا تعاونی تشکیل دهند؛ تنها فقط نمیتوانند دیگران را وادار به عضویت سازند. از آنجا که این اصل چندان به مذاق آنارشیستهای چپ خوش نمیآید، آنارشوکاپیتالیستها اغلب نتیجه میگیرند که برای آنها تنها آزادی پی گرفتن آن نوع زندگی که میپسندند مطرح نیست، بلکه میخواهند شیوه زندگی خود را به دیگران نیز تحمیل کنند. این عمل نه تنها آزادی انسان را اساسا خدشهدار میکند، بلکه (به زعم آنارشوکاپیتالیستها) احتمالا انگیزههای اقتصادی را نابود خواهد ساخت و بشر را به سمت فقر و فلاکت پیش میبرد. آنارشیستهای راست همچنین گاهی از مخالفت چپها با هرگونه نظم میرنجند، چرا که به نظر آنها نظم ایجاد شده توسط قوه قهریه نامطلوب است، نه جامعهای که نظمش به وسیله ابزارهای داوطلبانه شکل گرفته باشد. از طرفی تاکید گاه و بیگاه آنارشیستهای چپ بر افقهای زمانی کوتاه و خوشیهای آنی و نفرت آنها از کار (که موجب تاثیرپذیری بسیاری نویسندگان از آنارشیسم احساس گرا شده است) باعث وحشت آنارشوکاپیتالیستها میشود.
برایان کاپلان
مترجم: مجید رویین پرویزی

ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست