شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا

بازتاب بی هویتی انسان در درامی ساده و روان


بازتاب بی هویتی انسان در درامی ساده و روان

نگاهی به نمایش ”هفت شب با مهمانی ناخوانده” نوشته و کار ”فرهاد آئیش”

نمایش "هفت شب با مهمانی ناخوانده"بازتولید یک اجرای موفق است که هجده سال پیش با حضور علی نصیریان و فرهاد آئیش در سالن اصلی تئاترشهر اجرا شده بود. مهم‌ترین نکته در اجرای دوباره این اثر حضور دو تن از بازیگران موفق و پیشکسوت تئاتر است که همه بار اجرایی نمایش و صحنه بر دوش آن‌هاست. نمایش با ساختاری ساده و روان شکل گرفته و نویسنده و کارگردان سعی دارد به دور از پیچیدگی و با روایت سهل و روان و همچنین با پیش بردن چند داستان و خلق موقعیت‌های طنز اثر خود را شکل دهد.

نمایش داستان ساده‌ای دارد. مردی نویسنده در دیار غربت در حال نگارش یک رمان است که مهمانی ناخوانده به خانه او وارد می‌شود و بعد متوجه می‌شویم که او به نشانی اشتباهی آمده است. در ابتدا ورود، این مهمان ناخوانده با واکنش منفی نویسنده روبرو شده، ولی به مرور بین آن‌ها رابط دوستانه‌ای ایجاد می‌شود. نمایش "هفت شب با مهمانی ناخوانده" را باید یک نمایش موقعیت محور دانست که وضعیت‌های دراماتیک آن با یک داستان قابل فهم شکل می‌گیرد. درام اثر، ساختاری کلاسیک دارد. اطلاعات نمایش به مرور برای مخاطب مطرح می‌شود و بعد که داستان پیش می‌رود گره افکنی و گره گشایی در درام به وجود می‌آید و سرانجام یک نتیجه گیری منطقی و باورپذیر داستان اصلی و فرعی نمایش را به پایان می‌رساند. حتی شخصیت نویسنده که در نگارش رمان خود به بن بست رسیده بود، به کمک مهمان می تواند سرانجام و سرنوشت قهرمان نوشته خود را به نتیجه می‌رساند. مواجهه دو شخصیت و اندیشه آن‌ها درباره یکدیگر به شکل نمایشنامه‌های کلاسیک از شیوه روایت مستقیم و قرارداد همیشگی این نوع آثار، یعنی فکر کردن با صدای بلند، شنیده می‌شود. شخصیت نویسنده برخلاف رفتار ظاهری خود از حضور مهمان راضی نیست و ما این را از حرف‌های واضح او در هنگام حضور شخصیت دیگر می‌شنویم. همچنین مرد مهمان که درباره اشتباه خود حرف می‌زند. این قرارداد نوعی ابزار تئاتر برای آگاهی مخاطب است که به شیوه تئاتر کلاسیک در نمایش استفاده می‌شود.

می‌توان مهم‌ترین عنصر درام در نمایش "هفت شب با مهمانی ناخوانده" را تقابل دو شخصیت نمایش و تضاد رفتاری آن‌ها دانست. نویسنده شخصیتی از خود بیگانه است که در ابتدا هویت ندارد و مرد مهمان شخصیتی ساده و زودباور، که رفتار هرکدام بر دیگری تأثیر می‌گذارد. «لودودین» (Lev dodin)، کارگردان مطرح روسی، می‌گوید: «تئاتر چیزی است که در آن چیزی را باید کشف کرد. هنری است که در آن می‌شود زندگی را دید و با تماشاگر ارتباط برقرار کرد.» این الگوی مطرح شده مبنای شکل گیری درام ساده و روان نمایش "هفت شب با مهمانی ناخوانده" است. شخصیت‌های نمایش فاقد پیچیدگی هستند و رفتار آن‌ها تابع یک ساختار علت و معلولی است. تحول بزرگ نمایش در پایان اثر و در داستان و شخصیت‌ها شکل می‌گیرد. نویسنده متحول شده و می‌تواند سرانجام خوبی برای رمان خود پیدا کند و مرد مهمان هم وظیفه خود در دیدار با فرزند کسی که به او قول داده انجام داده است. این الگوی ساده باعث شده وقتی صحنه پایانی نمایش اجرا می‌شود همه وقایع و شخصیت‌ها به نتیجه برسد.

در اجرای نمایش چند عنصر نمایشی به درستی استفاده می‌شود. موسیقی نمایش به خوبی انتخاب شده و در پیوند صحنه‌ها و گذشت زمان و حتی تغییر رفتار شخصیت‌ها بسیار موثر است. حتی قطعات موسیقی ساخته پیتر گابریل، که با مرور زمان و تکرار نوعی دافعه در مخاطب ایجاد می‌کند، با اجرای نمایش پیوند خوبی دارد. موسیقی در نمایش "هفت شب با مهمانی ناخوانده" کاربردی به عنوان یک شخصیت دارد. وقتی نویسنده برای مهمان خود قطعه‌ای از موسیقی راهبان را می‌گذارد تأثیر این اصوات، به عنوان یک شخصیت، موقعیت نمایشی خوبی را ایجاد می‌کند. فرهاد آئیش در آثار خود در مقام کارگردان صرفاً موسیقی را به عنوان پیوند دهنده صحنه‌های نمایش به کار نمی‌برد. این ویژگی پیش از این در اجرای نمایش "چمدان"، که ترکیب موسیقی سنتی ایرانی و غربی بود به خوبی نمود داشت.

اما یکی از نکات مهم نمایش، که به نظر می‌رسد به آن کم توجه شده و در روند اجرا تأثیر منفی دارد، طراحی صحنه نمایش است. نمایش طراحی صحنه مختصر و ساده‌ای دارد که باور مخاطب درباره یک آپارتمان و محل زندگی شخصیت نویسنده را در یک برج مسکونی بسیار سخت می‌کند. صندلی و میز و یک تلویزیون شکسته و وارونه و صفحه مشکی انتهای صحنه و چند ابزار ساده مهم‌ترین عناصر صحنه نمایش اند. با وجود دقت در استفاده مختصر از وسایل و ابزار صحنه برخی اشیاء مانند وسایل روی میز و یک جفت کفش مشکی هیچ کاربردی در طول نمایش ندارند. در نمایش یک طراحی صحنه باورپذیر و رنگ و نور می‌توانست بسیار به ارتباط مخاطب کمک کند، ولی به هر دلیل از این عنصر در نمایش استفاده نشده است.

چنانچه در مقدمه اشاره شد نمایش "هفت شب با مهمانی ناخوانده" متکی بر کار بازیگران است. در فضای نمایش، لحظات حسی در نتیجه رابطه شخصیت‌ها و موقعیت‌های طنز و تاکید بر گفتارهای کلیدی و ارتباط گرم و صمیمی و باور پذیر بازیگران باعث می‌شود نمایش به خوبی با مخاطب ارتباط برقرار کند. بازتولید این اثر نمایشی و موفقیت اجرای نمایش در ارتباط با مخاطب نوعی تاکید بر اهمیت کار بازیگر است. تصور اینکه این نمایش بتواند بدون حضور فرهاد آئیش و علی نصیریان اجرا شود، بدون شک ممکن نیست. نوع کار بازیگران و حرکات و رابطه آن‌ها آنچنان باور پذیر است که برای لحظاتی می‌توان زندگی آدم‌های متفاوت و تأثیر آن‌ها را بر یکدیگر درک کرد، البته حضور علی نصیریان با دست آسیب دیده و بازی گرم و پرانرژی این بازیگر پیشکسوت در صحنه موجب ستایش و احترام است. بازی این بازیگر فرصت خوبی برای درک اهمیت حضور بازیگران پیشکسوت و حرفه‌ای در صحنه است که باید این فرصت را در تئاتر غنیمت دانست و امیدوار بود که شرایط حضور مستمر هنرمندان حرفه‌ای در صحنه ایجاد شود.

فرهاد آئیش علاوه بر بازیگری، که با فیزیک خاص و حس‌های متفاوت شخصیت‌های جذابی را خلق کرده، کارگردانی خلاق و هوشمند است که یک ایده معمولی و ساده را به یک موقعیت نمایشی جذاب تبدیل کرده است. به ظاهر اجرای نمایش "هفت شب با مهمانی ناخوانده" فاقد پیچیدگی و تظاهر است، اما در محتوای متن بی هویتی و چیستی انسان به خوبی نمود دارد. کار فرهاد آئیش به عنوان نویسنده و کارگردان در خلق اثری به دور از تجمل و یا ادعاهای مرسوم در جای خود قابل احترام است.

شهرام کرمی