شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

نامعلمان معلم


نامعلمان معلم

آموختن موسیقی در آشفته بازار امروز ایران كار دشواری است البته اگر موسیقی درست و مطابق با اصول صحیح مدنظر باشد

آموختن موسیقی در آشفته بازار امروز ایران كار دشواری است البته اگر موسیقی درست و مطابق با اصول صحیح مدنظر باشد. كسی كه با هزار امید و آرزو یك ساز موسیقی می خرد برای آموختن و نواختن آن تازه اگر موقع خریدن جنس معیوب به او نفروخته باشند، برای یافتن كسی یا جایی كه تعلیم موسیقی می دهد با انتخاب های متعددی روبه رو خواهد بود. از میان این همه مركز / فرد مدعی تعلیم موسیقی اما تنها معدودی قابلیت و صلاحیت آن را دارند كه هنر آموز مشتاق را به آنجا كه باید، رهنمون شوند. با این حساب وای به حال كسی كه از بخت بد تحت تعلیم یكی از این «نامعلمان» قرار گیرد.

بسیار محتمل خواهد بود كه این هنرآموز پس از مدتی و با صرف وقت و هزینه زیاد، در نهایت عطای یادگیری موسیقی /ساز را به لقایش ببخشد و یا سرانجام خود او نیز مروج آن چیز شود كه بسته و شكسته به اسم موسیقی به او آموزش داده شده است. اما اینكه چرا وضعیت آموزش موسیقی در جامعه ما به این روز و حال افتاده گرچه محتاج تحلیل و موشكافی دقیق تر است موضوعی است كه در این مجال اندك می كوشم دو علت اصلی آن را به اجمال ذكر كنم.

۱) از آنجا كه مبانی هر موضوعی مهم ترین قسمت در آموزش آن است، بنابراین باید به تدریس پایه موسیقی (تئوری و عملی) توجه بسزایی كرد. در این مورد به جرات می توان گفت كه برخی «نامعلمان» موسیقی ما نه آموزش آن را دیده اند و نه اكثر آنها در حداقل دانش تئوری و عملی در رشته خاص خود هستند. به همین علت در اكثر موارد هنر جویان از یك سو از خود موسیقی بری شده و از سوی دیگر با تحمل هزینه سنگینی از احساسات و عواطف خویش از آن دل شكسته شده و آن را رها می كنند.

تعداد دیگری هم به موسیقی بازاری روی می آورند. نامعلمانی را می شناسم كه فقط چند ماه (از یك سال كمتر) موسیقی كار كرده اند و حالا معلم شده اند واقعاً شما فكر می كنید شاگردان آنها چه «موزیسین » هایی خواهند شد؟ موسیقی تضمینی هم نوعی دیگر از تدریس این هنر است كه تنها در چند جلسه هنرجو را _ به قول خودشان _ نوازنده می كند. آیا واقعاً می توان در مورد موزیسین یا نوازنده شدن یك شخص (با هر نوع سازی) تضمین داد؟

۲) از طرف دیگر، برخی از اساتید واقعی این هنر هم كاملاً دانش خود را در اختیار هنرجو قرار نمی دهند. در این خصوص به این گفته از استاد مرتضی حنانه بسنده می كنم كه در مقدمه كتاب «ملودی و شیوه های ساختن آن» بیان شده است:

«حقیقت امر این است كه برخی از مدرسان محترم ما تصور می كنند كه اگر دانش و محفوظات خود را در اختیار هنرجویان بگذارند طولی نخواهد كشید كه معلوماتشان به تاراج خواهد رفت، غافل از اینكه این ذره های ناچیز از این اقیانوس بی انتهای موسیقی قواعد و قوانین منسوخی هستند كه هرگز نمی توانند برای شاگردان و حتی خود آنها منشا ایجاد اثری بوده باشند. زیرا آنها كه به مقصود رسیدند، چنین چیز هایی را می آموزند تا از وجودشان آگاهی داشته باشند و هرگز مورد استفاده قرار ندهند.»

آنچه در این یادداشت عنوان شد، در حكم طرح مسئله ای است كه مدت هاست ضربه های تبرش پیكر نحیف موسیقی را در ایران آزار داده است. به راستی چه می توان / باید كرد تا هنرآموز مشتاق یادگیری موسیقی شاخص هایی در دست داشته باشد كه به كمك آنها حقیقی را از جعلی و دوغ را از دوشاب بازشناسد؟ متولیان و تصمیم گیرندگان موسیقی كشور چه باید می كرده اند _ كه نكرده اند _ و نتیجه اش این آشفته بازار كنونی شده است؟ و در نهایت همه آنها كه دستی در موسیقی دارند، برای برون رفت از این وضعیت چه باید بكنند؟

جمال ظهوریان



همچنین مشاهده کنید