پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

تلخ شیرین و شیرین تلخ


تلخ شیرین و شیرین تلخ

●نگاهی به فیلم «طهران، تهران» به کارگردانی داریوش مهرجویی و مهدی کرم پور
تهران را باید دوست داشت یا نه؟ اپیزود طهران به کارگردانی داریوش مهرجویی نماد نهایت سادگی بدون اغراق …

نگاهی به فیلم «طهران، تهران» به کارگردانی داریوش مهرجویی و مهدی کرم پور

تهران را باید دوست داشت یا نه؟ اپیزود طهران به کارگردانی داریوش مهرجویی نماد نهایت سادگی بدون اغراق و نهایت شیرینی زندگی در عین تلخی آن است.

چند دقیقه مانده به تحویل سال، سقف بر سر خانواده‌ای خراب می‌شود. آن‌ها چه می‌کنند؟ در حیاط منزل چادر می‌زنند و می‌گویند و می‌خندند و با هم به طهران?گردی می‌روند. طهران مهرجویی طهران آدم‌های خوب است. طهران آدم‌هایی که اگر چهره غبارآلود شهر را کنار بزنیم، دیدن آن‌ها چندان هم مشکل نخواهد بود. فقط باید بلد بود چگونه غبارها را کنار زد. کاری که مهرجویی برای مخاطب خود می‌کند، همین است. مهرجویی در این فیلم آدم‌هایی را به تصویر می‌کشد که در نهایت غم و غصه و سختی‌های گوناگون، اما روزگار را در کنار یکدیگر به شادی و آرامش می‌گذرانند. فضایی که پیش از این هم آن را در فیلم «مهمان مامان» از همین کارگردان دیده ایم.

معرفی فضاهای مختلف تاریخی طهران توسط شخصیت‌های فیلم و فضای مستند گونه اثر، آرامشی که در جریان فیلم موج می‌زند، حرکت‌های نرم دوربین و کات‌هایی که این نرمی فضا را تشدید می‌کند، چهره ای سازگار و آرام به اثر می‌بخشد.

مهرجویی طهران را شهری آرام توصیف می‌کند، با مردمانی که برای حمایت از یکدیگر آماده اند. آنچه او به تصویر می‌کشد حقیقت است، اما تمامی ماجرا نیست.

ما نیمه دوم داستان را از زبان مهدی کرم?پور، کارگردان اپیزود دوم مجموعه «طهران، تهران» می‌شنویم. نگاهی که کرم پور به تهران دارد دقیقا در نقطه مقابل طهران مهرجویی است. او با دکوپاژ مقطع خود، موسیقی، طراحی لباس، شیوه دیالوگ نویسی و به تبع آن شخصیت پردازی و انتخاب موضوعی متفاوت و آدم‌هایی که دغدغه‌های متفاوت?تری دارند، به فضایی رسیده است که بخشی دیگر از این شهر شلوغ را به تصویر می‌کشد.

با ورود حجم عظیم مهاجران به کلانشهر، چگونه می‌توان تهران را به تصویر کشید و فقط از یک جنبه به آن نگریست. تفاوت فرهنگ‌ها باعث پیدایش بافت‌ها و محله‌های مختلفی در این شهر شده که تاثیر به سزایی بر درونیات آدم‌ها، دغدغه‌ها و دلمشغولی‌هایشان گذاشته است. طهران مهرجویی زیباست، اما کافی نیست. حتی تهران مهدی کرم پور نیز کافی نیست. هر یک از این دو اثر اگر به تنهایی عرضه شوند، به راحتی می‌توان کارگردان آن را به داشتن نگاهی دگم متهم کرد. قطعاً گونه‌های متفاوت‌تری هم وجود دارد. اما جرقه اول که توسط این دو کارگردان زده شد، باقی گونه‌های متفاوت، خود در ذهن هر مخاطبی بنابر تجربیات شخصی او ساخته می‌شود.

مهرجویی و کرم پور به ترتیب با نگاهی شیرین به تلخی زندگی و نگاهی تلخ و بی درد به شیرینی‌ها، دنیای کلانشهر را چنان بدون هرگونه قضاوتی به تصویر می‌کشند که حتی جای قضاوت برای مخاطبان هم نمی‌گذارند. بی آنکه بخواهید، همه را دوست دارید و به همه حق می‌دهید.

کرم پور در اپیزود خود به سراغ نسل جوان می‌رود؛ جوانانی که با تمامی ویژگی‌هایشان می‌خواهند یک کنسرت موسیقی برگزار کنند. همگی مان حداقل یک برخورد با جوانان نسل امروز داشته‌ایم که گویی هریک می‌خواهند به تنهایی دنیا را متحول کنند. دغدغه‌های آنان چنان از نسل گذشته‌شان فاصله دارد که در دنیایی که خودشان برای خودشان ساخته‌اند، در یک تنهایی مطلق زندگی می‌کنند.

حتی در اینجا هم نمی‌توان قضاوتی داشت. نه می‌توان حق را از کسی گرفت و نه می‌توان آن را به کسی داد.

ویژگی مشترک شخصیت‌های هر دو اپیزود که به شدت به چشم می‌آید، تنهایی است. مردمان این شهر همگی در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند، اما به شدت تنها هستند. آن‌ها با هم راه می‌روند، با هم حرف می‌زنند، با هم می‌خندند، با هم بحث و جدل می‌کنند، ولی تنها هستند.

دنیای این جوانان، جمع کوچکی است که انگار آنقدر کسی نخواسته با ایشان در آن سهیم شود که گویی درهایش برای همیشه به روی همه بسته شده است. در فیلم اول، داستان با ساخت مجدد خانه قدیمی خانواده‌ای که سقف بر سرشان خراب شده بود، به خوبی و خوشی تمام می‌شود اما فیلم دوم با یک فاجعه به پایان می‌رسد؛ با مرگ یکی از این جوانان در میان ویراژهای اتوبان‌های پیچ در پیچ تهران. چیزی که آدم‌های اپیزود دوم را شاد یا غمگین می‌کند، الزاما باعث شادی یا غم شخصیت‌های اپیزود اول نخواهد شد و بالعکس.

داریوش مهرجویی و مهدی کرم پور می‌دانستند که تهران شهری نیست که برای ساختن مستندی از آن فقط به سراغ معماری آن رفت و تاریخچه ای بیان کرد. تهران را آدم‌هایش ساخته‌اند و اگر قرار است مستندی ساخته شود، اهالی تهران، چه خوب یا بد، سازگار و ناساز، بزرگ و کوچک، خلف و ناخلف همگی از مهم‌ترین شاهدان این شهر هستند.

زهره زاهدی کرمانی