یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
مجله ویستا

تقلید و هم چشمی مادران در شیوه های تربیتی کودکان


تقلید و هم چشمی مادران در شیوه های تربیتی کودکان

مادر شدن برای زنان جوانی که تجربه اول را دارند با دلهره و اضطراب همراه است از زمان تولد یک نوزاد حدودا ۳ کیلویی تمام اعضای خانواده با تغییرات محسوسی در زندگی روزمره رو به رو می شوند که به دلیل تولد جدیدترین عضو خانواده گریزناپذیر است, اما این مادر است که از لحظه تولد تمام روزش را وقف نوزاد می کند و تمامی مسئولیت ها را به دوش می گیرد

مادر شدن برای زنان جوانی که تجربه اول را دارند با دلهره و اضطراب همراه است. از زمان تولد یک نوزاد حدودا ۳ کیلویی تمام اعضای خانواده با تغییرات محسوسی در زندگی روزمره رو به رو می شوند که به دلیل تولد جدیدترین عضو خانواده گریزناپذیر است، اما این مادر است که از لحظه تولد تمام روزش را وقف نوزاد می کند و تمامی مسئولیت ها را به دوش می گیرد.

از این رو نگهداری نوزاد و تربیت وی مهم ترین چالش زندگی وی به حساب می آید. در این مسیر، مادر با دشواری ها و چالش های زیادی رو به رو می شود که طی زمان تغییر ماهیت می دهد و رنگ عوض می کند. یکی از مهم ترین دغدغه های مادران از همان سال های اولیه زندگی کودک، نگرانی از قضاوت دیگران است وقتی کودک بدخواب می شود، گریه می کند، غذا نمی خورد، بیمار می شود، دچار کم وزنی می شود و ... مادر نه فقط باید جوابگوی مشکل کودک باشد بلکه باید جوابگوی انتقاد دیگران و نحوه قضاوت آن ها هم باشد واقعیت این است که کمتر مادری را می توان پیدا کرد که نسبت به قضاوت دیگران بی اعتنا باشد و یا اهمیتی به اظهارنظر دیگران ندهد. آیا واقعا می توان یک کودک را بدون هیچ دردسری تربیت کرد؟ آیا می توان نسبت به شیوه تربیتی دیگران بی اعتنا بود و فقط از یک شیوه برای تربیت کودک استفاده کرد؟ خوب است بدانید نتایج تحقیقات نشان می دهد مادران در تربیت کودکان خود به شدت از هم تاثیر می پذیرند و بیشتر آن ها نحوه تربیت و زندگی دیگر مادران را زیر ذره بین قرار می دهند.

به نوشته خبر آنلاین در نظرسنجی که بین ۲۶ هزار مادر انجام گرفت، مشخص شد که بیش از ۹۰ درصد مادران در شیوه های تربیتی و حتی در انجام وظایف اصلی خود از دیگر مادران تقلید می کنند. بیش از ۶۶ درصد آن ها بیان کردند که اگر رفتار بدی از کودکی سر بزند تمام مسئولیت را به گردن والدین او می اندازند و ۳۲ درصد مسئولیت تماشای بیش از حد تلویزیون را بر عهده مادر می گذارند.

۳۷ درصد مادران وزن کودک را بهترین راه برای قضاوت درباره رژیم غذایی خانواده می دانند و زمانی که در بین مادران دیگر قرار می گیرند اعتماد به نفس خود را از دست می دهند. این فشارها بر زنان کارمند بسیار بیشتر است چون این امر گاهی باعث انصراف همیشگی شان از کار خارج از منزل می شود. یکی از کارشناسان این تحقیق می گوید: در نگاه اول قضاوت درباره زندگی دیگران به مادران کمک می کند تا شرایط بهتری را برای خودشان ایجاد کنند اما در بلندمدت این امر باعث افزایش فشارهای روانی و استرس می شود و اثر منفی روی کیفیت زندگی آن ها می گذارد.

● رقابت مادران

یکی از رموز موفقیت در بحث فرزندپروری داشتن نظم، برنامه ریزی و تدبیر است اما متاسفانه بسیاری از والدین به این موارد توجهی نمی کنند و وارد تسلسل معیوب و منفی به نام رقابت تربیتی از نوع منفی آن می شوند. این رقابت در واقع نوعی نزاع است که به جای بقای سالم به زوال تدریجی خانواده و کودک منجر می شود. این معضل معمولا ناخواسته به وجود می آید اما تاثیر منفی درازمدتی بر سلامت روان کودک بر جا می گذارد. حامد سیامکی خبوشان کارشناس ارشد روان شناسی بالینی و عضو سازمان نظام مشاوره و روان شناسی کشور با بیان این مقدمه به خراسان می گوید: عوامل بسیاری در شکل گیری فضای رقابتی در تربیت فرزندان نقش دارد که به چند نمونه آن اشاره می کنیم.

در بسیاری از خانواده ها شاهد رقابت درون خانوادگی بین همسران هستیم. عبارتی که در این جا به کار گرفته می شود، گروکشی است که مدنظر هر یک از والدین است و در واقع پدر و مادر بر سر تربیت فرزندان درگیر رقابت می شوند. نپذیرفتن نقش واقعی هرکدام از والدین و نداشتن تعاملات مثبت بین همسران، داشتن الگوهای نادرست فکری، نداشتن تفاهم و تسامح واحساس نارضایتی از هم می تواند رقابت بین پدر و مادر را در تربیت فرزند تشدید کند. در نهایت محیط چنین خانواده ای به تناقض و تنش تربیتی سوق داده می شود و آسیب شدیدی به سلامت روان کودک وارد می آید. مشخصه اصلی این روش باج دادن به کودک است و پدر ومادر سعی می کنند برای جلب رضایت یا توجه کودک و یا افزایش اطاعت او به کودک باج دهنده، گو این که این باج دادن ها بعدها به ضرر خود آن ها تمام می شود.

از سوی دیگر نداشتن هدف یکی دیگر از عواملی است که باعث می شود والدین وارد جریان ناخواسته رقابت تربیتی شوند. وقتی مادر یا پدر هدف گذاری خاصی برای تربیت کودک ندارند و موقعیتی و موضعی عمل می کنند، احساس و هیجان «اکنون» و «حالا» را مبنای تربیت خود قرار می دهند. شناخته نشدن خصوصیات و ویژگی های فرزند و نداشتن هدف در زندگی از سوی والدین به این مشکل دامن می زند و سبب می شود والدین به خصوص مادر الگوی تربیتی التقاطی و تناقضی را به کار بگیرند که در این راستا وارد فضای رقابتی با دیگر خانواده ها می شوند و تشویق و تنبیه های مکرر جسمی، روانی و اجتماعی فراوانی را روی کودک اعمال می کنند. نهایت این که والدین نمی دانند چه می خواهند و وقتی از آن ها پرسیده می شود چرا بچه دار شدید، اظهارات دیگران را دلیل بچه دار شدن خود بیان می کنند.

وی به موضوع الگوسازی های نادرست اشاره می کند و می گوید: بسیاری از والدین به دلیل نداشتن اشراف بر نقش خود به عنوان پدر یا مادر و ناآگاهی های تربیتی سعی می کنند الگوهای تربیتی را از محیط بگیرند.

طبیعی است که این الگوها نمی تواند قطعیت داشته باشد چون ویژگی های خانوادگی و خصوصیات کودک با آن چه آن ها در محیط پیرامون می بینند متفاوت است و نادیده گرفتن این تفاوت ها در آینده مشکل ساز خواهد شد. این دسته از والدین فقط به دنبال الگو هستند و با کپی برداری از روش های تربیتی دیگران فرزند خود را تربیت می کنند. از آن جا که این الگوبرداری براساس منطق هیجانی و احساسی شکل می گیرد، پس از مدتی سعی می کنند نقاط ضعف الگوی خود را با الگوی تقلیدی از دیگری پر کنند، خود به خود جایگزین کردن الگوها باعث می شود آن ها وارد جریانی شوند که ما به آن «درگیر شدن الگوهای تربیتی التقاطی » می گوییم.

والدین می خواهند فرزندشان از خواهر کوچک تر بهتر لباس بپوشد و از خواهر بزرگ تر بهتر حرف بزند. به این ترتیب خانواده کودکان را وارد رقابت می کند.

کودک تا سنین ۸ یا ۹ سالگی متوجه رقابت نیست اما پس از آن فکر می کند والدین او را دوست ندارند و اگر فرزند دیگری جای او بود، مشکل کمتری داشت.

بسیاری از والدین هم به این دلیل وارد رقابت های تربیتی می شوند که نه خودشان و نه فرزندشان را نمی شناسند. بنابراین اشراف نداشتن والدین به توانایی ها و خواسته های خود و آگاهی نداشتن نسبت به ویژگی ها و خصوصیات کودک باعث می شود سطح انتظارات والدین از کودک به طور دائم تغییر کند. به این ترتیب سطح انتظارات پدر و مادر از کودک همواره شناور خواهد بود و انتظارات کاملا مقطعی یا موقعیتی عوض می شود. با وجود این اتفاقات ، رفتار و گفتار و انتظارات کودک به طور دائم مورد مقایسه قرار می گیرد و تناقض رفتاری و گفتاری شدیدی به وجود می آید. چنین کودکی به علت ناآگاهی والدین در تناقض بزرگ می شود.

این روان شناس با بیان این که مقایسه فرزندان با یکدیگر و با دیگر بچه ها در واقع نشات گرفته از تنش درونی خود والدین است و مشغله های فکری و ذهنی آن ها به این مسئله دامن می زند، می گوید: علاوه بر این اجازه ورود بی حد و حصر دیگران به چارچوب تربیتی خانواده یکی دیگر از معضلات مهمی است که شاکله خانواده را تهدید می کند. ما به این امر نفوذپذیری خانواده می گوییم و ممکن است پدربزرگ و مادربزرگ را دربربگیرد و تا رسانه ها گسترش پیدا کند. والدین در این شرایط ناخواسته وارد بحث های عاطفی و رقابتی می شوند. شخصیت و هویت کودک در این محیط زیر پا گذاشته می شود زیرا والدین با الگوگیری نادرست کودک را تحت فشار مضاعف قرار می دهند. نکته این جاست که وقتی نفوذپذیری دیگران در خانواده زیاد شود، پدر و مادر وارد تنش می شوند.

● توصیه ها و راهکارها

بهتر است والدین اطلاعات، معلومات و شیوه های تربیتی دریافتی از محیط پیرامون را با توجه به بافت خانوادگی خود بو می و سپس اجرایی کنند. در نظر گرفتن ویژگی های کودک و خصوصیات فکری و فرهنگی خانواده در الگوگیری های تربیتی نقش اساسی ایفا می کند. گاهی اوقات مادر به دلیل احساس گناه ناشی از بعضی رفتارهای کودک مثل بدغذایی ، بدخلقی یا کم وزنی کودک در حالی که احساس می کند کفایت مادرانه اش زیر سوال رفته است با دیگران درددل می کند و راهکارهای دیگران را اجرا می کند. در حالی که بهترین راهکار مراجعه به روان شناس یا مشاوری است که در حوزه خانواده و کودک کار می کند. بهتر است برای مرور روند تربیت کودک والدین از مشاور کمک بگیرند تا متوجه نقایص کار خود شوند.

هدف گذاری نیز بسیار مهم است و خانواده باید هدفمند باشد . ضمن این که بحث خودشناسی و فرزندشناسی نیز اهمیت دارد. از طرف دیگر باید نسبت به اعضای خانواده نفوذپذیر و نسبت به دیگران نفوذناپذیر باشند یعنی تحت تاثیر دیگران قرار نگیرند. حل تعارضات زناشویی هم در امر تربیت کودک نقش مهمی دارد و طبیعی است که به نفع کودک تمام می شود، افزایش مطالعه و کسب اطلاعات موثق و منطقی و علمی و به روز، پیدا کردن الگوهای منطقی، علمی و مذهبی سازگار با خانواده هم از دیگر راهکارهاست. فراموش نکنید که احساسات و غریزه مادری که بسیاری از مادران طبق آن رفتار و عمل می کنند و حاضر نیستند اشتباهات خود را بپذیرند ، صد درصد فطری و طبیعی است اما نکته این جاست که بسیاری از مادران فرزندان خود را طبق میل و عقاید و کمبودهای خود تربیت می کنند. در واقع فقط یک مادر دارای سلامت روان کامل می تواند به غریزه مادرانه اش تکیه کند اما از آن جا که هیچ کس ایده آل نیست، طبیعی است که مادر علاوه بر غریزه و احساسات مادرانه باید سطح دانش و آگاهی خود را بالا ببرد و از آن استفاده کند.

نویسنده: عظیمی مروی