سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
هرمنوتیك فلسفی و قرائت های مختلف از دین
هرمنوتیك شامل مجموعه بحثهایی درباره تفسیر متن و فهم آن است. در واقع، علمی است كه متكفل بیان شیوه فهم و مكانیزم تفسیر متون است. برای هرمنوتیك میتوان دو اصطلاح عام و خاص تصور كرد. اصطلاح عام آن، هر نوع پژوهشی را در باب تفسیر متن شامل میشود و اصطلاح خاص آن ناظر به مباحثی است كه معنای متن را با توجه به فضای فرهنگی و علمی ذهن مخاطب در نظر میگیرد. هرمنوتیك فلسفی رویكردی جدید در باب تفسیر متن است كه مبتنی بر مفسرمحوری است. نظریه قرائتهای مختلف از دین، مبتنی بر همین مبنای تفسیری هرمنوتیك مدرن است. آنچه در پی میآید نگاهی منتقدانه به مبانی هرمنوتیك مدرن و قرائتهای مختلف از دین و نوع ارتباط آنها با یكدیگر است.
هرمنوتیك فلسفی یكی از رویكردهای مدرن در باب تفسیر متن به حساب میآید. خصوصیات مبنایی این رویكرد فلسفی به تفسیر متن، باعث شده است تا از سویی مورد توجه و بررسی اهل نظر و اندیشه قرار گیرد و از سویی دیگر منشأ پیدایش و یا مستند برخی مكتبهای فلسفی دیگر شود. بحث قرائتهای مختلف از دین كه در سالهای اخیر مورد توجه و تبلیغ قرار گرفته، اثر پذیرفته از همین رویكرد فلسفی در باب تفسیر متن است؛ به گونهای كه میتوان گفت پشتوانه مبنایی بحث قرائتهای مختلف از دین، هرمنوتیك فلسفی است. البته اثبات این نكته متوقف بر بیان حقیقت هرمنوتیك فلسفی و مبانی آن است تا از این رهگذر بتوان به میدان نقد و ارزیابی بحث قرائتهای مختلف از دین وارد شد. از این رو، بحث خود را با مطالبی در باب هرمنوتیك فلسفی آغاز میكنیم. البته پیش از آن، نگاهی معناشناسانه به مفهوم هرمنوتیك و برخی متعلقات آن لازم به نظر میرسد.
● چیستی هرمنوتیك
هرمنوتیك(۲) از كلمه یونانی hermeneuien به معنای تفسیر كردن گرفته شده است. در اصطلاح هم، شامل مجموعه بحثهایی درباره تفسیر متن و فهم آن است. در قرون وسطا، هرمنوتیك را به معنای تفسیر و تأویل كتاب مقدس به كار میبردند و به تعبیر پل ریكور (از نظریهپردازان هرمنوتیك معاصر) علمی است كه متكفل بیان شیوه فهم و مكانیزم تفسیر متون است.(۳) بنابراین، دو ركن اساسی و دو گزینه مهم قابل بررسی در این بحث وجود دارد: فهم و متن. در واقع، اجزای كلیدی هرمنوتیك این دو گزینه است. هم باید مكانیزم فهم تبیین شود و هم معنای متن مورد توجه قرار گیرد.
با توجه به قلمرو این بحث میتوان برای هرمنوتیك دو اصطلاح عام و خاص تصور كرد. اصطلاح عام هرمنوتیك شامل هر نوع پژوهشی در باب تفسیر متن میشود و به تبع آن، در برگیرنده تمامی مكتبها و رویكردهای مختلف در زمینه تفسیر متن است. بنابر اصطلاح عام، مباحثی از قبیل بحث الفاظ اصول كه به نوعی مرتبط با تفسیر و فهم متن و مراد مؤلف است، جزء مباحث تفسیر متن به حساب میآید. اصطلاح خاص این مفهوم هم ناظر به مباحثی است كه معنای متن را در ارتباط با فضای علمی و فرهنگی مخاطب بررسی میكند. از این رو، دانشمندان هرمنوتیك به گروه خاصی كه در این زمینه پژوهش میكنند، اطلاق میگردد. هرمنوتیك به معنای عام آن با پیدایش متن پیدا شده اما هرمنوتیك به معنای خاص آن و به عنوان شاخهای از شاخههای علوم و علمی مستقل حدود دو یا سه قرن قدمت دارد كه از آن به هرمنوتیك مدرن یاد میشود. شایان ذكر است كه متن در این بحث شامل هر چیزی است كه مفید معنایی باشد. بنابراین، غیر از مكتوبات، سخنان، اثرهای هنری، طبیعت، هستی و هر منظرهای كه متضمن معنایی در درون خود است، متن محسوب میشود.
● بنیانگذاران هرمنوتیك مدرن
در تاریخ این رشته علمی به اندیشمندان نامآوری برمیخوریم كه هریك در استخوانبندی و ارتقای آن نقش اساسی داشتهاند. اولین كسی كه در باب هرمنوتیك كتاب نوشت، یوهان رامباخ بود كه در سال ۱۷۲۳ كتابی با عنوان نهادهای هرمنوتیك قدسی نوشت. این كتاب را میتوان سرآغاز هرمنوتیك نوین قلمداد كرد. كلادنیوس نیز در سال ۱۷۴۲ كتابی با عنوان درآمدی بر تفسیر از سخنها و كتابهای خردمندانه نگاشت و در آن، این نكته را بیان كرد كه در تفسیر متن، آنچه مهمترین محور به حساب میآید، نیت مؤلف است؛ زیرا ما در تفسیر متن به دنبال فهم مراد و مقصود مؤلف هستیم نه چیز دیگر.(۴) شلایرماخر نیز یكی از شخصیتهای مشهور، بلكه بنیانگذار این علم نوین قلمداد میگردد. اگوست بك و دیلتای از دیگر دانشمندان هرمنوتیك نوین به حساب میآیند كه هر كدام با ارائه نظریههایی، تحولاتی در هرمنوتیك به وجود آوردند.
در خصوص هرمنوتیك فلسفی باید گفت آنچه در این رویكردی فلسفی اتخاذ شده، غیر از رویكرد متداول در باب فهم است؛ یعنی فهم در این مكتب فلسفی، دستیابی به مراد و مقصود مؤلف متن نیست (چنان كه كلادینوس و دیگران میپنداشتند) بلكه آنچه مهم است فهم مفسر است و این كه مفسر از متن چه میفهمد. این رویكرد بر این مبنا استوار بود:
«آنچه ما قابل فهم میشماریم، معلول عوامل پنهان و مقدری است كه فهم ما قبل از تفكر، واجد آن بوده است. به تعبیری میتوان گفت تفسیر مستلزم پیش فرض است؛ یعنی هر تفسیری حتی تبیینهای علوم طبیعی نیازمند پیش فرض هستند. قبل از پرداختن به زمینشناسی ما سنگ و صخره را به عنوان سنگ و صخره فهم میكنیم و سپس بر روی آن مطالعه مینماییم.»(۵)
از آنجا كه تكیهگاه این مكتب تفسیری، بر وجودشناسی است، هرمنوتیك فلسفی نامیده شده است. بر طبق گزارههای این مكتب، فهم ما از وجود و نیز وجود انسان، دقیقا در تفسیر ما از متون و فهم متن دخیل و تأثیرگذار است. بدیهی است نتیجه چنین رویكردی آن خواهد بود كه تحقق فهم، دائما متوقف بر افق خاص مفسر است كه در رتبه قبل از فهم متن قرار دارد و ما بدون سهمبخشی به آن افق خاص (كه همان افق ذهنی مفسر است) نمیتوانیم به هیچ فهمی از هیچ متنی نایل آییم. افق ذهنی مفسر هم، شامل پیشفرضها و پیشداوریهای ذهنی اوست كه از وجود گرفته شده و مبتنی بر هستیشناسی و پدیدارشناسی است و طبعا در مراجعه به جهان و پدیدارها دائما تحولپذیر است؛ یعنی مفسر با یك سری پیشفرضها و پیشفهمهای ذهنی دائما متغیر به سراغ متن میرود. بنابراین، فرایند فهم چیزی جز اتحاد افق معنایی متن و افق معنایی مفسر نیست و آنچه را مفسر از متن با ملاحظه سلایق خود میفهمد مهم است نه كشف مراد مؤلف و از این روست كه هرمنوتیك فلسفی در فرایند فهم، مفسر محور است نه مؤلف محور.
در تكوین هرمنوتیك فلسفی دو اندیشمند مؤثر بودند بلكه بانیان این رویكرد هرمنوتیكی خاص به شمار میآیند: هیدگر و گادامر. هیدگر وجودشناسی را به جای روششناسی و معرفتشناسی قرار داد و هرمنوتیك را از حوزه معرفتی به حوزه فلسفی و وجودشناسی كشاند. گادامر، اندیشمندی لهستانی است كه در برسلاو سابق (ورتسلاو فعلی) به دنیا آمد.(۶) او هرچند از شخصیتهایی مانند دیلتای متأثر شده بود، اما شاگرد هیدگر بود و بیشترین تأثیر را از او پذیرفت. گادامر در تبیین و تثبیت هرمنوتیك فلسفی، كوششهای ژرفی انجام داد؛ به گونهای كه شخصیت برجسته این مكتب فكری به حساب میآید.(۷)
● زیرساختهای تفكر هیدگر و گادامر
مبنای فكری هیدگر و گادامر، دخالت پیشفرضها و ذهنیات مفسر در تفسیر متن است. هیدگر معتقد است برای هر تفسیری پیشفرض یا پیشفرضهایی لازم است. حتی تفسیرهای مربوط به علوم طبیعی، پیشفرض طلبند. پیشفرضی كه ما از وجود یا وجود انسان داریم، كاملاً در تفسیر متون دخیل است. او معتقد است واژهها دارای مفاهیم غیر متغیر مستقل از كاربردشان نیستند. بنابراین، گذشتگان از برخی مفاهیم چیزی میفهمیدند كه ممكن است ما خلاف آن را بفهمیم. هیدگر در باب تفسیر یك متن به نحو قطعی، حرف صریحی ندارد، فقط قائل به تأثیر و دخالت پیشفرضهای مفسر در تفسیر متن است. به همین جهت، ممكن است این تفسیر در زمانهای مختلف، دستخوش تغییر و تبدل هم گردد.(۸)
گادامر نیز همین رویكرد یعنی دخالت سلایق و پیشفرضهای مفسر را در تفسیر و فهم متن دخیل میداند. به عبارتی، افق معنایی مفسر كه همان انتظارات، پرسشها، عقاید و سلایق اوست، با افق معنایی متن ادغام میشود؛ بدین معنا كه شناسنده (مفسر) با پیشفرضهای از پیش تعیین شده به سراغ متن میرود و هیچ متنی فارغ از افق معنایی مفسر، قابل فهم نیست.(۹) بدیهی است نتیجه چنین مبنایی آن خواهد بود كه همیشه فهم ما از یك متن، فهمی عصری و وابسته به فضای ذهن خاص مفسر باشد. از این رو، هیچگاه جزم و اطمینان به معنای یك متن برای ما امكانپذیر نخواهد بود و هیچ تفسیری را نمیتوان دائما قطعی و صحیح دانست.
● خاستگاه هرمنوتیك فلسفی و چالشهای فرارو
با توجه به مبانی اندیشه هرمنوتیك فلسفی، میتوان خاستگاه این رویكرد تفسیری را، اعتبار همه فهمها حتی در یك موضوع واحد دانست؛ بدین معنا كه به مقتضای این رویكرد، در واقع فهم صحیح و غیرصحیح وجود ندارد. توضیح آن كه در باب تفسیر متن، برخی مؤلفمحورند و معتقدند ما در فرایند تفسیر و فهم، به دنبال فهم مراد مؤلف هستیم، نه چیز دیگر؛ یعنی میخواهیم آنچه را مؤلف میخواسته بگوید، دریابیم. از این رو، مفسر تمام همت خود را به كار میبرد تا با كمك قرائن و شواهد معتبر به مراد مؤلف دست پیدا كند و این امر در خصوص متون دینی بسیار جدی است؛ زیرا اساس بندگی و عبودیت كه پس از اعتقاد به خدا، امتثال اوامر و ترك نواهی اوست، زمانی محقق میگردد كه بتوانیم مراد واقعی او را از متن دینی دریابیم. برای ما مهم آن است كه مراد واقعی و مقصود حقیقی حضرت احدیت دست پیدا كنیم.
در مقابل، گروهی مفسرمحورند؛ یعنی معتقدند آنچه در فرایند تفسیر برای آنها مهم است، فهم و برداشت مفسر است نه مراد مؤلف. این گروه، تفسیر را تركیبی از افق معنایی مفسر با افق معنایی متن تلقی میكنند. در این دیدگاه كشف مراد مؤلف مهم نیست. آنچه مهم و محور است، برداشت مفسر است؛ اگر چه خلاف مراد مؤلف باشد. افرادی مانند هیدگر و گادامر نیز كه حقیقت فهم را متوقف بر پیشدانستهها و سلایق و انتظارات مفسر میدانستند، جزء مفسرمحورها به شمار میآیند. این رویداد هرمنوتیكی به متن (مفسرمحوری) از جهات عدیدهای نقدپذیر است كه به برخی از آنها اشاره میكنیم:
۱ـ از آنجا كه هرمنوتیك فلسفی مبتنی بر مفسرمحوری است و رأی مفسر را بر مراد و مقصود مؤلف ترجیح میدهد، قهرا به نسبیت معرفت شناختی منتهی میگردد؛ زیرا در صورت وجود تفسیرها و فهمهای مختلف و متناقض نسبت به یك اثر و با توجه به اعتبار همه آنها (چنان كه مدعای قائل است) باید همه آنها بدین دلیل كه با پیشفرضهای مفسرین صورت پذیرفتهاند، تفاسیری صحیح و معتبر باشند و روشن است كه تصحیح دو تفسیر متناقض نسبت به یك متن، امری غیر معقول است، در حقیقت، در این دیدگاه چون ملاك و معیاری برای تشخیص صحیح و غیرصحیح وجود ندارد، در فرایند تفسیر به چیزی جز شكاكیت معرفتی نخواهیم رسید.(۱۰)
۲ـ اینكه فهم مراد و مقصود مؤلف بدون لحاظ پیشفرضهای مفسر امكانپذیر نیست و به تعبیری توقف شناخت پیام واقعی مؤلف كه در قالب متن آمده است بر دخالت دادن سلایق و ذهنیتهای مفسر، ادعایی بدون دلیل است. افرادی مانند گادامر بر اساس كدام برهان عقلی و منطقی به این نتیجه رسیدهاند كه مقوله تفسیر، جز با اتحاد افق معنایی متن و افق فهم مفسر تحققپذیر نبوده و دستیابی به مراد مؤلف بدون دخالت دادن ذهنیتها و سلایق مفسر، امری غیر ممكن است؟! آیا واقعا بدون دخالت دادن سلایق فردی مفسر و اوضاع شخصی و روحی او نمیتوان به فهم مراد مؤلف دست یافت؟! بدیهی است التزام به چنین امری محتاج دلیل است. مگر این كه ادعا كنند كه آنها به دنبال كشف مراد مؤلف نیستند كه در این صورت باید پاسخ دهند كه انگیزه آنها از تفسیر متن چه بوده است و به چه منظور به تفسیر متنی خاص روی آوردهاند. تحقیقاتی كه عقلای عالم روی اسناد رسمی و سری و یا مكاتبات بزرگان و اندیشمندان انجام میدهند به چه منظور است؟ آیا انگیزه جز دستیابی به محتوای آنها كه همان مراد مؤلفشان است انگیزه دیگری داشتهاند؟!
نویسنده:حسن رضایی مهر
۱ـ مدرس حوزه، محقق و نویسنده.
۲- Hermenutics.
۳ـ عبدالرسول بیات و دیگران، فرهنگ واژهها، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، ۱۳۸۱، ص ۵۷۷.
۴ـ ر.ك.: مهدی هادوی تهرانی، مبانی كلامی اجتهاد، موسسه فرهنگی خانه خرد، ۱۳۷۷، صص ۱۲۳ـ۱۲۲.
۵ـ عبدالرسول بیات و دیگران، پیشین، ص ۵۸۴.
۶ـ بابك احمدی، ساختار و تأویل متن، نشر مركز، چاپ پنجم، ۱۳۸۰، ص ۵۷۰.
۷ـ ر.ك.: پل ریكور، رسالت هرمنوتیك، ص ۳۷ و نیز ر.ك.: احمد واعظی، درآمدی بر هرمنوتیك، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۰، ص۲۱۷.
۸ـ ر.ك.: احمد واعظی، پیشین، صص ۱۷۶ـ۱۷۲.
۹ـ مهدی هادوی تهرانی، پیشین، همان، ص ۲۲۴.
۱۰ـ هیرش یكی از ناقدان جدی گادامر در باب تفسیر متن است. انتقاد اساسی او به گادامر این است كه هرمنوتیك گادامری، مستلزم نسبیت و لغو هرگونه معیار داوری در فهمهاست. ر.ك.: دیوید كوزنز هوی، حلقه انتقادی، صص ۷۷ـ۷۵ و نیز: بابك احمدی، پیشین، ص ۵۹۴.
۱۱ـ ر.ك.: عبدالرسول بیات و دیگران، پیشین، ص ۵۹۱.
۱۲ـ عبدالرسول بیات و دیگران، پیشین، ص ۵۹۳.
منبع:ماهنامه رواق اندیشه، شماره ۴۴
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران مجلس شورای اسلامی مجلس خلیج فارس بابک زنجانی روز کارگر دولت دولت سیزدهم حجاب شورای نگهبان مجلس یازدهم محمدباقر قالیباف
قوه قضاییه هواشناسی تهران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سلامت شورای شهر تهران قتل دستگیری پلیس شورای شهر
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو سایپا ایران خودرو بازار خودرو دلار قیمت طلا تورم مالیات بانک مرکزی ارز
تلویزیون سریال سینمای ایران سینما فیلم موسیقی تئاتر دفاع مقدس رسانه ملی بازیگر کتاب محمدرضا گلزار
سازمان سنجش ناسا شورای عالی انقلاب فرهنگی آموزش عالی
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین غزه آمریکا جنگ غزه حماس روسیه نوار غزه عربستان اوکراین ترکیه
فوتبال استقلال پرسپولیس سپاهان تراکتور باشگاه استقلال تیم ملی فوتسال ایران فوتسال وحید شمسایی بازی باشگاه پرسپولیس لیگ برتر
هوش مصنوعی اینترنت تبلیغات اپل همراه اول پهپاد گوگل روزنامه آیفون
داروخانه کاهش وزن بارداری مشروبات الکلی خواب دیابت طول عمر قهوه سلامت روان فروش اینترنتی دارو