سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
تأویل در قرآن با نگاهی به داستان موسی و خضرعلیهما السلام
داستانهای قرآن كریم سرشار از حقایق ناب و پندهای آموزنده است.هر داستان بنابر حكمت خاص خود، افقهای روشن و متعددی را درنظر خواننده می گشاید و او را با دانشهای عمیق و وسیع آشنا می سازد.
در این مقاله، نویسنده، كوشیده است كه با توجه به داستان حضرت موسی و خضر، بحثی پیرامون تأویل در قرآن كریم داشته باشد. مطلب را با هم از نظر می گذرانیم.
● فلسفه داستان موسی و خضر
در داستان حضرت موسی(ع) و عالم ربانی كه به نام خضر(ع) اورا می شناسیم، محور اصلی داستان، دانش پژوهی و دانشجویی است. (نگاه كنید به سوره كهف آیات ۶۰ تا ۸۲) موسی(ع) سفری را از سرزمینش به همراهی جوانی آغاز می كند كه آن را هم به نام یوشع(ع) می شناسیم. آن حضرت مقداری ماهی شوركرده، توشه راه داشت كه بدان ها، راه گرسنگی و مرگ را برخود می بستند.
با نشانه ای از فراموشی توشه راه و گریز ماهی و رفتنش به شكل شگفت بر آب كه جوان همراه موسی را به خود جذب كرد، آن دو دانستند كه مكان دیدار موعودشان این جاست. این واقع شگفت گریز ماهی، در كناره دریایی است كه «مجمع البحرین» خوانده اند. آن دو با انسان دانشمندی روبه رو می شوند كه ربانی بودنش وجه امتیاز او از دیگران است. موسی(ع) خواهش شاگردی و نیز همراهی و دانش خاصی به نام دانش رشدی را بیان می كند و شگفت آن كه استاد از همان آغاز بدون هیچ پیشینه ذهنی و رفتاری و گفتاری او را ناتوان می نامد. پس از پافشاری موسی(ع) استاد می پذیرد كه با وی همراه شود. آنان دونفری بدون آن كه نفر سومی ایشان را همراهی كند راه می افتند. این را در ادامه داستان می فهمیم؛ چون در ادامه سیر و سفر دیگر سخنی از جوان همراه موسی(ع) نیست.
هم چنین پذیرش شاگردی و همراهی مشروط به این است كه حضرت موسی(ع) هیچ نپرسد نه این كه هیچ نگوید. به این معنا كه پرسش در هنگام دیدن هر واقعه و مطلب شگفت و دور از عقل و چرا و چگونه كردن تا پایان كار و هنگامی كه استاد خود به تأویل بپردازد، ممنوع است. اما شگفت آن كه موسی در هر سه مرحله داستان تخلف می ورزد و می پرسد و دانشمند ربانی او را سرزنش می كند و موسی اظهار پشیمانی كرده و می پذیرد كه دیگر نپرسد. اما اعمال و رفتار استاد بیرون از دایره توان درك و فهم شاگرد است و نمی تواند جلوی خود را بگیرد و چرا و چگونه می كند.
این گونه است كه پس از سه بار شكست و تخلف و پیمان شكنی، استاد شاگرد را در میانه راه رها می سازد و به تأویل رفتار خود می پردازد و در پایان به نوعی شكست و ناتوانی شاگرد را در ادامه سیر و سلوك اعلام می كند و می گوید: هذا فراق بینی و بینك؛ اینك زمانه جدایی من و توست. در این داستان آن چنان عناصر پیچیده و همراه با تعلیق و نامفهوم است كه خواننده خود را با موسی همراه و همدرد می بیند. گونه ای از هم پنداری با شخصیت اصلی داستان درخواننده پدیدار می گردد. تو گویی خواننده و شنونده در مجموعه ای از راز و رمزها گرفتار آمده است كه نمی تواند از آن بگریزد.
شنونده و خواننده هم می خواهد بفهمد و همان پرسش ها به سراغش می آید كه به سر وقت موسی(ع) رفته است و در نهایت او را از وفا به شرط باز داشته و از همراهی محروم ساخته است. این همه راز و رمز در بیان داستان موسی و عالم ربانی آدمی را در متن داستان قرار می دهد و هر خواننده و شنونده ای می پندارد كه خود اسیر و دربند این رازها و رمزهاست. البته در داستان های دیگر قرآن چون داستان ذوالقرنین كه در همین سوره آمده، داستان گاو سوره بقره و داستان اصحاب كهف نیز با چنین وضعیتی مواجه هستیم ولی اوج آن را باید در این داستان جست و یافت زیرا تعلیق و راز و رمز در آن موج می زند. هیچ نشانه مستقیمی در میان نیست. همه نشانه ها نوع فضایی خاكستری را به نمایش می گذارند. گویی موجی از مه فضای داستان را آكنده است.
شخصیت ها جز موسی (ع) در این فضا ناآشنا هستند و رفتارها و گفتارها بسیار دلهره آور و هراسناك رخ می دهد. خواننده همراه موسی(ع) می رود؛ تو گویی دوربین با موسی(ع) حركت می كند و زاویه ها از منظر او نمایان می شود. همان تشویش و اضطراب از موسی(ع) به بیننده و خواننده و شنونده منتقل می شود. آن چه معلوم است خیلی ناچیز است. آن چه آشكار می شود هیچ روشنایی بر فضای داستان نمی افكند.
افرادی كه در طول سفر با آن ها آشنا می شویم نیز خود به جای این كه مسأله را روشن تر كنند، بر ابهام و رازها می افزایند. تنها چیزی كه از اصل سفر معلوم و مشخص است، سفر برای دانشی است كه رشدش خوانده اند، بدون آن كه معلوم شود این دانش رشدی چیست؟ ]مجموعه رازهای این داستان كه تا پایان نیز معلوم نمی شود عبارتند از جوان همراه، مسافت طی شده، مجمع البحرین، زنده شدن و یا سراب ماهی شور شده، علت تعبیر به تجاوز از مكان، بنده خدا با مشخصه عالم ربانی، علم رشدی، علت عدم صبر، غلام، قریه، مدینه، غلامین و مانند آن.[ در پایان داستان ناگهان با مسأله دیگری مواجه و روبه رو می گردیم كه تمام منطق ما را به هم می ریزد و چشم انداز دیگری را در برابر ما می گشاید.
گویی سال ها در یك فضایی زندگی كرده ایم كه می توان آن را مثل افلاطونی و داستان ریسمان های رنگی و سایه ها مطرح شده است. اكنون در پایان سفر و گذشت از سه مرحله سخت و دشوار به جایی می رسیم كه ناگهان همه آن فضایی آشنا ناآشنا و همه آن منطقی كه بدان می زیستم و خود و زندگی را توجیه و تفسیر می كردیم به هم پیچیده است و مصداق «الیوم بصرك الحدید» شده است. به جای آن كه حوادث تفسیر درست یابد، به نظر می رسد كه تفسیر درستی نیافته است و خواننده با چیزی مواجه می شود كه آن را تأویل می نامند. این تأویل كه حضرت موسی(ع) آن را دانش رشدی خوانده و عالم ربانی آن را تأویل نامیده است، جهان را به گونه ای دیگر تفسیر می كند.
● مفهوم تاویل در قرآن
اگر بخواهیم همانند و همسانی برای آن بیابیم همانند روز رستاخیز است كه آدمی چون چشم باز كند جهانی با تفسیر دیگری می بیند. در این زمان است كه آن چه آشنا بود، غیر آشنا می شود و آن چه منطقی و عقلانی بود، غیرعقلانی می گردد و منطق و عقلانیت دیگری به جای آن می نشیند. این را قرآن تأویل نام نهاده است و می فرماید: هل ینظرون الا تأویله یوم یأتی تاویله (اعراف آیه۵۳) در روز رستاخیز تأویل اعمال خود را می یابند.
پرسش ما این است كه این تأویل و دانش رشدی به تعبیر موسی(ع) چیست؟ آیا بیان حقیقت است و یا ظهور حقیقت است؟ آیا منطق تأویل همان منطق صوری و دیالكتیك(جدلی) و یا فازی است یا منطق دیگری است؟ عقلانیتی كه آن را درك می كند همان عقلانیت موجود كنونی ماست و یا عقلانیت دیگری است؟ در مفهوم و اصطلاح قرآنی، تأویل چیست؟
راغب اصفهانی در كتاب مفردات لغات القرآن خود برای تأویل یك معنا با چهار اصطلاح در قرآن بیان می كند. وی می نویسد: تأویل بازگشت دادن هرچیزی به هدف موردنظر از آن است و در اصطلاح قرآن به چهار معنا و اصطلاح به كار رفته است:
۱) تأویل به معنای عاقبت و نتیجه كار (مانند آیه ۳۵ سوره اسراء)؛
۲) تأویل به معنای تعبیر خواب (مانند آیه ۶ سوره یوسف)؛
۳) تأویل به معنای حقیقت معاد و قیامت (مانند آیه ۵۳ سوره اعراف)؛
۴) تأویل به معنای تعیین مراد و مقصود خداوند از آیات مجمل و متشابه قرآن (آیه ۷ سوره آل عمران)
آن چه در این جا مراد است معنای سه گانه نخست است كه نوعی مشابهت و مسانخت را می توان در همه آن ها یافت؛ زیرا در همه آن ها به امور واقعی و خارجی اشاره می شود. به خلاف معنای چهارم كه به مسأله بیان و روشنگری ارتباط یافته است.
علی حیدری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست