سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

غلبه مونولوگ بر دیالوگ


غلبه مونولوگ بر دیالوگ

آقای احمدی نژاد در سخنان خود, ابعاد مطالعات جهانی شدن را تبیین کرد نکته اول قابل توجه در سخنرانی آقای احمدی نژاد در مراسم معارفه ی رئیس جدید این مرکز, استراتژی آن را به روشنی بیان کرد با جمع بندی این سخنرانی یک نتیجه واضح به دست می آید و آن رویکرد جدید و متضاد با رویکرد گذشته است

شاید آن روزی که سنگ بنای مرکز بین‌المللی گفت‌وگوی تمدن‌ها گذاشته می‌شد، همه خوشبین به ایجاد گفت‌وگو و تعامل سازنده بودند. شاید در آن زمان، آقای سیدمحمد خاتمی امیدوار بودند که بتوانند هم در فضای داخلی و هم در عرصه بین‌المللی بر نظریه‌ی جنگ تمدن‌ها فائق آیند. اما نتیجه آن شد که جنگ تمدن‌ها نه از سوی هواداران آمریکایی هانتینگتون، بلکه از سوی جانشین خودش و همان مرکز، پیروز میدان شود.

آن مرکز با استقبال سازمان ملل از طرح سال گفت‌وگوی تمدن‌های آقای خاتمی هماهنگ بود و قرار بود نهادی باشد تا استراتژی دولت اصلاحات را پیش برد. اما با دولت نهم، آن مرکز یتیمی بیش نبود که باید به دنبال وصی و قیمی می‌گشت. سرانجام بعد از چند سالی بلاتکلیفی وضعیت آن معلوم شد و با نام خوش‌آب‌ورنگ‌تر «مرکز مطالعات ملی جهانی شدن» هویت جدیدی یافت.

سخنرانی آقای احمدی‌نژاد در مراسم معارفه‌ی رئیس جدید این مرکز، استراتژی آن را به روشنی بیان کرد. با جمع‌بندی این سخنرانی یک نتیجه واضح به دست می‌آید و آن رویکرد جدید و متضاد با رویکرد گذشته است.

آقای احمدی‌نژاد در سخنان خود، ابعاد مطالعات جهانی شدن را تبیین کرد. نکته اول قابل‌توجه در سخنرانی آقای احمدی‌نژاد در مراسم معارفه‌ی رئیس جدید این مرکز، استراتژی آن را به روشنی بیان کرد. با جمع‌بندی این سخنرانی یک نتیجه واضح به دست می‌آید و آن رویکرد جدید و متضاد با رویکرد گذشته است. این سخنرانی، نفی موجودیت قانون‌های مختلف و توجه به حاکمیت قانون واحد است. به نظر وی، با وجود هزار قانون در جهان نباید انتظار عدالت را داشت و «تا روزی که یک قانون و یک انسان صالح کامل بر جهان حاکم نشود، استعدادهای الهی فرصت ظهوروبروز پیدا نخواهد کرد و عدالت الهی جاری نخواهد شد.»

البته وی در ادامه، امور عالم را به دست حضرت ولی‌الله‌الاعظم(عج) دانست که «به زیبایی و به آگاهی و دقت هر چه تمام‌تر این مدیریت را در آن اعمال و اجرا می‌کنند»، بی‌توجه به این موضوع که «همان هزار قانون متفاوت» نیز با همین مدیریت، اعمال و اجرا می‌شود.

نکته دوم، نفی نظام‌های سیاسی موجود دنیا است. به نظر وی، نظام‌های حاکم بر جهان همگی ظالمانه‌اند، گرچه وی تعامل و حضور فعال و اثرگذار در آن را رد نکرده‌است. گذشته از این که ظالمانه دانستن تمام نظام‌های جهان چگونه با اعتقاد به مدیریت جهانی امام زمان (عج) همخوانی دارد، مسئله تعامل با چنین نظامهایی نیز در خور توجه و تامل است.

نکته سوم در سخنان وی بیشتر در خور توجه است و آن نفی مرزبندی بین ادیان مسیحیت، یهودیت و اسلام است. به گفته وی؛ «مسیحیت و یهودیت ناب و تحریف نشده، همان اسلام است و همه یک حقیقت واحد هستند.»

آقای احمدی نژاد در سخنرانی خود مطالبی را به صورت اصول مسلم و غیر قابل بحث بیان کرده که به لحاظ کلامی و سیاسی قابل تامل و نظر هستند. با چشم پوشی از چنان مباحثی یک موضوع را می توان از این سخنرانی نتیجه گرفت و آن «مبنای نفی» است.

وی مبنای سخن خود را بر اصل نفی «قانون، نظام سیاسی و ادیان دیگران» گذاشته است. گویا مرکز ملی مطالعات جهانی شدن بر اساس همین روشن است که وارث مرکز بین المللی گفتگوی تمدنها درست برخلاف خلف خویش گام برداشته و حال به نظر می رسد که نظریه گفتگوی تمدنها در معرکه اش با جنگ تمدنها و در موطن خویش بازی را واگذار کرده است. اصل بنیادین نفی، پا گرفته و خط مشی اساسی آن نیز بر همین اساس استوار است.

گفتگوی تمدنها بر اساس «تعامل» تعریف شده بود و خط مشی اساسی آن نیز پذیرش واقعیت طرف مقابل بود. به نحو اصولی، پیش شرط گفتگو، قبول طرف مقابل است. گفتگو موقعی امکان دارد که هر طرف گفتگو وجود طرف دیگر را پذیرفته و با چنین وجه اثباتی، گفتگو فرایند تعاملی دارد که هر کدام در تعامل با دیگری، ضمن قبول وجود دیگری، به سوی تقویت و اثبات خود پیش می رود. خط مشی نفی، اما مسیری معکوس در پیش می گیرد.

اگر در فرایند اثباتی، «من» موجودیت خود را در جهان می بیند، در فرایند نفی، «من» موجودیت جهان در خود می بیند. اگر وجود فرایند اثباتی مبتنی بر دیالوگ است، وجود فرایند نفی مبتنی بر مونولوگ است. به عبارت دیگر، فرد در فرایند اثباتی، وجود خود را در دیالوگ و گفتگوی با دیگری می داند و در فرایند نفی، فرد وجود خود را در نفی دیگری می داند که در این صورت، تنها یک سخن باقی می ماند و آن این است که «دیگری باید گوش دهد».

روشن است که وارث مرکز بین المللی گفتگوی تمدنها درست برخلاف خلف خویش گام برداشته و حال به نظر می رسد که نظریه گفتگوی تمدنها در معرکه اش با جنگ تمدنها و در موطن خویش بازی را واگذار کرده است.

البته نکته در خور توجه داعیه آن مرکز است. آیا آن مرکز براستی سنگ بنا را بر گفتگو گذاشت و تبدیل آن به چنین مرکزی یک امر عارضی بوده یا ذاتی؟

پاسخ به این سؤال در توجه به مسئله تاسیس مرکزی برای گفتگو بنابه اراده دولتی است. در واقع، مسئله در درک رابطه «گفتگو» به عنوان بنیان فرهنگ با «قدرت سیاسی» است. موضوع در این است که آیا با اراده قدرت سیاسی سخن در این نیست که مرکز گفتگوی تمدنها در زمان حیات خود و حتی در دوره اصلاحات چه عملکردی داشته است. سخن در این نیست که خرید کتاب و راه اندازی گروههای مطالعاتی و بستن قراردادهای چندین میلیونی به اسم طرحهای پژوهشی، ربطی به مبنای گفتگو دارد یا نه. سخن در این است که آیا فرهنگ گفتگو مبتنی بر اراده سیاسی است یا بالعکس؟ می توان گفتگو را به عنوان بنیان فرهنگ و حیات معنوی به وجود آورد؟ گویا نکته مورد غفلت در زمان شکل گیری مرکز گفتگوی تمدنها ماهیت قهریه اراده سیاسی بوده است.

سخن در این نیست که مرکز گفتگوی تمدنها در زمان حیات خود و حتی در دوره اصلاحات چه عملکردی داشته است. سخن در این نیست که خرید کتاب و راه اندازی گروههای مطالعاتی و بستن قراردادهای چندین میلیونی به اسم طرحهای پژوهشی، ربطی به مبنای گفتگو دارد یا نه. سخن در این است که آیا فرهنگ گفتگو مبتنی بر اراده سیاسی است یا بالعکس؟

دولت اصلاحات با تاسیس آن مرکز راه دوم را در پیش گرفت و خواست با در دست داشتن قدرت سیاسی مبنایی فرهنگی ایجاد کند. در حقیقت، آن دولت به رغم حسن نیتی که داشت با عملکرد خود نشان داد که واقعیت وجودی مبنای فرهنگی را در نظر ندارد و به جای آن که موجودیت خود را در آن مبنا ببیند، وجود آن را در موجودیت خود دید. بر این اساس، دولت اصلاحات خود در تاسیس آن مرکز خط مشی مونولوگ را در پیش گرفت و نه دیالوگ و از این رو، خود مبنای نفی خود را به وجود آورد.

تحقق دیالوگ در حیات معنوی ایران احتیاج به فرایند پیچیده و دامنه داری دارد و نباید انتظار آن را داشت که در طی یک دوره ریاست جمهوری و توسط اراده سیاسی به وجود بیاید. می توان از تجربه دولت اصلاحات این درس را آموخت که مونولوگ در حیات معنوی ایران چنان ریشه دار است که هر گونه اصلاح طلبی ساده انگارانه و عملکرد بدون تامل را در خود مستهلک و مضمحل می کند.

اکنون، مونولوگ ریشه دار فرهنگی آقای احمدی نژاد، دیالوگ اصلاحات را در خود بلعیده است. جالب توجه است که چنین مونولوگی با نام و شعار مطالعات جهانی شدن انجام می گیرد. روشن است که در چنین فضایی نه تنها موضوعاتی از قبیل تجارت جهانی و تعامل سازنده با سازمانهای بین المللی مخدوش می شوند، بلکه با وجود خط مشی نفی این دیالوگ، چنان موضوعاتی محلی از اعراب نخواهند داشت. به نظر می رسد که در دنیای ارتباطات هنوز دیدگاه نفی می خواهد جهان را فقط در جزیره تنهایی خود ببیند!

دکتر احمد رفیعا