شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

آغاز آفرینش آسمان , زمین و آدم


آغاز آفرینش آسمان , زمین و آدم

سپاس خدایی را كه سخنوران در ستودن او بمانند و شمارگران شمردن نعمتهای او ندانند, و كوشندگان, حقّ او را گزاردن نتوانند خدایی كه پای اندیشه تیزگام در راه شناسایی او لنگ است, و سر فكرتِ ژرف رو به دریای معرفتش بر سنگ صفتهای او تعریف ناشدنی است و به وصف در نیامدنی, و در وقت ناگنجیدنی, و به زمانی مخصوص نابودنی

سپاس خدایی را كه سخنوران در ستودن او بمانند و شمارگران شمردن نعمتهای او ندانند، و كوشندگان، حقّ او را گزاردن نتوانند. خدایی كه پای اندیشه تیزگام در راه شناسایی او لنگ است، و سر فكرتِ ژرف رو به دریای معرفتش بر سنگ. صفتهای او تعریف ناشدنی است و به وصف در نیامدنی، و در وقت ناگنجیدنی، و به زمانی مخصوص نابودنی. به قدرتش خلایق را بیافرید، و به رحمتش بادها را بپرا كنید، و با خرسنگها لرزه زمین را در مهار كشید. سرلوحه دین شناختن اوست؛ و درست شناختن او، باور داشتن او؛ و درست باور داشتن او، یگانه انگاشتن او؛ و یگانه انگاشتن، او را بسزا اطاعت نمودن؛ و بسزا اطاعت نمودن او، صفتها را از او زدودن. بوده و هست، از نیست به هستی درنیامده است. با هر چیز هست، و همنشین و یار آن نیست، و چیزی نیست كه از او تهی است. هر چه خواهد پدید آرد، و نیازی به جنبش و وسیلت ندارد. از ازل بیناست و تا به ابد یكتاست، دمسازی نداشته است تا از آن جدا افتد و بترسد، كه تنهاست. آفرینش را آغاز كرد و آفریدگان را به یكبار پدید آورد، بی آنكه اندیشه ای به كار برد، یا از آزمایشی سودی بردارد، یا جنبشی پدید آرد یا پتیاره ای۲ را به خدمت گمارد. از هر چیز بهنگام بپرداخت، و اجزای مخالف را با هم سازوار ساخت، و هر طبیعت را اثری بداد و آن اثر را در ذات آن نهاد. از آن پیش كه بیافریند به آفریندگان دانا بود، و بر آغاز و انجامشان بینا، و با سرشت و چگونگی آنان آشنا. سپس خدای پاك فضاهای شكافته و كرانه های كافته۳ و هوای به آسمان و زمین راه یافته را پدید آورد، و در آن آبی روان كرد. آبی كه موج های آن یكدیگر را می شكست، و هر یك بر دیگری می نشست. آب را بر پشت بادی نهاد سخت وزنده و هر پایداری را در هم شكننده. باد را بفرمود تا آب را باز دارد و فروسو آمدنش نگذارد و در آن مرز بماند. هوای شكافته در زیر باد به جریان، و آب جهنده بر بالای آن روان. سپس بادی نازا۴ آفرید تا پیاپی و سخت بوزید، از برخاستنگاهی دور و ناپدید. باد را بفرمود تا آب خروشنده را بگرداند و موج دریا را برانگیزاند. باد چنانكه گویی مَشكی را می جنباند یا در فضایی تهی می راند، سر آب را به پایان آن برد و جنبندهٔ آن را به آرام آن رساند تا آنكه كوهه ها از بر، و كفها بر سرآورد، پس خدا آن كف را فراخ هوا و گسترده فضا بالا كرد، و از آن هفت آسمان برآورد. فرودین آسمان موجی از سیلان بازداشته، زَبَرین سقفی محفوظ، بلند و افراشته، بی هیچ ستون بالا رفته و بر پا، و بی میخ و طناب، استوار و برجا. پس آسمانها را به ستاره های رخشان و كوكب های تابان بیاراست، و بفرمود تا خورشید فروزان و ماه تابان، در چرخِ گردان وطارَم سبك گذران و آسمان پر ستاره روان، به گردش برخاست. سپس میان آسمانهای زبرین را بگشود و از گونه گون فرشتگانش پُر نمود: گروهی از آنان در سجده اند و ركوع نمی گزارند، و گروهی در ركوعند و یارای ایستادن ندارند. گروهی ایستاده و صف ناگسسته، و گروهی بی هیچ ملالت لب از تسبیح نابسته. نه خواب دارند و نه بیهوشی، نه سستی گیرند و نه فراموشی؛ و گروهی از آنان امینانِ وحیِ اویند، كه كلام خدا را به پیامبرانش می رسانند،‌و قضای الهی را بر مردمان می رانند؛ و گروهی نگاهبان بندگان اویند و دربانان درهای جنان او؛ و گروهی از آنان پایهاشان پایدار در زمین است، و گردنهاشان برگذشته از آسمانِ برین. تنومندی و ستبریشان از حد برون است، و دوشهاشان برای برداشتن عرش، متناسب و موزون. دیده ها از هیبت برهم و پَرها به خود فراهم. در پسِ حجاب عزّت و پرده های قدرت مستور- و دست نامحرمان از ساحت قدس آنان دور- . نه برای پروردگار در وهم خود صورتی انگارند، و نه صفتهای او را چون صفتهای آفریدگان پندارند. نه او را در مكانی دانند،‌و نه وی را همانندی شناسند و بدان اشارت رانند. پس پاك خدای با عظمت، از زمین گونه گون طبیعت خاكی فراهم كرد، از زمین نرم و ناهموار و از شیرین آن و از نمكزار. بر آن خاك، آب ریخت تا پاك شد، و با تری محبتش بیامیخت تا چسبناك شد. پس صورتی از آن پدید آورد، با اندامهای بایسته، و عضوهای جدا و به یكدیگر پیوسته. آن را بخشكانید تا یك لَخت شد و زمانیش بداشت تا سخت شد، چنانكه اگر بادی بدان می وزید بانگش به گوش می رسید. پس از دَمِ خود در آن دمید تا به صورت انسانی گردید: خداوند ذهنها، كه آن ذهنها را به كار گیرد، و اندیشه ای كه تصرف او را پذیرد. با دست و پایی در خدمت او و اعضایی در اختیار و قدرت او. با دانشی كه بدان حق را از باطل جدا كردن داند، و مزه ها و بویها و رنگها و دیگر چیزها را شناختن تواند. آمیخته با طبیعت های متضاد و سركش و آمیزه های با هم ناخوش، گرم با سرد درآمیخته و تری بر خشكی ریخته- و حیرت همه را برانگیخته- . پس، از فرشتگان خواست تا آنچه در عهده دارند ادا كنند و عهدی را كه پذیرفته اند وفا كنند۵. سجده او را از بن دندان بپذیرند، خود را خوار و او را بزرگ گیرند؛ و فرمود: «آدم را سجده كنید ای فرشتگان! فرشتگان به سجده افتادند جز شیطان۶» كه دیده معرفتش از رشك تیره شد و بدبختی بر او چیره، خلقت آتش را ارجمند شمرد و بزرگ مقدار و آفریده از خاك را پست و خوار، پس خدایش مهلت بخشید كه خشم را سزاوار بود، و كامل شدن بلا و آزمایش را در خور و بكار، و وفای به وعده را- چه كسی كند چون پروردگار!- و پروردگار فرمود: «همانا تو از واپس افكندگانی كه تا رسیدن رستاخیز بمانی۷.» پس خدای سبحان آدم را در خانه ای آرام داد، جایگاهی در امان و بی بیم، با زندگی فراخ و پر نعیم، و او را از شیطان بترسانید كه دشمنی است لئیم. اما دشمن او بر نمی تافت كه آدم با نیكوكاران در بهشت به سر برد، كوشید تا او را از راه به در بَرَد. او را بفریفت تا یقین را به گمان فروخت و آتش دو دلی بَر و بار عزم او را بسوخت. شادمانی بداد و بیم خرید، فریب خورد و پشیمانی كشید. سپس خدای سبحان درِ توبه را به روی او گشاد، و كلمه رحمت بر زبان او نهاد، و بدو وعده بازگشت به جنّت داد؛ و او را بدین سرای فرود آورد كه خانه رنج و امتحان است و زادن فرزندان؛ و خدای سبحان از فرزندان او پیامبرانی گزید، و از آنان بزبان وحی پیمان ستد- و هر پیامبر آنرا شنید- كه امانتِ او نگاه دارد و حكم خدا را به دیگران برساند، و این هنگامی بود كه بیشتر آفریدگان از فطرت خویش بگردیدند و طومار عهد درنَوَردیدند، حقّ او را نشناختند و برابر او خدایانی ساختند. شیطانها آنان را از خداشناسی به گمراهی كشیدند، و پیوندشان را با پرستش خدا بُریدند.پس رسولانش را در میانشان گمارد، و پیغمبرانش را پیاپی فرستاد، تا از آنان بخواهند حقّ میثاق فطرت را بگزارند، و نعمتی را كه فراموششان شده به یادشان آرند و با رساندن حكم خدا، جای عذری برایشان نگذارند و گنجینه های خرد را برایشان بگشایند و آیت های به اندازه را بر آنان بنمایند. از آسمانی بالا برده و زمینی زیرشان گسترده، و آنچه بدان زنده اند و چسان می میرندو ناپاینده اند، و بیماریهای پیركننده و بلاهای پیاپی رسنده، و هیچگاه نبود كه خدا آفریدگان را بی پیامبر بدارد، یا كتابی در دسترس آنان نگذارد، یا حجتی برآنان نگمارد، یا از نشان دادن راه راست دریغ دارد. پیامبران كه اندك بودند و مخالفشان بسیار، و در دام شیطان گرفتار، در كار خویش در نماندند -و دعوت حق را به مردم رساندند-. گاه پیامبر پیشین نام پیامبر پس از خود را شنفته، و گاه وصف پیامبر پسین را به امت خویش گفته. زمان، اینچنین گذری شد، و روزگار سپری. پدران رفتند و پسران جای آنان را گرفتند تا آنكه خدای سبحان محمد (ص) را پیامبری داد تا دور رسالت را به پایان رساند و وعده حق را به وفا مقرون گرداند، طومار نبوت او به مُهرِ پیامبران ممهور۸، و نشانه های او در كتاب آنان مذكور، و مقدم او بر همه مبارك و موجب سرور؛ حالی كه مردم زمین هر دسته به كیشی گردن نهاده بودند، و هر گروه پی خواهشی افتاده، و در خدمت آیینی ایستاده؛ یا خدا را همانند آفریدگان دانسته، یا صفتی كه سزای او نیست بدو بسته، یا به بتی پیوسته و از خدا گسسته. پروردگار، آنان را بدور از گمراهی به رستگاری كشاند و از تاریكی نادانی رهاند. سپس دیدار خود را برای محمد (ص) گزید- و جوار خویش او را پسندید- و از این جهانش رهانید. او را نزد خود برد تا در فردوس اعلی نشیند، و بیش سختی این جهان نبیند: پس بزرگوارانه او را دیدار ارزانی داشت و او میراثی كه پیامبران می نهند برای شما گذاشت، چه آنان امت خویش را وانگذارند مگر با نشان دادن راهی روشن و نشانه ای معیّن:كتاب پروردگار در دسترس شماست، حلال و حرام آن پیداست، واجب و مستحب آن هویداست، ناسِخ۹ و منسوخش۱۰ روشن، رخصت۱۱ و عزیمت۱۲ آن معیّن، خاص و عامش معلوم، پند و مثلهایش مفهوم، مطلق۱۳و مقیّدش۱۴ پدیدار، محكم۱۵ و متشابهش۱۶ آشكار، مجمل۱۷ آن تفسیر شده، و نامفهومش تعبیر شده،‌از حكمی كه بدانند و انجام دادنی است، و آنچه ندانند و واگذاردنی است؛ حكمی است وجوب آن در قرآن معیّن، و نسخ آن در سنت مبرهن؛ و حكمی كه سنت گوید باید، و كتاب رخصت دهد كه ترك آن شاید؛۱۸ و حكمی كه در وقتی خاص بر مكلف نوشته است، و چون وقتش سپری شد تكلیف هشته است؛ و حرامهایی ناهمسان، با كیفرهایی سخت و یا آسان؛ گناهی بزرگ كه كیفرش آتش آن جهان است، و گناهی خرد كه برای توبه كننده امید غفران است، یا آنچه مقبول، میان دشوار و آسان است.

پاورقی

۱- این خطبه به احتمال قوی در فاصله سال های۳۸-۴۰ ه.ق در كوفه القا شده است.

۲- همامه، كه آن را پتیاره معنی شده واژه ای است آرامی، و با ریشه (همّ) عربی ارتباطی ندارد. همامه در باور مانویان روح شرّ است.

۳- شكافته.

۴- باد عقیم یا نازا، بادی است كه نه ابر باران دار به همراه دارد، و نه درختان را به بار آرد.

۵- عهدی كه خدا با آنان كرد. كه چون آدم را آفریدم او را سجده كنید.

۶- از آیه۳۴ سوره بقره.

۷- حجر:۳۷ و۳۸.

۸- از واژه مُهر فارسی فعل ساخته شده، و حتی در فرهنگهای عربی متأخّر راه یافته است. ممهور بخاطر شهرتی كه در سده های اخیر یافته استعمال آن بی عیب شناخته می شود.

۹- آیه ای كه مدلول آن حكم شرعی تثبیت شده را بردارد.

۱۰- حكمی تثبیت شده كه با مدلول آیه ای برداشته شود.

۱۱- احكامی است كه مكلف تواند از آن بگذرد و به جا نیاورد.

۱۲- مقابل رخصت است و بعضی از اصولیان عزیمت را عبارت از واجب و حرام دانند، و بعضی آن را بر احكام پنجگانه: واجب، مستحب، حرام، مكروه و مباح حمل كنند و به عقیده بعضی احكام كلی است كه شامل همه مكلفان است.

۱۳- حكمی كه بدون قید بر موضوعی تعلق گیرد یا لفظی كه قابلیت انطباق بر همه افرادی كه تحت مفهوم آن لفظند، داشته باشد.

۱۴- مقابل مطلق، لفظی كه بر همه مصداقها منطبق نشود.

۱۵- آیه ای كه معنی آن آشكار باشد و احتمال معنی دیگر در آن نرود.

۱۶- آیه ای كه معنی آن به وسیله قرینه روشن گردد.

۱۷- لفظی كه دلالتش بر معنی مقصود روشن نباشد.

۱۸- ابن ابی الحدید نویسد: مانند روزه عاشورا و نیز چون نماز خواندن در آغاز، رو به بیت المقدس.

مترجم: دكتر سید جعفر شهیدی



همچنین مشاهده کنید