چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
لیلا
رفته بود به نزد دوستش که مشاور روانشناسی بود تا ملاقاتی با او داشته باشد.
در کنار روانشناس مردی نشسته بود با سر و وضع آشفته و موهای ژولیده و مشت بر سینه می کوفت و زنجموره می کرد:
- لیلا، لیلا،
از سر کنجکاوی از دوست خود پرسید که این مرد چه می گوید:
روانشناس گفت:
- او عاشق زنی به نام لیلا است.
سال بعد بازخواست رسم دوستی به جا آورد و به نزد دوستش برود، این بار پهلوی روانشناس مردی را دید که مشت گره کرده و خون در چشمان او دویده و از خشم نعره بر می آورد:
- لیلا، لیلا
از سر کنجکاوی از دوست خود پرسید:
- این مرد دیگر چه می گوید؟
روانشناس گفت:
- این مرد شوهر لیلا است و لیلا او را عاصی کرده و زندگی را بر او تنگ نموده است.
پرسید:
- آن مرد که عاشق سینه چاک لیلا بود چه شد؟
روانشناس جواب داد؟
- آن مرد از عشق لیلا مرد. سال آینده که به ملاقات من خواهید آمد مطمئن باشید که این مرد نگون بخت به تنگ آمده از دست لیلا نیز اینجا نخواهد بود چون خود را سر به نیست خواهد کرد!
نویسنده : عبد الحمید حسین نیا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست