سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

در خانه فرمانیه چه می گذرد


در خانه فرمانیه چه می گذرد

در یکی از خیابان های فرمانیه, وقتی از در خانه ای که لوکیشن فیلم «سایه روشن» است وارد می شوم, «لانگ شاتی» از یک حیاط بزرگ پر از درخت های چنار و نارون در مقابلم خودنمایی می کند که در انتهای آن در پس درخت ها, خانه ای سفیدرنگ با شیروانی در مقابلم نقش می بندد

در یکی از خیابان‌های فرمانیه، وقتی از در خانه‌ای که لوکیشن فیلم «سایه روشن» است وارد می‌شوم، «لانگ شاتی» از یک حیاط بزرگ پر از درخت‌های چنار و نارون در مقابلم خودنمایی می‌کند که در انتهای آن در پس درخت‌ها، خانه‌ای سفیدرنگ با شیروانی در مقابلم نقش می‌بندد.

● اپیزود اول

زمین از باران نم‌خورده خیس است و برگ‌های زرد پاییزی فضای حیاط را در برگرفته است. حیاط را که پشت سر می‌گذارم، در انتهای درخت‌ها، استخر پرآبی خودنمایی می‌کند که سطح آن از برگ درختان پر شده است. خانه در عین آنکه بزرگ و زیباست، لوکس و خیره‌کننده به نظر نمی‌آید. در تاریکی که از پس پنجره‌های آن بیرون می‌ریزد و تلفیق آن با رنگ زرد غمبار نور حیاط، نوعی فضای مه‌آلود ساخته است. وارد خانه می‌شوم. راهروی بلندی، مرا به سالن اصلی می‌رساند. سالن اصلی تاریک است و تنها از طبقه بالا نوری به پایین می‌تابد. خانه عجیبی به نظر می‌آید که گویی برای فیلم‌های ژانر وحشت مناسب است. در انتهای سالن بزرگ راه‌پله‌ای قرار دارد که در پاگرد آن دو لوستر دیواری روشن است و تنها نوری که در بدو ورودم در کل ساختمان به چشم می‌آید، همین دو نور است.

▪ اینجا چراغی روشن است

پاگرد از دو سو با چند پله به سالنی کوچک می‌رسد. سالنی که کاناپه‌ای کرم ‌رنگ در انتهای آن به چشم می‌خورد و تلویزیونی در مقابل قرار دارد. در کنار تلویزیون در دو سوی دیوار، تعدادی طبقه به چشم می‌خورد که با دی‌وی‌دی فیلم‌های مختلفی پر شده‌اند. فرش فیروزه‌‌رنگی بر کف اتاق گسترده شده و بر دیوار، تابلو‌های نقاشی بزرگی به چشم می‌خورد. نقاشی‌هایی که تلفیق رنگ قهوه‌ای و فیروز‌ه‌ای در آن‌ها مشهود است و در تاریکی فضا تصویر نقش‌بسته بر آن پرهیب انسان‌هایی‌ست که به شکل حیوانات مختلف نمود پیدا می‌کند.

در همه این دکوراسیون جا‌به‌جا وسایل فیلمبرداری به چشم می‌خورد. ریل تراولیگ در پشت کاناپه است و دوربینی بر آن قرار دارد. روی سقف آرک‌ها و پارچه‌های سیاه رنگ نورپردازی به چشم می‌خورد. در ابتدای سالن دری قرار دارد که وقتی از آن می‌گذرم به سالن کوچکی می‌رسم که چند در، در آن دیده می‌شود و در گوشه آن آشپزخانه بزرگی قرار دارد. در انتهای سالن که راهرو کوچکی قرار دارد، نوری به چشم می‌آید و دو نفر در آن مشغول گفت‌وگو هستند. وارد اتاق می‌شوم و خوشحالم که در این فضای سرد و تاریک بالاخره به دو نفر از اعضای گروه برخورده‌ام- با توجه به آنکه ساعتی قبل از رسیدنم به لوکیشن در مکالمه تلفنی با روابط عمومی کار شنیده بودم که فیلمبرداری باید شروع شده باشد- اشتباه نیامده‌ام.

▪ خانه متروک

اتاق گریم است و دو مجری گریم در حال آماده کردن وسایلشان هستند. بر روی زمین، آینه‌ای گذاشته شده و عکس نیم‌رخ «محمدرضا فروتن» بر آن قرار دارد که مشخص است، زمان تست گریم گرفته شده و حال، مجری گریم از آن برای گریم فروتن استفاده می‌کند. وسایل گریم را بر میز گسترده است و بر ماکت تندیس سری که روی میز قرار دارد، پستیژی (نوعی کلاه‌گیس) از موهای جوگندمی به چشم می‌خورد و با تصویر فروتن با موهای جوگندمی در عکس تطابق دارد.

ساعتی از زمان آمدنم به محل فیلمبرداری گذشته است که «شقایق فراهانی»، یکی از بازیگران فیلم فرزاد مؤتمن از راه می‌رسد تا گریم و برای فیلمبرداری امشب آماده شود. تا او آماده می‌شود به سالن بیرونی می‌آیم و خدا خدا می‌کنم که زودتر اعضای گروه از راه برسند و چراغ‌ها را روشن کنند تا این فضای دلمرده که بر سینه سنگینی می‌کند،‌ بشکند. به خیابان می‌روم تا گروه از راه برسد،‌ لوکیشن فیلم، به شدت با فضایی که در خبرهای فیلم شنیده‌ام، همخوانی دارد و برایم جالب است که روح فیلم در فضا جاری است.

● اپیزود دوم

به لوکیشن بازگشته‌ام مثل اینکه اعضای گروه آمده‌اند. در حیاط چند نفری در کنار استخر ایستاده‌اند و گویی در حال خالی کردن آب استخر هستند. وارد سالن می‌شوم. حالا فضای سالن بالا با نورپردازی روشن شده و احساس متروک بودن را تا حدی از فضا گرفته است.

▪ میترا و نه سایه

گریم فراهانی تمام شده؛ پایه صورتش به زردی می‌زند؛ درباره نقش با او صحبت می‌کنم تا بدانم قرار است چه نقشی را ایفا کند. با هم به سالن کنفرانس می‌رویم. فردی با ضربات چاقو خیارها را خرد می‌کند و ما در میان این ضربات، گفت‌وگو می‌کنیم.

او می‌گوید که نمی‌تواند درباره نقش خود توضیح دهد؛ چراکه هر صحبتی ممکن است فیلم را لو دهد؛ اما درباره همکاری‌اش با مؤتمن برایم می‌گوید: «همکاری من و آقای مؤتمن به فیلم «بیداری» برمی‌گردد. وقتی این فیلمنامه به من پیشنهاد شد و آن را خواندم، واقعا از این پیشنهاد خوشحال شدم. فیلمنامه چیزی نیست که آن را در دو جمله خلاصه کنم. فیلمنامه تحلیل‌های روانشناسی عمیق دارد و فکر کنم مخاطب آن، خاص باشد.»

فراهانی با عنوان اینکه من خیلی خوشحال شدم نقش میترا و نه سایه به من پیشنهاد شد، گفت: «که باید فیلم را ببینید تا این ارجحیت از نظر من را متوجه شوید.»

میترای «سایه روشن» درباره اینکه چگونه میترا شده‌ است،‌ می‌گوید: «برای رسیدن به نقش روخوانی‌های زیادی داشتیم، با نویسنده مشورت کردیم. حتی با آقای مجتهدی، روان‌درمانگر معروف، جلسات متعددی داشتیم تا نسبت به نقش توجیه شوم؛ چراکه میترا نقش پیچیده‌ای‌ست؛ اما ورای همه این جلسات، این آقای مؤتمن بود که من را در رسیدن به نقش کمک کرد.»

با توجه به آنکه گفته با روان‌درمانگر مشاوره داشته است، از او می‌پرسم که آیا میترا ویژ‌گی روانی خاصی دارد یا اینکه بیمار است و او در پاسخ با بیان اینکه همه ما ویژگی روانی خاص خودمان را داریم و این مختص به میترا نیست؛ بیماری تلقی نمی‌شود.

▪ ملاقات دیوید لینچ و فرزاد مؤتمن

به سالن بالا بر‌می‌گردم. «فرزاد مؤتمن»، مشغول آماده‌سازی میزانسن است؛ گروه فیلمبرداری نیز دوربین‌شان را در پاگرد سالن نشانده‌اند. کاناپه به عقب کشیده شده و سر و شکل یک فضای نرمال به خود گرفته است. مؤتمن به گروه می‌گوید که آن سکانسی که از فراهانی گرفته‌ایم از زاویه‌ای‌ست که صورتش مشخص نبود و این موضوع ذهن من را درگیرکرد؛ برای همین دوست دارم یک «کلوزآپ» از صورت او داشته باشم. گروه صحنه را آماده می‌کند؛ فیلم «بزرگراه گمشده» دیوید لینچ از تلویزیون پخش می‌شود؛ مؤتمن می‌گوید که آن را روی منو بگذارند؛ چون فیلم دیده شده و اتفاقات مختلفی در این میان افتاده و فیلم خودکار به صفحه آغاز رفته است. همه چیز آماده است. گروه پس از چند تمرین، آماده گرفتن صحنه می‌شود. گریمور در چشمان فراهانی قطره اشک‌آور می‌ریزد. کِلاکت ۲۲ مقابل دوربین گرفته می‌شود و او با فرمان صدا، دوربین، حرکت از کنار در با تردید به سمت نرده انتهای سالن که به راه‌پله مشرف است می‌رود. بهت‌زده به پایین می‌نگرد و چند قدم به عقب می‌رود و از کادر دوربین خارج می‌شود. پس از چند بار سکانس گرفته می‌شود و با تأیید کارگردان، پرونده سکانس مذکور بسته می‌شود.

گروه آماده می‌شود تا سالن پایین را برای فیلمبرداری آماده کند. مؤتمن با فیلمبردار مشورت می‌کند و از او ‌می‌پرسد که آیا می‌تواند از پشت نرده‌های راه‌پله به نحوی صورت رامین را بگیرد که میترا نیز در کادر باشد؟ فیلمبردار می‌گوید که می‌شود؛ ولی باید از لنز «واید» استفاده کنیم و ممکن است تصویر «دفرمه» شود که این حرف او مؤتمن را از داشتن دو بازیگر در کادر منصرف می‌کند. به سراغ مؤتمن می‌روم تا از کم و کیف داستان باخبر شوم.

▪ یک عاشقانه پیچیده

فرزاد مؤتمن درباره فیلم گفت: «این یک تریلر عاشقانه‌ است و در پس زمینه آن ابعاد روانکاوانه مشهود است. در واقع یک نوع سایکودرام است. در ایران فیلم‌های محدودی در این حیطه ساخته شده‌اند. این جزو موارد معدودی‌ست که سینمای ایران به آن راه داده تا در این حوزه ساخته شود. این کار را من خیلی دوست دارم و با شادمانی آن را می‌سازم؛ ولی کار بسیار سختی است. هرچند فیلم به دو بازیگر محدود شده و تنها یک لوکیشن دارد و این به نظر ساده ‌می‌آید؛ اما این پیچیده‌ترین پروژه‌ای‌ست که من ساخته‌ام و خیلی ساخت آن به من فشار می‌آورد.»

موتمن درباره اینکه آیا روند تهیه فیلم با آنچه در ذهن دارد همخوان است یا خیر، گفت: «من تهیه‌کننده خوبی در این کار داشتم. فیلم به آن چیزی که در ذهن من بود بسیار نزدیک است. در روند تدوین اتفاق‌های خوبی افتاده و همه چیز خوب پیش می‌رود.»

او درباره انتخاب بازیگران فیلمش با عنوان اینکه ما در ابتدا لیستی از انتخاب‌ها داشتیم و در نهایت به محمدرضا فروتن و شقایق فراهانی رسیدیم، می‌گوید: «در حال حاضر از انتخابم راضی هستم. ما دوبازیگر تازه‌کار داریم: «الهه استیری» که ما خیلی برای بازی او تلاش می‌کنیم که امیدوارم جواب دهد. در عین حال یک بازیگر خردسال داریم «سونیا اسپهرم» که غوغاست. تدوینگر این کار معتقد است که کات‌های این بازیگر را از همه راحت‌تر می‌رود.»

موتمن که معتقد است، دکوپاژ این فیلم کار سختی‌ست درباره اینکه بودن در یک لوکیشن باعث خستگی مخاطب نمی‌شود، توضیح داد: «هرچند مکان محدود است؛ اما موقعیت هر ۱۰ دقیقه یکبار زیر و رو می‌شود. تماشاچی هر ۱۰ دقیقه با یک پیچش جدید روبه‌روست و این سبب می‌شود حس کنجکاوی‌اش برانگیخته شود تا ببیند پس از آن چه اتفاقی می‌افتد.»

با توجه به اینکه فروتن، سابقه بازی در نقش‌های روان‌پریش را داشته و از سوی دیگر در این حوزه تحصیل کرده است، از مؤتمن درباره نقش این عوامل در انتخابش می‌پرسم: «ما دنبال بازیگری بودیم که بتواند نقش مردی ۵۵ ساله را بازی کند؛ اما کمتر از سنش به نظر بیاید و من فکر می‌کنم فروتن این ویژگی را داشت. نقش رامین، نقشی دو‌وجهی‌ست. در یک بخش فردی مقتدر و در بخشی کاملا کودک است و با توجه به توانایی‌ها و تجربه فروتن احساس کردم، توانایی این را دارد که از پس هر دو بخش بر بیاید.»

موتمن در پایان گفت: «این داستان درباره یک خانواده ا‌ست؛ اما یک خانواده‌ای که به قول غربی‌ها dysfunctional است که در ایران نمی‌توانیم از آن استفاده کنیم؛ خانواده‌ای که فروپاشیده است.»

▪ زیر پوست رامین

گروه آماده فیلمبرداری است، فروتن با گریمی که عکس آن را در اتاق گریم دیده‌ام از اتاق گریم بیرون می‌آید. ‌قرار است سکانسی را بازی کند که به نظرم اگر آن را تشریح کنم، فیلم را لو داده‌ام. هر چند کسی از گروه از من نخواست که این سکانس را گزارش نکنم. فروتن در فیلم‌های بسیاری، نقش مردی مسن‌تر از خودش را بازی کرده‌ است. به سراغ او می‌روم تا بدانم چرا این نقش را پذیرفته و کم و کیف داستان را برایم بگوید.

فروتن، درباره تفاوت این کار با دیگر کارهایش گفت: «تفاوت نقش به شیوه کار موتمن بر‌می‌گردد. بازی‌ها در این کار درونی‌ست و رو نیستند. نقش درباره فردی‌ست که فراموشی گرفته و ما او را در دو دوره هوشیاری و فراموشی می بینیم.»

او درباره اینکه تحصیلات و تجربه‌های مشابه‌اش در این کار که یک کار روانشناسانه است، گفت: «من تحلیل و برداشت خودم را از نقش داشتم؛ اینکه چقدر این تحلیل‌ها درست است به این برمی‌گردد که کار اکران شود و افرادی که در این زمینه تخصص دارند درباره آن نظر دهند.»

فروتن با بیان اینکه در مجموع عواملی که وجود دارند خبر از کار نسبتا خوبی می‌دهد در پاسخ به این پرسش که به نظرش کار تجربه جدید یا سبک جدیدی در سینمای ایران است، ادامه داد: «اینکه فیلم یک سبک جدید است، نمی‌توانم چیزی بگویم؛ اما با توجه به وسواس و حساسیت‌هایی که وجود دارد و همچنین دکوپاژ متفاوتی که دارد، فیلمی‌ست که با دقت ساخته شده و امیدوارم تأثیری که باید بگذارد. فیلم، پیچیدگی‌هایی دارد که برای من روشن است که کار خوبی است؛ اما تا تکمیل نشود، نمی‌توان درباره آن نظر داد. تا اینجای کار، فیلمی قوی‌ست. امیدوارم در عین اینکه مسئله خاص و متفاوتی را مطرح می‌کند، بتواند با مخاطب نیز ارتباط برقرار کند.»

او در پایان درباره همکاری‌اش با گروه گفت: «کار قرار بود طی ۲۵ روز بسته شود؛ ولی خیلی طولانی‌تر شد و برنامه‌ریزی من روی آن ۲۵ روز بود؛ ولی به هر حال کار ادامه دارد و ما آن را دنبال می‌کنیم.»

▪ نه اینیم و نه آن

راهی رفتن می‌شوم. ساعات پایانی شب است و تازه گروه مشغول آماده کردن صحنه برای سکانس بعد در اتاق ناهارخوری‌ست. در این میان، «جمال ساداتیان» را می‌بینم؛ تهیه‌کننده‌ای که بر خلاف بسیاری در قالب حامی فیلم‌های فرهنگی ظاهر شده است. از او می‌خواهم تا درباره این انتخابش توضیح دهد.

ساداتیان با عنوان اینکه سینما گونه‌های متفاوتی دارد، گفت: «سینمای هالیوود، سینمای عام می‌سازد و با توجه به برخورداری از فناوری و بودجه بالا بر وجه سرگرمی کار تکیه دارد. در مقابل آن سینمای اروپاست که ذائقه متفاوتی دارد و بر شاخصه‌های فرهنگی استوار است. سینمای آمریکا بر بخش خصوصی سوار است و برای همین به دنبال ذائقه عام می‌رود؛ اما در سینمای اروپا، سرمایه‌گذاری فرهنگی از طریق دولت انجام می‌‌گیرد و ضریب ریسک پایین می‌آید. در ایران ما نه این هستیم و نه آن. سینمای ایران متکی به سرمایه‌گذار خصوصی است،‌ تهیه‌کننده خصوصی نیز به دنبال جبران هزینه به شبکه پخش خانگی توجه دارد و چون ما قانون کپی‌رایت نداریم، ورود به این شبکه نیز به شدت حقوق تهیه‌کننده را نقض می‌کند. این شرایط باعث شده، سینمای ما نحیف شود و به سمت فیلم‌های محدود و ارزان برود. من به سهم خودم تلاش‌ می‌کنم، کارهای متفاوتی انجام دهم که تلنگر اجتماعی بزند. این فیلم علاوه بر همه مسائل پیرامونی در ساختار، تجربه متفاوتی‌ست و با توجه به وحشت موجود از رفتن به سمت کارهای تازه، امیدواریم که فضا را برای ساخت فیلم‌های خلاق باز کند.»

او درباره تمایز فیلم «سایه‌روشن» گفت: «موضوع ممکن است تکراری باشد؛ چراکه همه موضوعات به آن‌ها پرداخته شده است؛ اما اینکه فیلمی با رویکرد جدید و زاویه دید جدید ساخته ‌شود، ایجاد تمایز می‌کند. این کار با توجه به سبک و دکوپاژ جدید، کار سختی است؛ اما تا اینجا احساس می‌کنم کار نویی در سینمای ایران است.»

خاطره شیرین فیلم «شب‌های روشن» موتمن، همچنان با من است؛ فیلمی که بر خلاف نظر منتقدان آن روز که ملال‌آور می‌دانستند به نظرم بسیار لطیف می‌آمد. فیلمی که پس از اکران عمومی و استقبال تماشاگران به یک فیلم کالت (فیلم کالت فیلمی‌ست که طرفداران نسبتا اندک؛ اما به غایت پروپا قرص دارد) تبدیل شد. حال «سایه‌ روشن» که نامش مانند آن فیلم یک ترکیب متضاد است و به گفته کارگردان فیلمی عاشقانه‌ است من را مشتاق و امیدوار کرده تا لذت تماشای آن فیلم را در قالبی جدید تجربه کنم. باید تا جشنواره فجر منتظر ماند و دید که فرزاد موتمن این بار در چنته چه دارد.