سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

آئینه شكستن خطاست


آئینه شكستن خطاست

حزب مشاركت یكی از اولین و در میان جریان های سیاسی رسمی درایران تنها گروهی بود كه به پخش این برنامه واكنش نشان داد و آشكارا اعلام كرد با آن مخالف است

در میان واكنش های فراوانی كه پخش برنامه «به اسم دموكراسی» برانگیخت، از همه جالب تر و تأمل برانگیزتر مخالفتی بود كه یكی دو جریان سیاسی داخلی از خود نشان دادند.این مخالفت ها هم از حیث شكل استدلال و هم از نظر نوع افرادی كه این مخالفت ها از جانب آنها صورت می گرفت و انگیزه هایی كه آنها را به این كار وامی داشت قابل مطالعه جدی است. صورت مسئله این است: چند جاسوس دستگیر شده اند، در اعترافات خود نشانی همكاران دیگرشان را داده اند و آنها هم به دام افتاده اند و حالا در یك برنامه تلویزیونی توضیح می دهند چه خیالاتی علیه ملك و ملت در سر داشته اند. یك ایرانی اساساً چگونه می تواند به چنین چیزی معترض باشد؟ مگر اینكه صورت مسئله به گونه ای دیگر طرح شده باشد.

هیچ كدام از رسانه های داخلی ایران یا گروه ها و محافل سیاسی كه خود را موظف به اظهارنظر درباره این موضوع دانستند، تصویر روشنی از اصل مسئله و اینكه اساساً قضیه چه بود به دست نداده اند و این مشكل بزرگی است چرا كه تا وقتی تكلیف خودمان را با اینكه دقیقاً راجع به چه چیزی صحبت می كنیم روشن نكرده باشیم هیچ ارزیابی دقیقی از واكنش ها نسبت به آن هم نمی توان به دست داد. این، در كنار ضعف شدید فیلم پخش شده در برقراری ارتباط میان سخنان اسفندیاری، تاج بخش و جهانبگلو با تصاویری كه از پشت صحنه انقلاب های رنگین در جمهوری های آسیای میانه لابلای سخنان این افراد گنجانده شده بود، این مشكل را به وجود آورده است كه بسیاری از بینندگان عادی این برنامه هم به رغم تلاشی كه كردند موفق به فهم پیام آن به شكلی ساده و صریح نشدند.

مخالفت های یكی دو گروه سیاسی با این برنامه اما ظاهراً ربطی به این موضوع ندارد. آنها- چنانچه بحث خواهیم كرد- ادعا می كنند اتفاقاً پیام برنامه را به دقت دریافته اند و با این وجود با آن مخالفند. این طبعاً جایی است كه باید اندكی در آن توقف كرد.

«به اسم دموكراسی» می خواست چه بگوید؟ به طور بسیار خلاصه، برنامه به اسم دموكراسی قصد داشت نشان دهد آمریكایی ها چطور با استفاده از برخی ابزارها و زمینه های خاص، وقوع انقلاب های نرم در برخی كشورهای معارض با خود را برنامه ریزی، تدارك و اجرا می كنند. به راه انداختن این انقلاب ها از مدتی قبل در دستور كار نهادهای امنیتی، وزارتخارجه و كنگره آمریكا قرار گرفته و حتی جزوه مربوط به چگونگی انجام آن هم به زبان های مختلف تدوین شده و به طور رایگان در اینترنت قابل دسترسی است. «به اسم دموكراسی» تلاش كرد با مطالعه مستند برخی نمونه های انجام شده این انقلاب ها در كشورهای آسیای میانه و تقاطع دادن این مطالعه مستند با اعترافات چند تن از عواملی كه در بلندمدت به دنبال شبیه سازی آن انقلاب ها درایران بوده اند، هم پروژه به راه انداختن انقلاب مخملی درایران را افشا كند و هم اشراف اطلاعاتی نهادهای امنیتی نظام جمهوری اسلامی به تازه ترین تحركات دشمن را به رخ بكشد.

برنامه به اسم دموكراسی به دلیل نوع خاصی از تدوین كه در آن به كار رفته بود، ماجرا را به نحو خطی برای بیننده خود روایت نمی كرد. در واقع اگر كسی پیش زمینه قبلی نداشت، به دشواری می توانست دریابد درمجموع در حال دیدن یك افشاگری است یا یك فیلم مستند تلویزیونی و این افراد كه گاه و بیگاه در میانه برنامه ظاهر می شوند كارشناسانی خبره و درحال اظهارنظر درباره حوزه تخصصی خود هستند یا جاسوسانی كه برنامه جاسوسی و براندازی خود را تشریح می كنند؟!

▪ با این حال، اصل آنچه «به اسم دموكراسی» درصدد آگاه سازی مردم و نخبگان نسبت به آن بود، به سادگی در قالب چند بند زیر قابل خلاصه سازی است:

۱) دعوت از نخبگان، دانشگاهیان كشورهای معارض آمریكا توسط بنیادها، دانشگاه ها و مراكز پژوهشی اروپای غربی و آمریكای شمالی (كه دیوید ساترفیلد دركتاب مهم خود «جنگ سرد فرهنگی» تأكید می كند دارای پیوندهای عمیق و تاریخی با سرویس های اطلاعاتی غربی هستند) و سپس به تدریج سوق دادن آنها به سمت برخی پژوهش های خاص كه اگر دقت شود فهم اینكه این پژوهش ها بخش هایی از یك پروژه بزرگ براندازی نرم است، دشوار نیست (مثلا از رامین جهانبگلو خواسته شده بود در این باره تحقیق كند چگونه می توان مدل جریان روشنفكری دراروپای شرقی را در ایران بازسازی كرد، البته همانگونه كه ساترفیلد هم می گوید هنر سازمان های اطلاعاتی حرفه ای این است كه عامل خود را وادار می كنند پروژه دلخواه آنها را انجام دهد در حالی كه خیال می كند در حال انجام پژوهش یا پروژه مورد علاقه خود است.)

۲) جذب ناراضیان سیاسی و فراهم آوردن امكان آموزش و تحصیل آنها.

۳) بازگرداندن افرادی كه در بندهای ۱ و ۲ از چگونگی جذب آنها سخن گفتیم به كشورهای خود و مأمور ساختن آنها به تشكیل انواعی از سازمان های غیردولتی(NGO) و تلاش این NGOها برای جذب، سازماندهی، آموزش و حمایت مالی هرچه وسیع تر از افرادی كه انگیزه كافی دارند تا در یك روز مبادا برای هدفی خاص (مثل انقلاب رنگی یا در سطحی پائین تر از كار انداختن سیستم حمل و نقل عمومی در شهری مانند تهران یا بسیاری پروژه های دیگر) بسیج شوند.

این خلاصه مطلبی است كه «به اسم دموكراسی» به سبك و شیوه خاص خود در صدد بیان آن بود. این برنامه می خواست بگوید چنین پروژه ای نه تنها ساخته یك ذهن توطئه اندیش نیست بلكه كاملا حقیقت دارد و همین حالا در دست اجراست.

اینكه چرا چنین راهبردی در پیش گرفته شده هم به سادگی قابل توضیح است. مثلا در كشوری چون ایران مهم ترین علت روی آوردن به جانب سازماندهی ناراضیان در قالب نهادهای غیردولتی و درمرحله بعد به اصطلاح توانمندسازی آنها، این است كه پروژه نفوذ در درون حاكمیت و استحاله از درون به نام اصلاح طلبی یا هر چیز دیگر جواب نداده و لذا تصمیم گرفته شده كه با استفاده از توسعه تعداد و دامنه فعالیت NGOها به جای نفوذ در حاكمیت هرچه بیشتر از آن فاصله گرفته شود تا به قول تئوریسین های انقلاب نرم «كارها هرچه بیشتر از دست دولت های ناهمراه در بیاید و به دست ناراضی ها بیفتد تا روزی كه حاكمیت ببیندNGOها همه جا را تسخیر كرده اند و دیگر هیچ كاری در دست دولت نیست».

معلوم است چنین پروژه ای باید در قالب عناوینی دهن پركن مانند توسعه دموكراسی، حمایت از حقوق بشر و آزادی بیان، توسعه بنیادهای خیریه و امثال آن انجام شود و مسلماً در ظاهر آن خبری از براندازی یا حتی «نارضایتی سیاسی» نخواهد بود و این درست همان اتفاقی است كه اكنون در حال رخ دادن است. اكنون كه صورت مسئله كمی واضح شد می توان به ارزیابی واكنش ها پرداخت.

حزب مشاركت یكی از اولین و در میان جریان های سیاسی رسمی درایران تنها گروهی بود كه به پخش این برنامه واكنش نشان داد و آشكارا اعلام كرد با آن مخالف است. مخالفت حزبی چون مشاركت با برنامه ای مانند به اسم دموكراسی چیزی نیست كه حتی اگر رسماً هم اعلام نمی شد تشخیص آن دشوار باشد. جالب تر اما دلیل مخالفت مشاركتی ها با این برنامه است. خلاصه آنچه در بیانیه این حزب آمده این است كه آنچه در این برنامه از زبان دستگیرشدگان به عنوان برنامه براندازی معرفی شد همان برنامه های اعلام شده این حزب است و بعد نتیجه گرفته اند این برنامه در آستانه انتخابات ساخته و پخش شده تا آنها را بدنام كند. نگارنده پس از پخش برنامه «به اسم دموكراسی» و حتی مدت ها پیش از آن در اندیشه بود كه چیزی درباره مشابهت و بلكه اینهمانی پروژه آمریكا در منطقه -كه گفتیم شامل سازماندهی هواداران غرب در قالب سازمان های غیر دولتی و بعد آموزش، حمایت مالی و به قول خودشان توانمندسازی آنهاست- با برنامه های اعلام شده برخی احزاب و گروه های داخلی از جمله حزب مشاركت بنویسد و بپرسد علت این همه تشابه چیست و چرا این افراد مطابق برنامه های اعلام شده شان می خواهند همان كارهایی را در ایران انجام دهند كه آمریكا در چارچوب یك پروژه براندازی مأموریت انجام آنها را به مزدوران و مأموران خود داده است؟

آیا این تشابهات علامت نوعی هماهنگی نیست؟ آیا نمی توان این تشابه های عجیب و غریب گاه در حد جزئیات را علامتی از آن دانست كه برخی گروه های سیاسی بدل به بازوهای اجرایی برنامه های غرب در ایران شده اند و حتی جزئیات برنامه عملی خود را بر آنچه آنها در پی انجام آن هستند، منطبق ساخته اند؟ آیا حزب مشاركت برنامه عملی خود را از كنگره آمریكا می گیرد؟! این سؤال ها اكنون و پس از صدور بیانیه اخیر این حزب اساساً مضحك به نظر می رسد. حزب مشاركت در بیانیه خود رسماً تأیید می كند كه برنامه های اعلام شده اش همان هاست كه مأموران به راه انداختن انقلاب مخملین در ایران مأمور به انجام آنها بوده اند، و سپس از صدا و سیما و نهادهای امنیتی گله می كند چرا برنامه ای را پخش كرده اند كه وجود این هماهنگی تقریباً صد درصدی را از رسانه ای چون تلویزیون به اطلاع مردم ایران رسانده است! مشاركتی ها در واقع دست پیش را گرفته اند كه پس نیفتند.

پس از پخش «به اسم دموكراسی» گروه هایی چون حزب مشاركت اساساً در جایگاهی نیستند كه بتوانند نظام را بابت افشای پروژه ها و برنامه های دشمن به پرسش بكشند، بلكه كاملا برعكس این نظام جمهوری اسلامی است كه اكنون باید از آنها بپرسد چرا آنچه چند جاسوس در زندان به عنوان «روش های براندازی» به آن اعتراف كرده اند دقیقاً همان چیزهایی است كه این حزب خصوصاً از پس از سوم تیر ۸۴ در بیانیه های خود به عنوان «برنامه سیاسی آینده» اعلام كرده است؟!

مهدی محمدی