پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
ناگهانِ رفتن
![ناگهانِ رفتن](/web/imgs/16/96/6zdex1.jpeg)
دو شعر، به ترتیب از حسین تولایی و احمد خدادوست و یک شعر طنز از زهرا دُرّی.
وقت قرمز غروب
برگها نشستهاند
روی شاخههای خیس
وقت قرمز غروب
اوج لحظههای خیس!
ناگهانِ رفتن است
فصل خوب یک سفر
سمت سرزمین خاک
در سکوت و بیخبر
بادها قدمزنان
در سکوت سرد باغ
حرفهایشان همه
لحظههای زرد باغ
شاخهها سروده اند
«برگهای ریشهسبز!
تا بهارِ بازگشت
جایتان همیشه سبز!»
ناگهان
عصر یک
جمعه بود
ابرها
ملحفههای سفید
آسمان
غرق خواب
آفتاب
ناپدید!
من لبِ
پنجره
پیشرو
دختر زیبای باد
میکشید
با نخ باران، مرا
با خودش
هرکجا
ناگهان
پنجره
بسته شد
بعد هم
فاصله...
فاصله...
فاصله...
گدای مرموز
یک گدای خوش تیپ
بر سرِ راه آمد
با دو دستش آنگاه
بر سر و رویش زد
گفت: «بیچاره، شکم
چه عذابی دارد
تکّهای کیک بده
که ثوابی دارد»
دیدمش با دقت
موی او همچون آرد
گفتم: «این حرف شما
نیستش اِستاندارد!
پول و چک میخواهد
هر گدای مرموز
تو چرا میخواهی
کیک خامه، امروز؟!»
گفت: «میلاد من است
روزگارم دلخواه
یا مرا کیک بده
یا برو از سر راه!»
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
مسعود پزشکیان ایران محمدجواد ظریف دولت سیزدهم دولت چهاردهم پزشکیان عزاداری دولت علی باقری رئیس جمهور انتخابات ترور
تهران قتل حجاب هواشناسی شهرداری تهران تب دنگی زلزله پشه آئدس عزاداری محرم تیراندازی سلامت تعطیلی ادارات
واردات خودرو بانک مرکزی خودرو قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا حقوق بازنشستگان اربعین بازار خودرو بازنشستگان سایپا مالیات
عاشورا تلویزیون امام حسین سینمای ایران سینما فیلم دفاع مقدس لیلی رشیدی وزارت ارشاد صداوسیما سینمای جهان
محصولات کشاورزی آزمون سراسری ماه فناوری
رژیم صهیونیستی غزه دونالد ترامپ ترامپ اسرائیل آمریکا فلسطین جنگ غزه روسیه ترور ترامپ چین جو بایدن
فوتبال پرسپولیس استقلال تراکتور باشگاه پرسپولیس علیرضا بیرانوند رئال مادرید نقل و انتقالات مهدی طارمی نقل و انتقالات لیگ برتر رامین رضاییان باشگاه استقلال
هوش مصنوعی اینترنت سرعت اینترنت ناسا گرمایش جهانی گوگل اپل شیائومی ربات
گرما گرمازدگی کاهش وزن نان صبحانه نوشابه تخم مرغ افسردگی