جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

روشنفکر حقیقت گرا


روشنفکر حقیقت گرا

در سالروز تولد شهید آیت الله بهشتی و به منظور توجه به میراث فکری و سیاسی ایشان و عبرت آموزی از شرایط تاریخی و شرایط حاکم بر اوضاعی که منجر به شهادت و مظلومیت شهید بهشتی شد باید به این نکته توجه داشت که آیت الله بهشتی همواره بر عقلانیت و اخلاق در سیاست ورزی پای می فشرد

در سالروز تولد شهید آیت الله بهشتی و به منظور توجه به میراث فکری و سیاسی ایشان و عبرت آموزی از شرایط تاریخی و شرایط حاکم بر اوضاعی که منجر به شهادت و مظلومیت شهید بهشتی شد باید به این نکته توجه داشت که آیت الله بهشتی همواره بر عقلانیت و اخلاق در سیاست ورزی پای می فشرد. پیش رو قرار دادن عقلانیت در دیدگاه ایشان را می توان در گرایش وی به تحزب و مدیریت منسجم دنبال کرد. عقلانیت مولفه یی است که ما نیز امروز سخت به آن نیازمندیم. چه آنکه در صورتی که فعالیت سیاسی با مد نظر قرار دادن عقلانیت و در قالب ساختار حزبی تعریف شود با گروه مشخص و با مرامنامه تعریف شده و مدونی روبه رو خواهیم بود. این مساله فضای سیاسی را شفاف می سازد و فعالیت در این قالب موجب به دست آوردن تجربه متراکم سیاسی خواهد شد.

در این میان شهید بهشتی از مبدعان اصلی تحزب بود چنان که در تشکیل حزب جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ نقش محوری و اساسی ایفا کرد. این رویکرد حکایت از نوع اندیشه و نگاه ایشان نسبت به سیاست ورزی داشت. نکته دیگری که در رابطه با اندیشه و عمل ایشان می توان به آن اشاره کرد تساهل و تسامحی بود که نسبت به متفکران انقلابی داشتند. این موضوع را به دو گونه می شود تفسیر کرد؛ یکی از نگاه کاربردی به این معنا که یک امر ضروری و ناشی از ضرورت اجتماعی بوده و مفری از آن نیست چرا که در یک جامعه بیدار و آگاه باید حتماً تکثر دیده شود. نگاه دوم از منظر شخصیتی و نوع نگرشی است که شهید بهشتی نسبت به افراد و متفکران داشت. این مساله مانع از این می شود که مطلب نادرستی را به دیگران نسبت بدهند.

تا آنجایی که در احوالات شهید بهشتی و کتاب هایی که از موسسه وابسته به ایشان منتشر شده مطالعه کرده ام ایشان دلمشغولی زیادی نسبت به فعالیت سیاسی داشت و حتی در یک برهه خاصی به دلیل ضرورت تحول در نوع نگاه رسمی به سیاست و تحول در دستگاه رسمی سیاسی قبل از انقلاب اسلامی ایشان با انگیزه فراوان فعالیت فکری و عملی خود را انجام می داد. یکی از نکات قابل توجه در شخصیت آیت الله بهشتی این بود که مباحث اندیشه یی، فلسفی و روشنگرانه خود را به گونه یی پیش می برد که دلالت عملی داشته باشد. برخلاف برخی که تنها به نظر می پردازند بهشتی به دنبال این بود که مباحثی که به آن می پردازد دلالت روشن سیاسی داشته باشد و به نتایج اندیشه هایش نیز توجه داشت.

علاوه بر اینها به دلیل اینکه با امام(ره) حشر و نشر داشت قائل به جدایی دین و سیاست نبود و همانند برخی متفکران دیگر که یا قائل به این جدایی بودند یا اگر هم این گونه فکر نمی کردند اما در جهت حرکت دین و سیاست در یک مسیر تلاشی از خود بروز نمی دادند، نبود. بهشتی برای رسیدن به اهدافی نظیر تعامل دین و سیاست در طول حیاتش تلاش می کرد.

ایشان نگاه همراه با وسعت نظری نسبت به دین داشت و از هرگونه جمودگرایی و تحجر به دور بود. مصداق این امر نوع نگاهش به شریعتی بود. در آن زمان بسیاری از افراد تفسیر و درک خاصی از آثار شریعتی داشتند. به عنوان مثال مدعی بودند شریعتی به خاتمیت پیامبر، امامت و معاد اعتماد ندارد. اما آیت الله بهشتی با شجاعت در سخنرانی اش در مشهد به شدت از شریعتی دفاع کرد و گفت من این آثار را خواندم و چنین برداشتی نسبت به تفکر ایشان ندارم. این رویکرد شهید بهشتی به جرات و مسوولیت پذیری ایشان برمی گردد. در آن مقطع اتخاذ چنین موضعی کار هر کسی نبود. این شجاعت و مسوولیت پذیری از نگاه جوهری و ذهنیت جامعه شناختی ایشان که از رفتارگرایی به دور بود، برآمده بود. امروز نیز ما هم به عقلانیت و هم به ذهن منضبط، تشکیلاتی و نگاه شهید بهشتی به تحزب نیازمندیم.

زمانی اهمیت این مساله مشخص می شود که توجه داشته باشیم جامعه را نمی توان به صورت یکدست اداره کرد. جامعه نیاز به تکثر دارد. علاوه بر اینها جامعه را نباید به متحجران و جمودگرایان سپرد چرا که نتیجه اش این می شود که خیلی از واقعیت ها را نبینیم و تنها به مصلحت ها توجه کنیم. نکته یی که باید در اینجا به آن اشاره کرد این است که وقتی به آثار متفکران در قبل از انقلاب اسلامی، یعنی زمانی که ما قدرت نداشتیم، نگاه می کنیم متوجه می شویم در آن زمان ذهنیتی انتقادی و استدلالی بر آثارشان غالب بود. اگر یک رفتار صوابی می دیدند به آن می پرداختند و مشاهده رفتارهای نامطلوب مانع از پرداختن او به عملکردهای صحیح نمی شد. اما امروز شاهد عکس این قضیه هستیم. بسیاری ۹۹ درصد خوبی را نمی بینند و یک درصد رفتار ناصواب را به همه حیطه ها تسری می دهند. این موضوع حکایت از نوعی مطلق انگاری دارد که ناشی از قدرت دولتی است.

شهید بهشتی به ما می آموخت که نباید اسیر قدرت باشیم و دچار ذهنیت های پریشان و آشفته شویم. ایشان چندان علاقه یی به مباحثی که قدرت را محور و هدف قرار می دهد، نداشت. عطف به محورهای فوق بهشتی میان ابزار و هدف تفکیک قائل بود. ایشان به دنبال دستیابی جامعه به اهداف متعالی اسلامی بود.

ویژگی دیگری که در شخصیت آیت الله بهشتی وجود داشت، این بود که در سیاست به حقیقت گرایی عشق زیادی داشت. ایشان در طول حیات اجتماعی و سیاسی اش به شدت حقیقت گرا بود. به همین دلیل بود که بهشتی مظلوم واقع شد. مظلومیت بهشتی به نوع نگاهش به سیاست و حقیقت گرایی اش برمی گشت. این ویژگی ها نمود بارزی در شخصیت ایشان داشت. اگر شهید بهشتی دارای این ویژگی ها نبود یا از آنها فاصله گرفته بود شاید امروز برای او وصف مظلومیت را به کار نمی بردیم. در این میان فرمایشی که امام(ره) در رابطه با ایشان گفتند قابل تامل است. امام در آن مقطع فرمودند شهادت بهشتی در برابر مظلومیتش چیزی نیست. حال پرسش اینجاست که بهشتی چرا مظلوم واقع شد؟ پاسخ این سوال را باید در حقیقت گویی و بینش شهودی آیت الله بهشتی جست وجو کرد. او چیزهایی می دید که دیگران نمی دیدند و علاوه بر این جرات بحث در رابطه با برخی مسائل را نداشتند. اینچنین بود که بهشتی به راحتی قربانی ترور شخصیتی و شخصی شد. مقدمات این ترور شخصیتی و شخصی هم از قبل به وجود آمده بود؛ چه آنکه عده یی مصلحت را بر حقیقت ترجیح می دهند. این موضوع اما درس عبرت و تجربه یی برای ما نمی شود که موجب نشویم انسان های حقیقت گو و ژرف نگر و متساهل به لحاظ ابزاری منزوی شوند.

در رابطه با اندیشه شهید بهشتی در حیطه تعامل حکومت و مردم باید گفت کسی که نگاه عقلانی و حزبی به سیاست دارد و به تحزب و تشکیلات منسجم باور دارد یعنی به وجود نهادهای مدنی نیز اعتقاد دارد. کسی که باورمند به نهادهای مدنی است یعنی برای جایگاه مردم اعتبار بالایی قائل است. بنابراین بهشتی رابطه دولت با مردم را از نگاه پوپولیسم نگاه نمی کرد. البته این به این معنی نیست که تعامل مردم و حکومت تنها باید از طریق نهادهای واسط صورت پذیرد. ما نمی گوییم مردم را نباید مخاطب قرار داد و صرفاً از طریق نهادهای واسط با جامعه ارتباط برقرار کرد بلکه در این میان باید همچون آیت الله بهشتی به عقلانیت و نهادهای واسط نیز عنایت داشت.

به این ترتیب معتقدم نزد شهید بهشتی پوپولیسم سیاسی و نگاه توده وار معنا نداشت. بهشتی به هیچ وجه به نگاه های توده وار و بدون توجه به نهادهای واسط و روشنفکران قائل نبود همچنین یکی پنداشتن مردم هم جایگاهی نداشت چون مردم سلایق و دیدگاه های مختلف دارند. نمی توان این مساله را نادیده گرفت و باید این تنوع دیدگاه ها را مدنظر قرار داد. می توان به این تفاوت ها اصالت بخشید.

همچنین شهید بهشتی به شدت پایبند مفهوم مردم سالاری دینی و جمهوری اسلامی بود. ایشان مشروعیت نظام را در مفاهیم جمهوری اسلامی به صورت توامان می دید. به عبارت دیگر شهید بهشتی مقبولیت مردمی و اسلامیت را در کنار یکدیگر عامل مشروعیت نظام می دانست. اعتقاد به حضور و رضایت مردم به عنوان یکی از ارکان رکین مشروعیت نظام در کنار حقیقت گرایی در اندیشه بهشتی عنصر برجسته یی است. علاوه بر اینها آیت الله بهشتی اعتبار بالایی برای روشنفکران قائل بود. اگر به نهادهای واسط و اقشار مختلف در جامعه نگاه کنیم یکی از این اقشار روشنفکران هستند. بهشتی نه تنها به نقش روشنفکران در مناسبات جامعه باور داشت بلکه خود یک روشنفکر بود. روشنگری های شهید بهشتی بود که زمینه را برای نشان دادن چهره واقعی بنی صدر فراهم کرده بود و زمینه ساز خلع و عزل بنی صدر توسط امام(ره) شد.

عماد افروغ