چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

دشمن پشت دروازه های شهر


دشمن پشت دروازه های شهر

نگاهی به مجموعه تلویزیونی هوش سیاه

مجموعه تلویزیونی «هوش سیاه» از معدود آثار پلیسی است که از ظرفیت های این ژانر قدرتمند، حداکثر استفاده را نموده. چه، در فیلم های پلیسی تقابل و تخاصم پلیس (به عنوان نیروی محافظ جامعه) و خلافکاران (به عنوان مخالفان نظام حاکم یا دشمنان جامعه) زمینه را برای ترسیم مفاهیم و پیام های استراتژیک در قالبی کاملا سرگرم کننده و جذاب فراهم می کند. به همین خاطر است که عمده سریال های سیاسی و ایدئولوژیک غرب نیز پلیسی هستند.

سریال «هوش سیاه» نیز بدون افتادن در پرتگاه هیجانات و جذابیت کاذب، مخاطب را همراه خود می کند و در عین حال مضامین مورد نظر، بدون شعارزدگی، به تصویر کشیده شده اند.

در «هوش سیاه» نه عملیات های محیرالعقول پلیسی دیده می شود و نه ماجراهای پرونده های جنایی (که جذابیتی از نوع صفحات حوادث روزنامه ها دارند) بلکه در اینجا تکیه بر «هوش» است و مقابله دو طرف دعوا، از طریق حل معماهایی پیچیده صورت می گیرد. در این راه، خلق فیلمنامه ای با کمترین حلقه مفقوده و اجرایی دقیق و هماهنگ، اثری خوش ساخت، با میزانسن، دکوپاژ و ضرباهنگی متناسب را به بار آورده است. (به استثنای برخی از بخش ها و صحنه ها. از جمله صحنه ای که جوان فریب خورده، نزد پدر بیمار و مادر و همسرش می آید و از سوی آن ها سرزنش می شود، که این بخش بسیار ضعیف و خام دستانه اجرا شده است) شخصیت پردازی دو قطب مثبت و منفی سریال، هماهنگ با مضمون مورد نظر طراحی شده اند. سرگرد احمدی، نه یک ابرانسان است و نه دارای ویژگی خاص و خارق العاده ظاهری و روحی.

بلکه یک انسان معمولی است که اشتباه هم می کند (مثلا لپ تابش را با آن همه اطلاعات محرمانه در دسترس فرزندش قرار می دهد) با این حال، همراهی و همذات پنداری مخاطب را برمی انگیزد. طرف منفی داستان، کامران بوریایی یا همان هوش سیاه هم یک بدمن تنفرانگیز و احمق نیست. بلکه یک نابغه و فردی باسواد و هوشیار است.

نکته جالب توجه، ماجرای دوستی او با فرزند سرگرد احمدی، سهیل است که نشان از هوشمندی تولیدکنندگان سریال دارد. سهیل از تبه کار بودن هوش سیاه اطلاعی ندارد و می پندارد که او یک فرد تحصیل کرده و محترم است. به این ترتیب، در این سریال بدون هیچ گونه صدور بیانیه یا شعار دادن، نفوذ جریانات ناسالم در میان مردم ترسیم شده است. همان جریاناتی که مهره هایش به عنوان افرادی «تحصیل کرده» و «محترم» به فریب آدم های ناآگاه و بی اطلاع می پردازند؛ دشمنانی که در لباس دوست ظاهر می شوند تا با استثمار انسان ها به اهداف پلید خودشان برسند.

«هوش سیاه» راوی بخشی از جنگ نرم دشمن علیه مردم کشورمان است.

موضوع انتخاب شده، خود به خود سریال را به سمت این رویکرد برده است؛ فضای مجازی و اینترنت، یکی از مجاری اصلی هجوم نرم جامعه ستیزان است. ابزار رایانه ای، با داشتن سودمندی های فراوان و سهولت در عملی ساختن بسیاری از امور، اما به دلیل هویت و ماهیت غربی و مدرنش، می تواند بر جوامع غیرغربی، از جمله جامعه ما اثرات منفی و مخرب نیز بگذارد. در سریال «هوش سیاه» نیز برخی از استفاده های نامطلوب رایانه، دراماتیک شده است. در این مجموعه علاوه بر داستان محوری که از اولین تا آخرین قسمت درگیر آن می شویم، در هر قسمت نیز داستانی با موضوعی مجزا، روایت می شود. این تمهید روایی دارای دو ویژگی مثبت است.

اول این که به آن دسته از تماشاگرانی که داستان را از ابتدا دنبال نکرده اند این فرصت را می دهد تا از هر قسمت، بتوانند با ماجرا ارتباط برقرار کنند. ضمن این که داستان محوری باعث می شود انگیزه ای برای دنبال کردن سریال تا انتها وجود داشته باشد. اما ویژگی دوم این تمهید، نمادین بودن ارتباط خورده داستان ها، با داستان کلی است. به این معنی که تمام موضوعات فرعی که در هر قسمت (و یا بعضا هر دو قسمت) مطرح می شوند، در واقع شاخه یا زیرمجموعه ای از موضوع کلی است. انگار که مسائلی نظیر دوستی های نامتعارف اینترنتی، هک نمودن سایت ها، انتشار غیرقانونی نرم افزارها، فعالیت شرکت های هرمی و... که به عنوان موضوعات فرعی طرح می شوند، زیرمجموعه فعالیت های کامران بوریایی هستند.

«هوش سیاه» یک مجموعه آسیب شناسانه درباره کاربرد رایانه در جامعه ماست. تا عمق فاجعه پیش می رود، اما خودش اسیر آن نمی شود. یکی از ضعف های آثار سینمایی و تلویزیونی در پرداختن به آسیب ها این است که گاهی خودشان تبدیل به ابزاری برای ترویج همان آسیب می شوند. اما این سریال، از چنین ابتلایی در امان مانده است.

نکته پایانی این که مجموعه تلویزیونی «هوش سیاه» در طراحی فرم و ساختار، از نمونه های خارجی الگوبرداری کرده است. به طوری که فضاسازی کار شباهت زیادی به تریلرهای هالیوودی دارد و البته در این راه موفق عمل کرده است. به گونه ای که این بار یک اثر مدرن، اما سالم و پاکیزه به نقد و تقابل بخش ناسالم و آلوده فرهنگ مدرن و غرب زده رفته است.

اما سازندگان چنین آثاری، برای جریان سازی و تاثیرگذاری عمیق تر باید از این هم فراتر رفته و ضمن افشای تباهی برآمده از مدرنیسم، به بازتولید فرهنگ بومی کشورمان بپردازند. البته در «هوش سیاه» نیز سعی شده این مهم از طریق شخصیت سرگرد احمدی و خانواده اش تجلی یابد. اما این تلاش کامل نبوده و عناصر فرهنگ بومی (ایرانی، اسلامی و شیعی) سرزمین ما به ندرت در آن دیده می شود.

آرش فهیم