دوشنبه, ۱۱ تیر, ۱۴۰۳ / 1 July, 2024
مجله ویستا

ماکیاولی عصر ما


ماکیاولی عصر ما

یادداشتی درباره ساموئل هانتینگتون

زمانی که ساموئل هانتینگتون مقاله «برخورد تمدن ها» را سال ۱۹۹۳در نشریه «فارین افیرز» منتشر کرد، شاید خود نیز حدس نمی زد نظریه او در مناسبات و تعاملات بین المللی جایگاه بی بدیلی بیابد. او صورت بندی از فضای جهانی در آستانه قرن بیست ویکم به دست داد که با وجود نقدهای بسیار هنوز زنده است و نظریه های بدیل آن تنها نظریه های آرمانی و ایده آلی هستند که در عمل نتوانسته اند گامی به پیش نهند و در تغییر آنچه هانتینگتون پیش بینی و توصیف کرده موفقیتی کسب کنند. بر اساس نظریه «برخورد تمدن ها» پس از درگیری و جنگ میان کشورها و دولت های ملی در قرن نوزدهم و نبرد میان ایدئولوژی ها در قرن بیستم، در قرن بیست ویکم این جنگ تمدن های مختلف و رویارویی آشکار آنان علیه یکدیگر است که چهره دوران ما را رقم می زند. تصادم تمدن ها در شرایط جدید می تواند به جنگی آشکار میان تمدن ها بدل شود و در آینده عرصه جهانی چنین مضمونی خواهد داشت. به نظر او رشد اقتصادی در چین و کشورهای آسیای جنوب شرقی و رشد جمعیتی در کشورهای اسلامی عوامل متزلزل کننده تمدن غربی خواهند بود و نظم بین المللی موجود که متاثر از تمدن غربی است از سوی این تمدن ها بی ثبات خواهد شد. کشورهای غربی بر پایه چنین انگاره یی تلاش می کنند در درجه نخست از کیان مدرنیته و سامان سیاسی غربی در مقابل ساختارهای تهدیدکننده پاسداری کنند و در مرحله بعد الگوی سیاسی و فرهنگی خود را به عنوان الگویی جهانشمول ترویج دهند.

با توجه به نحوه بازیگری کشورهای غربی در عرصه بین المللی، عده یی هانتینگتون را تئوریسینی توجیه کننده برای این نحو رفتار معرفی می کنند، اما نظریه هانتینگتون بیش از اینکه توجیه کننده رفتارهای کشورهای غربی باشد، همچون نظریه نیکولو ماکیاولی جنبه توصیفی دارد و نه تجویزی. ماکیاولی در کتاب «شهریار» اوصاف سیاستمداران عصر خود را توصیف کرده بود، اما بسیاری گمان می کنند ماکیاولی در آن کتاب معتقد است که سیاستمدار باید به چنان اوصافی آراسته باشد. چنین برداشتی از گفته های ماکیاولی برداشتی ناقص و نادرست است. بر همین قیاس می توان گفت آنچه هانتینگتون در نظریه برخورد تمدن ها مطرح می کند، توصیف وضعیت و رویه یی است که دهه پایانی قرن بیستم در عرصه تعاملات و تحولات بین المللی در حال رشد بوده است و نه اینکه خواسته باشد با نظریه خود برخورد و جنگ تمدن ها را تجویز کند. مخالفان نظریه هانتینگتون برای ردنظریه او باید بتوانند ثابت کنند که تحولات بین الملل در این برهه سمت و سویی دیگر داشته است، وگرنه نمی توانند با بیان آرزوها و آرمان های صلح طلبانه به مصاف نظریه او بیایند. تحولات سال های اخیر از جمله حوادث ۱۱ سپتامبر و حمله امریکا به عراق و افغانستان نیز بیش از گذشته بر نظریه هانتینگتون مهر تایید زده است.

اگرچه هانتینگتون در ایران بیش از هر چیز به خاطر نظریه «برخورد تمدن ها» شناخته شده است، اما او علاوه بر این نظریه، آرای تاثیرگذار دیگری نیز داشته است. هنری روسوفسکی استاد دانشگاه هاروارد و یکی از دوستان نزدیک هانتینگتون از او به عنوان مهم ترین چهره علوم سیاسی در ۵۰سال گذشته یاد می کند و برژینسکی از او به عنوان فردی ثابت قدم و مقاوم یاد می کند که در بحث ها از خود بردباری و استقامت نشان می داد. هانتینگتون کتاب های مهم و تاثیرگذار بسیاری در حوزه علوم سیاسی نوشته که یکی از مهم ترین آنها کتاب «سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی» است که محسن ثلاثی آن را به فارسی ترجمه کرده است. هانتینگتون در همان ابتدای کتاب ارائه سامان سیاسی برای کشورهای در حال توسعه و دستخوش دگرگونی را هدفی می داند که هنوز واقعیت پیدا نکرده است.

بنابراین سراسر کتاب پر است از توصیف خشونت، نااستواری و نابسامانی هایی که در جوامع در حال گذار رخ می دهد. هانتینگتون این کتاب را در دهه ۷۰ میلادی به نگارش درآورده است؛ دهه یی که حاکمان اکثر کشورهای توسعه نیافته، به دنبال وارد ساختن مظاهر تمدن جدید و گام برداشتن در مسیر توسعه بوده اند و دنیا در یک دوقطبی شرقی- غربی قرار داشت. در نتیجه اقدامات نوسازانه حاکمان جوامع در حال تغییر، بی ثباتی سیاسی را در قامت کودتاهای مکرر، انقلاب و شورش نشان داده است. هانتینگتون در کتاب خود سعی کرده با شناخت ریشه های نااستواری سیاسی در جوامع دستخوش نوسازی، نسخه یی را در برابر حاکمان این کشورها جهت سامان مندی چنین جوامعی بگشاید. او با برشمردن کارکردهای مشارکت سیاسی و نهادمند، توانسته است هم به ثبات سیاسی بیندیشد و هم حقوق ملت در ارتباط با قدرت را به رسمیت بشناسد. هانتینگتون ثبات سیاسی را نتیجه وجود یک اجماع سیاسی یعنی وفاق اخلاقی و منافع مشترک برای حفظ نظام موجود می داند.

او از دو نوع پولیتی (جامعه سیاسی) یاد می کند؛ سنتی و مدرن و معتقد است جامعه سنتی دچار عدم تعادل نمی شود چرا که در آن نیاز به مشارکت افزایش نمی یابد تا نهادمندی نظام سیاسی به چالش کشیده شود. از سویی در جوامع سیاسی مدرن نیز آشفتگی ایجاد نمی شود چرا که در آنها، نهاد های سیاسی به حد لازم رشد یافته اند و مشارکت فزاینده جامعه را سامان می بخشند. به باور هانتینگتون بی ثباتی در جامعه یی رخ می دهد که تقاضای مشارکت سیاسی در آن افزایش یافته است، اما نهادهای سیاسی جامعه توان پاسخدهی به این نیاز را ندارند و این شرایط در جوامع در حال گذار به وقوع می پیوندد. او بر این عقیده است که اگر نوسازی سیاسی انجام نشود و گروه های نوظهور جذب نظام نشوند، این گروه ها دچار سرخوردگی شده و ضمن ناامید شدن از امکان فعالیت سیاسی در قالب مجاری قانونی و رسمی، خارج از نهادهای موجود، کنش های خود را سامان می دهند و توسعه سیاسی بیرونی شکل می گیرد و این توسعه سیاسی بیرونی به بی ثباتی منجر می شود. به عقیده هانتینگتون در جریان توسعه ابعاد گوناگون باید با هم رشد کنند.

هنگامی که در جریان توسعه، توسعه سیاسی عقب بماند و توسعه در همه ابعاد به یکسان به وقوع نپیوندد، ناهماهنگی نوسازی و نهادمندی سیاسی منجر به ایجاد شکافی بین این دو می شود که بحران زا است و حاصل آن چیزی جز نابسامانی سیاسی نیست که می تواند منجر به انقلاب شود و هانتینگتون به دنبال آن است که مانع از وقوع انقلاب شود. شاید کلیدی ترین نکته یی که هانتینگتون در کتاب «سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی» به آن می پردازد این است که مهم ترین تمایز سیاسی میان کشورها نه از صورت حکومت، بلکه از درجه حکومت شان مایه می گیرد. به اعتقاد او تفاوت میان حکومت هایی که سیاست شان مبتنی بر توافق، اشتراک اجتماعی، مشروعیت، سازمان، کارایی و استواری است و حکومت هایی که فاقد چنین کیفیت هایی هستند، بسیار مهم تر از تفاوت میان دموکراسی و خودکامگی است.

بیژن مومیوند