پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا

رأس اصلاحات اصلاح فرهنگی است


رأس اصلاحات اصلاح فرهنگی است

وقتی برای فرهنگ در معادلات سیاسی و اجتماعی, قائل به نقش کلیدی و محوری باشیم و از سوی دیگر, وابستگی و غربزدگی را مسئله ای فرهنگی تلقی کنیم, نتیجه این خواهد بود که مسئله اصلی جامعه استعمارزده را در فرهنگ غربزدگی بدانیم

وقتی برای فرهنگ در معادلات سیاسی و اجتماعی، قائل به نقش کلیدی و محوری باشیم و از سوی دیگر، وابستگی و غربزدگی را مسئله‌ای فرهنگی تلقی کنیم، نتیجه این خواهد بود که مسئله اصلی جامعه‌ استعمارزده را در فرهنگ غربزدگی بدانیم. چنان که امام خمینی (ره) به همین جمع‌بندی رسیده بود. از نگاه ژرف کاوانه ایشان، مسئله اصلی جامعه ایرانی، فرهنگ غربزدگی آن است. غربزدگی، مصیبت بزرگ ایران است «که گوششان به این است که غربی‌ها چه می‌کنند و چه می‌گویند و چه عمل می‌کنند و خودشان را از دست به کلی داده‌اند.» امام راحل ضرر این مصیبت را بالاتر از ضرر نفت می‌دانستند. (صحیفه نور، ج۸، ص ۱۱۷). همه دردها از همین جا ناشی می‌شود تا آنجا که قلب‌ها هم غربزده شده است و قلب غربزده هم از منظر طیب روحانی امام راحل، بیمار است و مبتلا به درد: «همه درد ما این است که ما غربزده هستیم، ما سال‌های طولانی زیربار غرب بودیم، زیر بار امریکا بودیم، سال‌های متمادی مأنوس شدیم ما، اصلاً قلوبمان، قلوب غربی است، مبدل شدیم به یک انسان غربی» (همان، ج۵، ص ۱۵۱).

امام خمینی (ره) با بیان مسئله اصلی جامعه ایران، بلکه جامعه شرقی و جوامع اسلامی که دوره جدید برنامه نوسازی و توسعه خودشان را بر مبنای الگوی غربی یا همان الگوی استعماری آغاز کرده‌اند، به ضرورت تحول و تغییر بنیادی می‌رسند. حل مسئله اصلی در تحول فرهنگ غربزدگی و الگوی توسعه است. هیچ عقل سلیمی نمی‌تواند فرهنگ استعماری را تاب بیاورد و سنگینی آن را بر دوش خود تحمل کند. برای همین است که امام خمینی با سلطه مظاهر استعماری مخالفت ورزیده است. (همان، ج۱، ص ۷۶)

امام راحل این جمله را پیش از انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۴۳ پس از آزادی از زندان حکومت استعمارزده بر زبان جاری کردند و از همان زمان، بلکه خیلی پیش‌تر، برای زدودن فرهنگ استعماری قیام کردند. «فرهنگ غربزدگی، یک مرض است، بلکه «ام الامراض است» (همان، ص ۱۶۱).

توسعه فرهنگ غربزدگی و استعماری، بیماری است؛ پس باید از بیماری به سلامت گذر کرد. هیچ عاقلی بقا بر بیماری و مرض را تجویز نمی‌کند و بر ضرورت دستیابی بر صحت و سلامت تأکید می‌کند.

امام خمینی (ره) از غربزدگی به ظلمت تعبیر کرده است و اولیای ظلمت هم طاغوت است. غربزدگی، زندگی در تاریکی است و پذیرش ولایت طاغوت و تاریک‌پرستی است. حال کدام روشن‌اندیش روشنگری حاضر به زیستن در تاریکی و ظلمت خواهد شد: «تمام توجه‌ها به عالم طبیعت ظلمت است، همه غربزدگی‌ها ظلمت است. اینهایی که توجهشان به غرب است، توجهشان به اجانب است، قبله‌شان غرب است، روبه غرب توجه دارند، اینها در ظلمات فرو رفته‌اند، اولیاشان هم طاغوت است» (همان، ج ۹، ص ۵۹). امام خمینی (ره) مخاطبان خود را به این نکته مهم فرا می‌خواند که به راستی، آیا می‌توان با فرهنگ وابسته جامعه‌ای را اداره کرد تا چه رسد به این که آن جامعه را در مسیر ترقی و تمدن قرار داد؟ آیا جوامع متمدن در فرهنگ وابسته و غربزده به سر می‌برند تا ما نیز خواهان ماندن در فرهنگ وابسته باشیم؟ آیا غربیان برای جوامع خود الگوی وابستگی را تجویز می‌کنند؟ هرگز. با فرهنگ وابسته نمی‌توان جامعه را اداره کرد: «ممالک متمدنه هم استفاده‌شان از این آلات جدید همین جور است که آقایان اینجا استفاده می‌کنند؟ یک تربیت بد در این مملکت است. فرهنگ، یک فرهنگی نیست که بتواند این مملکت را اداره کند، جوان نیرومند قوی که در مقابل استعمار بایستد، دستش را بلند کند، کشته بشود و نجات بدهد ملت را، این فرهنگ، فرهنگی نیست که این کاره باشد» (همان، ج ۱، ص ۷۶).

امام راحل (ره) یکی از فرق‌های اساسی میان جامعه ایرانی قبل و بعد از انقلاب اسلامی را در خصلت بی‌تفاوتی می‌دانستند. غربزدگی، ملت ایران را بی‌تفاوت کرده بود و نسبتاً به آسیب‌هایی که از جانب استعمار غرب بر آنها وارد می‌شد، از خود عکس‌العملی نشان نمی‌دادند اما هنگامی که همین ملت بر ضرورت تحول از غربزدگی واقف شد، دست از بی‌تفاوتی برداشت و به آسیب‌های وارده از سوی دنیای غرب توجه کرد و انقلابی را به راه انداخت: «یک کشوری وقتی آسیب می‌بیند که ملتش بی‌تفاوت باشد راجع به آسیب‌ها. آن وقت که مملکت شما را، آنها می‌آمدند و همه آن کارهای خلاف مصالح شما را می‌کردند، برای این که ملت یک ملتی بود که خوابش کرده بودند، مخمورش کرده بودند، تهی کرده بودند ملت را از خودش، خودش را اصلاً نمی‌شناخت، هر چه می‌دید، غرب می‌دید، هر چه می‌دید مراکزی که مراکز قدرت بود می‌دید، قدرت خودش را فراموش کرده بود.» (همان، ج ۱۳، ص ۴۳).

امام خمینی (ره) در جای دیگر به عزم ملی اشاره می‌کند که «ایران امروز دیگر تحمل افکار غربزده و شرق زدگی مشتی خائن را ندارد.» سلیقه ملت چیزی غیرپسند غربزدگان است. پسند آنان وابستگی و پیروی از غرب است، ولی پسند ملت عبور از الگوی توسعه وابستگی است: «این آقایانی که هی می‌روند سراغ این که ببینیم چطور یک چیزی باشد پسند غرب باشد، پسند غرب این است که ما همه چیزمان را تقدیم‌شان بکنیم و بی‌چون و چرا، این پسند غرب است. اگر آقایان این را می‌خواهند، این پسند ملت ما نیست» (همان، ج ۱۰، ص ۱۹۳).

بنابر این، از منظر امام خمینی (ره)، لزوم تحول و تغییر، حکم عقلی و عقلایی است و ملت ایران هم به همین منظور عزم خود را جزم کرده است.

اما این اصلاح و تغییر را باید از کجا شروع کرد؟ از منظر امام خمینی (ره) نقطه آغاز اصلاحات همان جایی است که مبدأ امور زندگی اجتماعی و سیاسی، یعنی فرهنگ است. باید اصلاحات را از فرهنگ شروع کرد. امام به انحای مختلف بر این موضوع تأکید کرده است: «رأس اصلاحات، اصلاح فرهنگ است» (همان، ج ۱، ص ۵۵).

درواقع منظور امام راحل از اصلاحات فرهنگی، احیای فرهنگ فراموش شده است. با اصلاحات فرهنگی، فرهنگ وابسته از بام میهن رخت برمی‌بندد و فرهنگ اصیل جایگزین آن می‌شود. امام خمینی(ره) از این که برخی از مسئولان حکومت نسبت به مسئله‌ای به این مهمی، از خود سستی و بی‌تفاوتی نشان می‌دهند، برآشفته می‌شوند و این عمل آنان را به ضعف نفس و سستی اراده متهم کرده است. در وضعیتی که ملت عزم بر اصلاح و تحول کرده‌اند؛ چه جای ضعف و سستی از جانب مسئولان حکومت است. «من باید به مصادر امور بگویم که اخطار کنم که این قدر ضعف نفس به خرج ندهید، دنبال این نباشید که فرم غربی پیدا کنیم. بیچارگی ما این است که دنبال این هستیم که فرم غربی پیدا کنیم، دادگستری ما دادگستری غربی باشد، قوانین ما، قوانین غربی باشد. اینقدر ضعیف‌النفس نباشید، ما قانون غنی داریم، ما قانون الهی داریم» (همان، ج ۵، ص ۱۲۸).