چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا

جلوه های جنگ در نمایشهای دینی


جلوه های جنگ در نمایشهای دینی

تعزیه, گزارش مقدسی است از شگفتیها, سرسپاریها, پاکیها و وجاهتها

تاریخ جنگ بین ملل و اقوام مختلف همواره آکنده از رفتارهای نمایشی به منظور برانگیختن حس دشمن ستیزی، تقویت روحیه نیروهای خودی و تضعیف روحیه دشمن و به عبارت دیگر برپا ساختن جنگ روانی بوده است.

در دوران یکی از جنگهای بین پارت و روم که در آن قریب به بیست هزار تن از لشکریان روم کشته و نزدیک به ده هزار تن نیز اسیر شدند و سردار بزرگ رومی به نام کراسوس به دست ایرانیان کشته شد، در پایان درگیری یکی از سربازان ایرانی از بین اسیران فردی را که به کراسوس شباهت داشت انتخاب کرد و پس از آموزشهای لازم او را در لباس سردار رومی سوار بر اسب در شهر گرداند و زنان و مردان نیز دور او جمع شده و سرودهایی حاکی از ضعف و زبونی رومیها و قدرت و توانایی ایرانیان سرمی دادند.

در تاریخ پرفراز و نشیب اسلام موارد مختلفی داریم که مسلمانان در جنگهای خود با کفار، تاکتیکها و شیوه های متعددی استفاده می کردند. این روشها علاوه بر اینکه جنبه نظامی داشتند دارای شکل نمایشی هم بودند مانند فریادهای رعد آسا، پوشیدن لباسهای رعب آور و مهمترین و رایج ترین آنها رجزخوانی. در جنگهای صدر اسلام هنگامی که دو جنگاور در مقابل یکدیگر قرار می گرفتند، ابتدا هر یک برای مقهور کردن دیگری با صدای بلند، نام و نشان و توان رزمی و رشادت خود را بیان می کرد. این حالتها و حرکتها بیشتر جنبه نمایشی داشتند و بعضاً موجب بیرون رفتن دشمن از معرکه می شد. بعدها رجزخوانی به عنوان نوعی نمایش وارد تعزیه شد و به صورت یکی از عناصر اصلی آن درآمد، به طور مثال در مجلس خندق «عمرو بن عبدود» علیه حضرت علی (ع) وارد میدان می شود و با صدای بلند می خواند:

به تن آتشین جامه پوشان کنم

دل خویش از کینه جوشان کنم

من آنگه به سر بر کلاه آورم

سر خود به ناف ماه آورم

هنر بینی و مردی و جنگ من

گراییدن جنگ و آهن من

سپس حضرت علی (ع) پا به عرصه کارزار می گذارد و پاسخ می دهد:

گر او عمرو نامی است من حیدرم

همان بازوی دادگر داورم

اگر کوه خار است مومش کنم

همآورد مرز و بومش کنم

امروزه هم رجزخوانی در جنگها به شکلی دیگر مرسوم است و طرفین درگیر با بهره گیری از انواع و اقسام ابزارهای تبلیغاتی و رسانه ها برای مرعوب ساختن یکدیگر تلاش می کنند. علاوه بر این در صدد مسخ افکار عمومی نیز برمی آیند و با استفاده از انواع ترفندها و حیله ها می کوشند خود را از دیگری برتر معرفی نمایند و از این طریق روحیه افراد مقابل را تضعیف کنند. از دیگر جلوه های جنگ در نمایشهای دینی، «حمله خوانی» است. اینان گروهی از هنرمندان بودند که درکنار پرده خوانان و نقالان به شیوه های مختلف، تظاهر به جنگاوری

می کردند و چون از کتاب حمله حیدری استفاده

می نمودند به آنان حمله خوان می گفتند. حمله خوانها عموماً به بیان رشادتها و دلاوریهای حضرت علی بن ابی طالب (ع) می پرداختند. می گویند که این گروه از دوران صفویه بسیار مورد لطف و عنایت قرار گرفتند زیرا در جنگهای مختلف با حمله خوانی زمینه های تهییج لشکریان را فراهم می ساختند و روحیه جنگاوری را در آنان تقویت می بخشیدند.

نبرد خونین و سرشار از فداکاری حضرت امام حسین (ع) و یارانش در صحرای کربلا که موجب شهادت امام سوم شیعیان و برخی از اعضای خانواده و اصحابش گردید، خود نمایش عظیمی از رشادت، ایثار و

حق طلبی است. بدین لحاظ هر ساله در سالگرد شهادت این اسوه بزرگ تاریخ بشریت، مسلمانان دلسوخته و عزادار با راه اندازی گروههای عزاداری و نوحه سرایی، هم خاطره جانبازیهای حماسه سازان کربلا را زنده نگه میدارند و هم خود را برای ادامه راه آن شهیدان آماده می سازند.

هم رجز خوانی و هم حمله خوانی در تعزیه جای خاصی به خود اختصاص داده است. رویارویی موافق خوانان با

مخالف خوانان و جدال کلامی و لفظی و رفتاری میان آنها و حرکات رزمی در برابر هم از جنبه های دیدنی هر نمایش است. بدین لحاظ تعزیه، نمایش جنگ است. تعزیه قصه بلندی است به بلندی عمر انسان، گزارش مقدسی است از شرح حال دریادلان و ماجراها، شگفتیها، سرسپاریها، پاکیها و وجاهتها.

میان ارزشهای زیبا شناختی و تعزیه به عنوان شکلی از هنر نمایشی سنتی ایران و بینش فلسفی و اجتماعی اش هماهنگی کاملی وجود دارد. بنابر این مورد حمایت گسترده اقشار مختلف مردم قرار می گیرد. تعزیه که از نظر لغوی به معنی اظهار همدردی، سوگواری و تسلیت است، به عنوان شکلی از نمایش، ریشه در اجتماعات و مراسم و خاطره شهادت سید الشهدا و یاران باوفایش در ایام محرم دارد. بدین لحاظ تعزیه نوعی تلاش به سوی رهایی و فلاح به حساب می آید و اساساً هسته اصلی تعزیه، شهادت قهرمانانه و جانگداز حضرت امام حسین علیه السلام است.

در دوران توسعه ورشد مراسم مربوط به ماه محرم در دوره حکومت صفوی شکل دیگری از نمایش مذهبی به وجود آمد که زندگی، اعمال، رنجها و شهادت مظلومانه شهدای شیعه را نقل می کرد که به آن روضه خوانی

می گویند. نقالی نیز از همین شکل نمایشی رونق گرفته و رشد یافت.

در دوران جنگ عراق علیه ایران نمایش تعزیه به عنوان یکی از بهترین قالبها برای بیان دلاوریهای رزمندگان ایران از سوی عده ای از دست اندرکاران هنرهای نمایشی و گروههای تئاتری انتخاب می شده است و در اجرای نمایشهای جنگی، گروههای تئاتری غیر از بهره گیری از شیوه اجرایی تعزیه سعی می کردند پیوندی بین وقایع کربلا و مصائبی که بر امام حسین (ع) و یارانش رفته با رزمندگان اسلام در جبهه های جنگ تحمیلی ایجاد نمایند، به طوری که بسیاری از شهرهایی که مورد تجاوز قرار داشتند به کربلا تشبیه می شد و فجایعی که بعثیان مرتکب

می شدند به صورت تمثیلی از جنایتهای یزیدیان مطرح می گردید.

در سنت ایرانی دو ماجرای غم انگیز دیگر وجود دارد که به نوعی با تعزیه و شبیه خوانی قابل مقابله می باشد؛ اولی یادگار زریر و دومی سوگ سیاوش است. یادگار زریر اثری متعلق به سده های میانی ایران است که از روزگار ساسانیان باقی مانده است. ویشتاسب، شاه پاک نهاد زرتشتیان از سوی ارجاسب، شاه تورانیان، که با گرویدن ویشتاسب به آیین زرتشت مخالف بود، تهدید می شود. رزمندگان داوطلب زریر در برابر دژخیمان می ایستند و زریر توسط برادر ارجاسب به قتل می رسد. از نکات پر اهمیت این ماجرا از سوی زریر و همراهانش است، زیرا قبل از آغاز شاه ویشتاسب، جاماسب در پیشگویی اش مطرح می کند چگونه زریر دلاور کشته می شود. این پیشگویی در واقع زمینه ساز سوگواری به حساب می آید. در تعزیه نیز سرنوشت امام حسین (ع) و همراهانش از پیش معلوم می گردد، مثلاً در تعزیه حضرت عباس (ع) هنگامی که شمر ملعون می کوشد که آن حضرت را به جانب یزید جلب کند، علمدار حسین علیه السلام اظهار می دارد از آنچه بر او مقدر شده آگاه است و اطلاع دارد. او حتی در پیش بینی اش حضرت فاطمه (س) را در روز قیامت می بیند که پیراهن خونینی در دست دارد و از شقاوت و سنگدلی قاتلان فرزندش شکوه ها می کند. حضرت عباس (ع) هم در ادامه خطابه اش این حقیقت را آشکار می سازد که دقیقاً می داند سر و دو دستش از بدن جدا خواهند شد و هفتاد و دو تن از یاران برادر بزرگوارش نیز از دم تیغ خواهند گذشت. در راستای همین پیش بینی، هر گاه یکی از یاران امام اجازه رفتن به میدان می خواهد، خود می داند که دیگر راه بازگشتی نیست.

شکل دیگر نمایش قتل زریر به میدان رفتن پسرش نستور است که انتقام پدر را از قاتل می گیرد و آن گاه کنار پیکر خونین و

بی جان پدر زانو می زند و بر حال زار او نوحه سرایی می کند و کلمات حزن آوری را به زبان می راند.در تراژدی سیاوش نیز نزدیکی و همانندی خاصی با تعزیه می توان یافت. سیاوش شاهزاده جوان و بی گناه برای گریز از کینه پدر مانند آواره ای راه توران زمین را در پیش می گیرد و در آن سرزمین به دستور افراسیاب بد طینت به قتل می رسد. بدین ترتیب مردم بخارا در سوگ این شاهزاده نیک نهاد، سرودهای جالبی را که به کین سیاوش شهرت دارد سر می دادند و نوحه می خواندند. بیرونی می گوید: «در آخر این ماه اهل شهر بر گذشتگان خود گریه

می کنند و بر آنان نوحه می سرایند و صورتهای خود را می خراشند و برای مردگان اطعام

می برند. چنانکه ایرانیان در فروردگان به همین طریق رفتار می کنند». ثعالبی نیز نقل می کند: «وقتی خبر مرگ سیاوش به دربار شاه ایران رسید، غم سنگین و عزای عمومی، کشور را فراگرفت و رستم و سرکردگان سپاه، برهنه سر و پا هفت روز به سوگواری نشستند.» در اسطوره سیاوش، مرگ این شاهزاده

تداوم بخش زندگی است. بنابر افسانه ها پس از قتل سیاوش گیاهی از خون او رویید که به آن خون سیاوشان می گویند.سوگ سیاوش جلوه مشخصی از خصوصیات شبیه خوانی است. او نیز از سرنوشت خویش آگاهی و اطلاع دارد. در گفتگویی با پیران سردار تورانی، سیاوش از سرنوشت و حوادث بعد از آن سخن

می گوید:

فراوان بر این نگذرد روزگار

که پیکار بیدار دل شهریار

کند زار کشته مرا بی گناه

کسی دیگر آید بدین تاج و گاه

ز گفتار بدگوی و از بخت بد

برین برچنان بی گناه بد رسد

پر از رنج گردد سراسر زمین

زمانه شود پر ز شمشیر کین

در شاهنامه قطعه ای که سیاوش خواب نما شده و مصائب و بدبختیهایی را که بر او خواهد گذشت، برای فرنگیس همسرش تعریف

می کند شباهت بسیاری به تعزیه دارد:

ببرند بر بی گناه این سرم

به خون جگر برنهند افسرم

نه تابوت یابم نه گور و کفن

نه بر من بگوید کسی ز انجمن

بمانم بسان غریبان به خاک

سرم گشته از بن به شمشیر چاک

به خواری تو را روزبانان شاه

سر و تن برهنه برندت به راه

آنچه آمد قطره ای است از دریای گسترده مضامین که می تواند به کار نویسندگان عرصه دفاع مقدس و مقاومت بیاید.

شراره گل محمدی