چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
جمع رقابت و نابرابری
با نگاهی سطحی به اوضاع افراد در هر جامعه، بیدرنگ تایید خواهیم کرد افراد دارای امکانات اقتصادی متفاوت و نابرابری هستند. فاصله این نابرابریها گاهی بسیار زیاد است و انسان را بر آن میدارد که آنها را نامنصفانه بداند. تایید وجود نابرابریها سهلتر از تعیین علل و منشا آنهاست، ولی با کمی ژرفاندیشی میتوان تقسیمبندیای کلی از انواع این منشاءها و علل ارائه کرد. به نظر میرسد میتوان این علل را به ۲ قسمت تقسیم کرد.
از۲ منشاء نابرابریهای نامنصفانه، یکی تفاوتها در طبقات اجتماعی اقتصادی است که افراد در آنها به دنیا میآیند و دیگری تفاوتها در تواناییهای طبیعی و استعدادهای افراد در کارهایی است که مورد نیاز و مطالبه است. شاید شما نابرابری ناشی از این طرق را متضمن هیچ چیز خطا و نادرستی ندانید. اگر آن را متضمن خطا بدانید و به نظر شما جامعه باید تلاش کند که این نابرابری را از میان ببرد، بنابراین شما باید [راه] علاجی را پیشنهاد کنید که یا مانع از خود علل شود یا مستقیم مانع معلولهای نابرابر.
همچنان که تاکنون دیدهایم، علل به خودی خود عبارتند از انتخابهای مجازی که بسیاری از افراد درباره چگونگی سپری کردن وقت یا پولشان و چگونگی اداره زندگیشان اتخاذ میکنند. مداخله در انتخابهای افراد در این که چه محصولی را بخرند، چگونه به فرزند خود کمک کنند یا این که چقدر مزد به کارگرشان بپردازند، بسیار متفاوت است با مقابله با افرادی که در حال دزدی بانک هستند یا کسانی که سیاهپوستان و زنان را از برخی حقوق خود محروم میکنند. مداخله نامستقیمتر در زندگی اقتصادی افراد، مالیات بستن است، بویژه مالیات بستن به درآمد و ارثیه و برخی مالیات بر مصرفها که میتوان به گونهای طراحیشان کرد که افراد غنی بیشتر از افراد فقیر متحمل آن شوند. به این وسیله حکومت اجازه نمیدهد افراد تمام پول خود =[ارثیه خود] را از آن خود کند و این یکی از شیوههایی است که حکومت میتواند از طریق آن تکوین نابرابریهای بزرگ در ثروت را که مبتنی بر نسل [و توارث] است، کاهش دهد.
از این مساله مهمتر، بهکارگیری منابع عمومی حاصل از مالیاتها برای تامین برخی کمبود مزایا و امکانات آموزشی و حمایت از کودکان خانوادههایی است که خودشان توان حمایت و تامین این امکانات را ندارند. هدف از برنامههای رفاه اجتماعی عمومی نیز همین است و براساس این برنامهها با استفاده از درآمد مالیاتی، امکانات اساسی و حیاتی سلامت، غذا، مسکن و آموزش [برای خانوادههای مذکور] تامین میشوند. این مبارزهای مستقیم علیه نابرابریهاست.
تا وقتی رقابت ملاک به استخدام درآمدن باشد، یعنی رقابت میان افرادی که میخواهند شغلها را تصاحب کنند و رقابت بین شرکتها برای جذب مشتری، برخی افراد پول بیشتری از دیگران کسب خواهند کرد. تنها جایگزین [اقتصاد رقابتی] اقتصادی است که به شکل مرکزی هدایت شده باشد که در آن به هر کس تقریبا به میزان مساوی با دیگران حقوق پرداخت میشود و یک مرجع متمرکز عهدهدار تایید [یا عدم تایید] افراد برای تصاحب شغلهاست؛ هرچند تلاشهایی برای تحقق چنین نظام اقتصادی صورت گرفته است، اما این نظام هم در مورد آزادی افراد و هم در مورد کارآمدی، هزینه گرانی را تحمیل میکند، آنقدر گران که به اعتقاد من نمیتوان آن را پذیرفت، هرچند عدهای مخالف نظر من هستند.
اگر کسی بخواهد نابرابریهای حاصل از تواناییهای متفاوت را بدون حذف اقتصاد رقابتی کاهش دهد، لازم است با خود نابرابریها مبارزه کند. این کار از طریق مالیات بستن بیشتر بر درآمدهای بالاتر و تامین خدمات عمومی مجانی برای همه افراد یا [دستکم] برای افراد کمدرآمد مقدور خواهد بود. میتوان این کار را با پرداخت نقدی به افرادی که کمترین قدرت کسب درآمد را دارند، در قالب آنچه مالیات بر درآمد منفی (negative income tax) نام گرفته، انجام داد. هیچ یک از این برنامهها نابرابریهای نامنصفانه را کاملا از میان نمیبرد و هر نظام مالیاتی پیامدهایی دیگر در اقتصاد ازجمله پیامدهایی در اشتغال و فقر خواهد داشت که پیشبینی آن دشوار است، بدین سان مساله راه علاج [برای جبران نابرابریها] همواره پیچیده است.
اما بیایید بر این موضوع از منظری فلسفی متمرکز شویم: تمهیداتی که برای کاهش نابرابریهای نامنصفانه منتج از تفاوتهای زمینه طبقاتی و استعداد طبیعی، مورد نیاز است، متضمن مداخله در فعالیتهای اقتصادی افراد؛ بخصوص از طریق مالیاتبندی خواهد بود. حکومت از برخی مردم پول میگیرد و آن را برای کمک به عدهای دیگر از مردم خرج میکند.
مالیات بستن، روشی است برای کاهش نابرابریهای غیرمنصفانه بدون حذف اقتصاد رقابتیاین تنها کاربرد مالیات نیست. حتی کاربرد اصلی مالیات هم نیست. بسیاری از مالیاتها خرج اموری میشود که رفاه را جایگزین فقر کنند. اما مالیاتبندی قابل توزیع مجدد (redistributive taxation) ، همچنان که به این عنوان نامیده شد، آن نوع مالیاتبندی است که به مساله ما مربوط است. این نوع مالیاتبندی متضمن این است که قدرت حکومتی در کار مردم دخالت کند؛ البته نه به این علت که کار مردم به خودی خود کاری نادرست مثل دزدی و تبعیض است، بلکه به خاطر اینکه کار آنها در ایجاد آنچه نامنصفانهunfair به نظر میرسد، سهیم است.
برخی افراد مالیات بندی قابل توزیع مجدد را صحیح نمیدانند، زیرا [معتقدند] تا وقتی مردم کار نادرستی انجام ندادند، حکومت نباید در کار آنها دخالت کند و معاملات و مبادلات اقتصادی که علت پیدایش همه این نابرابریها شده، نادرست نیستند، بلکه کاملا مجاز هستند. آنها همچنین احتمالا معتقدند هیچ اشکالی بر نابرابریهای حاصل شده، به خودی خود وارد نیست، زیرا حتی اگر آنها نامنصفانه باشند و نه حاصل از خطای قربانیان آنها، جامعه متعهد به جبران این نابرابریها نیست. آنها میگویند این صرفا از مقتضیات زندگی است که برخی افراد خوشاقبالتر از دیگرانند. تنها زمانی باید برای رفع این نابرابریها چارهای اندیشید که بداقبالی یک فرد منتج از کار نادرستی باشد که فرد دیگری نسبت به او انجام داده است.
این یک مساله سیاسی بحث انگیز است و عقاید متعدد فراوانی درباره آن وجود دارد. برخی افراد بیشتر به نابرابریهایی که حاصل از طبقه اجتماعی اقتصادیای است که فرد با آن متولد میشود، معترضند تا نابرابریهایی که حاصل از استعدادها و تواناییهای متفاوت فردی است. آنها نتایج حاصل از این واقعیت را که فردی ثروتمند متولد میشود و دیگری در محلهای فقیرنشین و پرجمعیت به دنیا میآید را نمیپسندند، ولی معتقدند فرد شایسته آن چیزی است که بتواند با تلاشهای خود به دست آورد، بنابراین اگر یک نفر درآمد زیادی را کسب کند و دیگری درآمد بسیار کمی را به دست آورد به خاطر اینکه اولی استعداد و توانایی تجاری برای یادگیری مهارتهای پیشرفته دارد و حال آن که دومی صرفا میتواند کار غیرتخصصی انجام دهد، هیچ بیعدالتیای صورت نگرفته است.
به نظر خود من نابرابریهای حاصل از هر یک از این علل، نامنصفانه هستند و اینکه یک نظام اجتماعی اقتصادی موجب شود برخی مردم با مشکلات اساسی و کاستیهای اجتماعیای که معلول هیچ خطایی از جانب خود آنها نیست، زندگی کنند، آشکارا ناعادلانه (unjust) است، البته به شرطی که بتوان از طریق نظام مالیاتبندی قابل توزیع مجدد و برنامههای رفاه اجتماعی، مانع از این مشکلات و کاستیها شد. برای این که شما درباره موضوع تصمیمگیری کنید، باید هم به آن دسته از علل نابرابریها که آنها علل را نامنصفانه (unfair) میدانید و هم به راه علاجهایی که آنها را مجاز تشخیص میدهید، بیندیشید.
ما اساسا تاکنون درباره مساله عدالت اجتماعی درون یک جامعه سخن گفتهایم. این مساله در مقیاس جهانی بسیار دشوارتر است، زیرا اولا نابرابریها در این مقیاس بسیار عظیماند و ثانیا معلوم نیست در غیاب یک حکومت جهانی که بتواند مالیاتهای جهانی اخذ و نظارت کند که آنها به شکلی کارآمد مصرف شوند، چه راه علاجهایی علیه نابرابریها امکانپذیر است. اما هنوز مساله عدالت جهانی وجود دارد، هرچند دشوار میتوان دانست که با وجود تعدد و تنوع دولتهای جداگانه با اقتدار که ما اکنون میشناسیم، درباره عدالت جهانی چه باید بکنیم.
منبع : A very short intreduction to philosophy
مترجم: محیا سادات اصغری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست