شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

جریان نوظهور نابودگر


جریان نوظهور نابودگر

نگاهی به کمدی های ضعیف این سال ها به بهانه اکران «چراغ قرمز»

این هم برای خودش سبکی شده است در سینمای ما که ژانر یا گونه خاص سینمایی وجود ندارد می‌توان به حجم انبوه تولید فیلم‌هایی که از اسلوب و چارچوب‌های خاصی هم پیروی می‌کنند، عنوان سبک یا ژانر را داد. هرچند سبکی سخیف و بی‌مایه باشد. حتی اگر ضدسینما و ضد فرهنگ باشد. چاره‌ای جز این نیست. آنقدر زیاد شده‌اند که در اکران هر فصل و هر ماه چندین نمونه را به سینماها عرضه می‌کنند. پس نمی‌توان این فیلم‌ها را نادیده گرفت، بلکه انگار باید عنوانی هم برای این اتفاق نامبارک در سینمای ایران انتخاب کرد.

«نئو فیلم فارسی»، «سیرک سینمایی»، «ادا و اطوار به سبک ۳۵ میلیمتری» یا همان نام همیشگی‌اش: «سینمای کمدی» اما سینمای کمدی امروز ایران. سینمایی که بسیار آسان، بدون جنگ و خونریزی فاتح گیشه‌ها شده و سایه سنگین خود را بر سر سینمای ایران انداخته.

ساخت اینگونه فیلم‌ها به نظر آسان می‌آید. از ابتدای سال ۸۹ حدود ۱۴ فیلم در این حوزه ساخته شده است که بیشتر آنها از پایین‌ترین سطح ممکن کیفیت_ در همه ابعاد_ برخوردارند. موفقیت این فیلم‌ها هنگامی بیشتر خودنمایی می‌کند که متوجه می‌شویم بیش از ۴۰ درصد فروش فیلم‌های امسال متعلق به این فیلم‌هاست. چه اتفاقی برای سینمای ایران افتاده که اینقدر حالش بد است؟

در نگاه اول به نظر می‌رسد که ساخت اینگونه فیلم‌ها بسیار آسان است. تنها سرمایه‌ای کافی برای جذب تعدادی چهره سرشناس در عرصه کمدی بس است. چهره‌هایی آشنا(آن هم بیشتر در سریال‌های کمدی تلویزیون) که در تیزرها و پوسترها به خوبی بتوانند مخاطب را جذب کنند. چهره‌هایی که برای مردم، مترادف با خنده‌دار بودن هستند. حتما شما هم می‌توانید تعدادی از آنها را به یاد بیاورید. کافی است به بازیگران اصلی این ۱۴ فیلم امسال دقت کنید تا بدانید که این بازیگران این روزها چقدر پرکارند. زیرا بیشتر این فیلم‌ها تیم بازیگری تکراری دارند. تنها عاملی هم که این فیلم‌ها به آن تکیه می‌کنند، همین بازیگران هستند و موقعیت‌ها و فضاهای خنده‌دار ناشی از سبک بازی هرکدام از آنها. به‌جز این بازیگران حالا دیگر سرشناس، این فیلم‌ها دیگر هیچ چیز قابل توجهی ندارند.

سطح کیفی این فیلم‌ها از نظر فنی و کار کارگردانی بسیار پایین است به‌طوریکه اشتباهات فنی‌شان حتی به دید تماشاگران عادی هم می‌آید. تصاویر این فیلم‌ها بدون در نظر گرفتن شوخی‌هایی که در روند فیلم پیش می‌آید، اصلا جذاب نیست و بعضا بسیار خسته‌کننده هم هست. گویا روند ساخت بیشتر این فیلم‌ها به این صورت است که کارگردان فرمان شروع فیلمبرداری را می‌دهد و باقی امور را بر عهده بازیگران می‌گذارد. یعنی هر طور که آنها صلاح می‌بینند بازی می‌کنند و خودشان فیلم را به پیش ببرند. فارغ از بحث کارگردانی و امور فنی آنچه که این فیلم‌ها به شدت احتیاج دارند اما ذره‌ای هم از آن بویی نبرده‌اند، داستان است. این فیلم‌ها به شدت از خلأ قصه خوب و جذاب و همچنین ساختار منطقی داستان در رنج و عذاب‌اند. مشکل فیلمنامه به بدترین شکل ممکن در این فیلم‌ها احساس می‌شود. این مشکل به دو صورت در شبه کمدی‌ها خود را نشان می‌دهد. در وهله فیلم‌های کمدی ما یا داستان خاصی ندارند و یا خط نامحسوسی از داستان را دارند. به این صورت که در جریان فیلم داستانی منسجم و متناسب با اصول فیلمنامه‌نویسی وجود ندارد و بدنه فیلم تنها با اتکا به شوخی‌ها پیش می‌رود. تنها در پایان است که جمع‌بندی فیلم بر اساس این طرح ضعیف داستانی شکل می‌گیرد.

از سوی دیگر داستان این فیلم‌ها معمولا منطق روایی خاصی ندارد و یا به عبارت بهتر اصلا منطق ندارد. مجموعه اتفاقات و وقایع این فیلم‌ها بدون توجه به رابطه علی و معلولی در فیلم گنجانده می‌شوند، تنها با این هدف که با ایجاد موقعیت‌های خنده‌دار و مفرح (هرچند که بی‌دلیل و غیرمنطقی باشند) تماشاگر را بخندانند. این مسائل را اضافه کنید به شخصیت‌های تیپیکال این فیلم‌ها که از فیلم‌فارسی‌های دهه‌های قبل گرفته شده و یا از فیلم‌های کمدی دیگر گرته برداری شده‌اند. به‌طور خلاصه همه مسائل و مشکلاتی که ممکن است در فیلمنامه یک فیلم وجود داشته باشد، در این‌ فیلم‌ها کم و بیش قابل مشاهده است.برای مثال فیلم «چراغ قرمز» که اکنون در حال اکران است و از قضا خوب هم می‌فروشد را در نظر بگیرید. اگر به اجزای این فیلم توجه کنید متوجه بی‌نظمی در تار و پود فیلمنامه‌اش می‌شوید. زیرا هراتفاقی که در طول این فیلم می‌افتد به شدت غیرمعقول است. علت قتل رئیس شرکت، نحوه آشنایی و اعتماد پسرجوان و رئیس شرکت، وارد شدن پلیس در انتهای فیلم و...، مجموعه‌ای ناهمگون و غیرمنطقی را در داستان این فیلم شکل داده است. علاوه بر این بعضی از موقعیت‌های خنده‌دار این فیلم نیز در کمال بی‌ربطی در فیلم گنجانده شده‌اند. مانند سکانس احضار روح و سکانس عروسی. این دو سکانس به همراه مجموعه‌ای دیگر از اشتباهات فیلمنامه که تنها با هدف خنداندن تماشاگر و بدون توجه به ساختار منطقی داستان در فیلم حضور دارند می‌توانند نشان‌دهنده چند نکته باشند در نگاه اول به نظر می‌رسد سازندگان این فیلم‌ها به‌طور کلی توان و علم کافی برای ساختن یک فیلم را ندارند. یعنی مجموعه ضعف‌های فیلم تنها ناشی از ناتوانی سازندگان آن است. در نگاهی دیگر اینطور به نظر می‌رسد که سازندگان این فیلم‌ها خود به داشتن این اشتباهات و نادیده گرفتن فهم و شعور سینمایی تماشاگران ایرانی آگاهند اما فیلم‌های خود را اینگونه می‌سازند. امری که برای سینمای ایران با همه افتخاراتش توهین بزرگی است.

نکته جالب در کنار همه ضعف‌های اینگونه فیلم‌ها ادعای بعضی از سازندگان آنها بر عمیق بودن و داشتن لایه‌های معنایی در فیلم‌هایشان است. بعضی از کارگردانان این فیلم‌ها به شدت معتقدند که نه تنها فیلم خوبی ساخته‌اند بلکه در موارد نادری مشاهده می‌شود که مدعی استحقاق جوایزی در برخی از جشنواره‌ها نیز بوده‌اند! به نظر می‌رسد که همین اعتماد به نفس بالای این فیلم‌ها و سازندگان آنها باعث شکل‌گیری یک جریان سینمایی شده است. جریانی که به‌رغم نمایش ابتذال فرهنگی با تاکید بر بعضی مفاهیم اخلاقی (هرچند با نمایشی سطحی) سعی در ترویج اخلاقیات مورد نظر خودشان دارد. کافی است تنها به همین فیلم «چراغ قرمز» در متن کار و صحبت‌های کارگردان آن در مصاحبه‌هایش دقت کنید. شاید اگر این فیلم‌ها کمی متواضع‌تر بودند راحت‌تر می‌شد آنها را تحمل کرد. اما این سینما با اتکا به این جریان تازه و البته فروش قابل قبولش در حال تبدیل شدن به یک غول نابود کننده برای سینمای ایران شده است. غولی که هر بیننده جدی سینما را آزار می‌دهد.

تمام گلایه ما از این اوضاع به این فیلم‌ها و سازندگان آنها برنمی گردد. این احوال سینمای ایران معلول چند چیز دیگر هم هست. فروش خوب این فیلم‌ها و اقبال عمومی از آنها جای ناراحتی دارد. تماشاگر ایرانی گویا در حال پوست انداختن است و نشانه‌اش استقبال از اینگونه آثار سینمایی است. فروش بالای بعضی از آثار ضعیف این دسته فیلم‌ها جای تعجب دارد اما نمی‌توان زیاد هم به تماشاگر ایرانی خرده گرفت. شرایط سینمایی اکنون ایران عامل اصلی این وضع شده است. در حالی که سینمای میانه ما در بحرانی‌ترین وضعیت خود قرار دارد جای تعجب نیست که عرصه برای ساخت روز افزون فیلم‌های کمدی و فروش خوب آنها در گیشه باز بشود. در حال حاضر آمار کمی تولید فیلم بسیار بالاتر از چند سال قبل است اما جای خالی سینمایی جدی که هم نزد تماشاگران قابل قبول باشد و هم از کیفیت بالایی برخوردار باشد، مشهود است. اگر به صورت منطقی به این اتفاق در حال رخ دادن دقت کنیم مسلما اولین و مهم‌ترین دلیل آن عرصه و فضای کافی است که به واسطه غیبت سینمای خوب و تاثیرگذار، در اختیاراین فیلم‌ها قرار گرفته است.ضرورت بازنگری در آنچه که اکنون سینمای ایران بیش از همه چیز برای مقابله با این وضعیت لازم دارد مسلما از اولویت‌های سینمای ماست. نباید گذاشت همه آنچه که با سال‌ها تلاش حاصل شده با این جریان نوظهور از بین برود.

امیرحسین عقیقی



همچنین مشاهده کنید