جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
واکنش معکوس
خشونت در انیمیشن ابزاری است که باعث به وجود آمدن فانتزی میشود. خشونت در انیمیشن دارای دستهبندیهای متعددی است. اساس میل به خشونت در هر انسان منجر به این میشود که با دیدن هر صحنه خشونتباری ما در درون خود حسی آنی و لحظهای را رها کنیم. چهبسا از ابتدا تا انتهای یک فیلم ما با قهرمانی همراه هستیم که وحشیانهترین رفتارها را انجام میدهد و هیچگونه تساهل و تسامحی را نمیپذیرد. این قهرمان برای به وجود آوردن رویداد حاضر به برگزیدن راهی به غیر از خشونت نمیشود. همذاتپنداری موجود منتج به یک همراهی میشود. اساس عصر حاضر صحه بر این مهم میگذارد که دیگر وقت تعامل است و خشونت در هر نوع آن مردود و نپذیرفتنی است.
این تضاد با شرایط عصر حاضر و به وجود آمدن مرزهای انسانی و قانونی در نتیجه با میل طبیعی انسان ناهمگون میشود و به صورت دراماتیک و نمایشی با ابزاری از خشونت حضور پیدا میکند. مشاهده خشونت نقد آشکار به درونیات ماست. بیان هیستریک وحشیگری یک واکنش معکوس به وجود میآورد تا ما با نگاهی به جهان کمی به سوی نقد خشونت برویم که این اساس دنیای مدرن است. انیمیشن با فانتزی تعریف پیدا میکند و با اغراق به اوج میرسد. این توضیح از این بابت بود تا بدانیم هر نشانه و پدیده تماتیک در نهایت خود تصویر میشود.
انیمیشن خشونت، گونهای است که در آن وجه غالب آثار تحت تاثیر برخورد و جدال فیزیکی قرار میگیرد و موضوع و بنمایه اثر تا حدود زیادی متاثر از این لحظات میشود. گونه دیگر خشونتی است که با کمترین برخورد اتفاق میافتد و تنها با دستمایه قرار دادن ترسهای انسانی و نقاط ضعف او سعی در ایجاد خشونت میکنند. خشونت در این آثار در روح موضوع جاری و سیال است. روایات ترسناک و تصاویر گوتیکگونه میتواند گرههای فانتزی به وجود آورد. بسته به جغرافیای هر منطقه شکل بیرونی خشونت متغیر است. برای فهم بهتر بیان گفتههای بالا و میل انسان به خشونت به قصههای عامیانه اشاره میکنم. این قصهها در دل خود روایت یک جدل را دارد. غولی که چند نفر را اسیر میکند و میخواهد آنها را بخورد. گرگی که شنل قرمزی را میخواهد بخورد. گرگی که شنگول و منگول را میخواهد بخورد. هزار و یکشبی که شاه میخواهد شهرزاد را هر صبحدم بکشد. صورتهای دیگر قصههای قومی نیز در سراسر جهان پراکندهاند.
در مورد منشأ و ریشههای تاریخی قصههای عامیانه تحقیقات گستردهای صورت گرفته است و از چشماندازهای گوناگون روانکاوی، روانشناسی، اسطورهشناسی و مردمشناسی تاریخ این قصهها را تعبیر و تفسیر کردهاند. منظر روانشناسی به ما این گونه نشان میدهد که آدمها در جامعه دائم به دنبال برتری در جامعه خودشان هستند. آن کس پیروز است که بتواند توطئهای را خنثی کند یا با خشونت متقابل به موفقیت دست پیدا کند. در انیمیشن حاضر هم به خصوص در دستهبندی آسیایی هنوز این گونه از ساختمان قصه فراهم است. یک هرم قدرت مانند پادشاه در آن راس وجود دارد که همگان باید درصدد رضایت آن بکوشند و برای همین به جدال با یکدیگر بلند میشوند و در نهایت با خشونت بسیار و تدبیر جنگی بر مشکل فائق بیایند. سردمدار این گونه از انیمیشنها ژاپن است. این دسته از آثار وابسته به آیین سامورایی است. رسم و راه سامورایی (آییننامه سلحشوران ژاپنی) کلاً به «هاگاکوره» معروف است. این کتاب در قرن ۱۸ توسط یک سامورایی به نام یاماموتو چونه تومو نوشته شده و تبدیل به کتاب مقدس ساموراییها شد. این کتاب روشهای تکنیکی را بررسی نمیکند بلکه به آداب و رسوم و قواعد و هنجارهایی که یک سامورایی باید رعایت میکرد میپردازد. چهار سوگند این گونه بود:
۱) هرگز در دنبال کردن طریقت سلحشوری (بوشیدو) از دیگران بازنمانم.
۲) خود را برای امیر کارساز دارم.
۳) خود را از بند و پیوند فرزندی و بستگی به پدر و مادر آزاد سازم.
۴) برای روح سراسر نیکخواهی و احسان و ایثار برای بهی دیگران بکوشم. هر بامداد این پیمانها را با بودا و خدایان تازه ساز. این نو کردن سوگند میتواند تو را دوچندان نیرومند سازد و از بازگشتن از راه عزم بازدارد. آنگاه خواهی توانست همچون خزندهای کوچک در راهت خردخرد پیش روی. همان بودا و خدایان نیز هرگاه که اندیشهای در سر و راهی در پیش دارند سوگند خورند و پیمان به آن استوار کنند. طریقت سامورایی مرگ است. آنجا که میان مردن و زنده ماندن دودل هستی، بیدرنگ مرگ را برگزین. چنین مرگی همانا طریقت سامورایی است. سامورایی راستین باید که همواره، روز و شب، خود را آماده مرگ دارد. چون رزمندهای همیشه آماده مرگ بود، در طریقت سامورایی به کمال رسیده است و باشد که یک راه و بیهراس سر و جان را در خدمت امیر نهد. کسانی این توان را در سرشت دارند که هرجا نیاز افتد، بیدرنگ اندیشه نهند و در کار آیند. «هفت بار بلغز و بیفت و هشت بار برخیز» این شعار روحیه جنگجویانه ساموراییها را نشان میدهد و ریشههای خشونت در آن آشکار و مبرهن است. البته نفس این خشونت با یک اندیشه همراه است که در این مقال ما صرفاً به آن کاری نداریم و به سراغ خود فعل خشونت میرویم.
خشونت عبارت است از اعمال نوعی آسیب یا انسداد به غیر از طریق کشتن یا ایجاد صدمات روحی. بعضی از متفکران بر این باورند که میتوان این مفهوم را تا حوزه تهدید هم تعمیم و تسری داد. یعنی اگر کسی به خشونت و تهدید اقدام کند مثلاً تهدید به مرگ، تهدید به ایجاد صدمات جسمی و روحی هم شاید مشمول عنوان خشونت باشد. به همین دلیل معنای اخیر، دامنه گستردهتری پیدا میکند و باید این حوزه را در قلمرو روانشناسی مورد مطالعه قرار داد که آثار ذهنی چنین تهدیدی چه خواهد بود و قربانی این تهدید در چه وضعیتی قرار خواهد گرفت. بعضی از متفکران و به ویژه کسانی که در حوزه مفهوم خشونت تحقیق کردهاند مدعی هستند خشونت میتواند به نظامهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ستمگر و مستبد هم تسری یابد. در نظریه سیاسی، دغدغه بیشتر، پیرامون بهکارگیری خشونت سازمانیافته است که از جانب یک دستگاه اجرایی یا یک مجموعه نسبت به عدهای اعمال و اجرا میشود. خشونت، مقولههای مختلفی را دربرمیگیرد که در تعریف آن باید ملحوظ شوند. معضلی که در مورد خشونت وجود دارد این است که اولین بار که به خشونت نگاه کردند، خشونتهای جسمانی شدیدی بود که فرد را به بیمارستان میفرستاد.
این نگاه از غرب شروع شد؛ حدود سالهای ۱۹۶۸- ۱۹۶۷ اولین نگاهها به خشونت پدیدار شد و تا الان که حدود ۳۰ سال (سه دهه) کار در مورد خشونت صورت گرفته، انواع و اقسام مختلف آن مشخص شده است که در واقع بسته به جوامع و سطح آگاهی مردم، انواع آن را باید از هم جدا کنیم. اما به هر حال خشونتهای جسمانی، از جمله آشناترین خشونتها برای مردم هستند. تعبیر و تعریف خشونت در هر دوره متفاوت است. اساس فانتزینگری در انیمیشن با اصل تباین و تخاصم آمیخته است. انگیزه شخصیتها با یک پتانسیل فانتزی به وقوع میپیوندد. در دهههای ۷۰ والدین در اعتراض به خشونت به انتقاد از محصولات والت دیزنی پرداختند. اعتقاد آنان این بود که این سطح از خشونت به هیچ عنوان مناسب ذائقه کودکان نیست و چهبسا آنکه آنها در آیندهای نهچندان دور در حجمی از این خشونتها قرار خواهند گرفت.
با نگاهی دقیق سازندگان متوجه شدند برای جذابیت، صحنههای پر زد و خوردی را به کودکان نشان میدهند. تام و جری در تمامی لحظات حکایت خشونت محض شخصیت موش بود که در اغلب اوقات پیروز میدان بود. کشمکش از دو تضاد همیشگی موش و گربه آغاز میشد که دشمنان همیشگی یکدیگر هستند. منتقدان در همان سالها اعلام کردند نمیتوان خشونت را از آثار کنار زد. طبق بسیاری از نظرات جدال و جنگ رمز بقای انسان است و این جمله کانت در ذهن میآید که هر جنگ بسیار خوب است زیرا به اندازه هر جنگ آدمها از آن نفرت پیدا میکنند. این جمله کانت درباره واکنش معکوس است.
هنگامی که یک جامعه تجربه جنگی را پشت سر بگذارد بیگمان وارد کارزار دیگری نمیشود. خشونت هم در پی میل انسان به برتر بودن است و وجوه اغراقآمیز خشونت به همان اندازه بشر را در سنتزی دائم قرار میدهد. «بیل رو بکش» تارانتینو را در نظر بیاورید. صحنهها از فرط اغراق به یکسری لحظات خندهدار بدل میشوند. دیدن خون بیننده را نهتنها اذیت نمیکند که به امری عادی تبدیل میشود.
در همان دهه تصمیم بر آن شد که انیمیشنها دارای دستهبندی سنی باشند زیرا کارگردانی شاید بخواهد در این فضای ملتهب از خشونت گام بردارد و چهبسا زبان او بیان خشونت است. تعدادی از مطالعات نشان دادهاند تماشای خشونت رسانهای، کودکان را میترساند و آثار این امر ممکن است مدت زیادی پایدار باشد. سوال پیش میآید که چه دلیلی در پی تماشای یک انیمیشن خشونتبار است. تنها دلیل آن یک منشاء روانی است؛ خودآزاری و میل به دیگرآزاری. تماشاگری را تصور کنید که برای دیدن یک فیلم خود را در سالن محبوس و تاریک سینما درگیر میکند و تعمدانه خود را در مسیری قرار میدهد که بترسد و ضربان قلبش بالا برود و تا مدتها درگیرش باشد یا بر اثر مشاهده صحنهای خشونتبار چندشاش شود. خودآزاری و دیگرآزاری در دل خود نوعی لذت میپروراند. هنر بستری است که این دو گونه انحراف را شکل سرگرمی و معقول میدهد.
به قول لاکان ذات تصویر در فریب است. «خود» از نظر لاکان تاثیر یک تصویر است و هیچ وقت معادل یک سوژه نیست. سوژه پدیدهای کاملاً چندبعدی است و انسان فقط میتواند خودش را دریابد. خیلی سخت است که خشونت رسانهای را تعریف و اندازهگیری کنیم. برخی کارشناسان که تاثیر خشونت را در برنامههای تلویزیونی دنبال میکردند (همچون جرج گرند از دانشگاه تمپل)، خشونت را به عنوان عمل (یا تهدیدی) به کشتن یا مجروح کردن کسی، مستقل از روش استفاده شده یا شرایط پیرامونی تعریف کردهاند. از این رو گرند خشونت کارتونی را هم در مجموعه شواهدش منظور کرد اما دیگران مثل استادان دانشگاه لاوال، گای کیوت و جکوز دیگیرس، خشونت کارتونی را به خاطر مضحک و غیرواقعی بودنش از تحقیقاتشان خارج کردند.
دوم، محققان بر سر نوع ارتباطی که دادهها اثبات میکنند، با هم اختلاف دارند. برخی استدلال میکنند که نمایش خشونت در رسانهها باعث پرخاشگری است. دیگران میگویند، این دو با هم مرتبطند اما ارتباط علی و معلولی بین آنها وجود ندارد و عدهای نیز میگویند کلاً ارتباطی بین این دو وجود ندارد. سوم، حتی آنهایی که به ارتباط بین خشونت رسانهای و پرخاشگری قائلند، درباره اینکه چگونه یکی بر دیگری اثر میگذارد، با هم اختلاف دارند. بعضی میگویند مکانیسم، یک مکانیسم روانشناختی است که در راه و رسمی که ما یاد میگیریم ریشه دوانده است. برای مثال، هاوسمن استدلال کرده است که کودکان با تقلید کردن اعمال قهرمان رسانهای، آن را به تدریج کسب میکنند. هنگامی که آنها نمایشهای خشن را تماشا میکنند، یاد میگیرند که متنی را که خشونت در آن به عنوان روش مناسب حل کردن مشکل استفاده شده، ملکه ذهن خود کنند. دیگر محققان استدلال کردهاند که این اثرات فیزیولوژیکی خشونت رسانهای است که رفتار پرخاشگرانه را ایجاد میکند. نمایش تصاویر خشن با افزایش ضربان قلب، تنفس سریعتر و فشار خون بالا ارتباط دارد. برخی فکر میکنند این عکسالعمل «نبرد یا گریز»ساختگی، مردم را مستعد میکند تا در دنیای واقعی به طور پرخاشگرانه عمل کنند. با این همه، دیگران بر راههایی که در آن خشونت رسانهای، افکار و احساسات پرخاشگرانه از قبل موجود را آماده عکسالعمل میکند، تمرکز میکنند. آنها استدلال میکنند که در تصاویر رسانهای که در آن هم قهرمان و هم شخصیت منفی، برای انتقام گرفتن از خشونت استفاده میکنند، یک اشتیاق ویژه برای حمله کردن ترغیب میشود.
خشونت رسانهای حساسیت مردم را نسبت به خشونت واقعی کم میکند. تعداد بسیار زیادی از مطالعات صورتگرفته در دهه ۱۹۷۰ نشان دادند افرادی که به کرات در معرض خشونت رسانهای قرار داشتند، از خشونت در دنیای واقعی کمتر ناراحت میشوند و دلسوزی کمتری برای قربانی آن دارند. برای مثال پروفسور ویجی کلاین، ارجی کرافت و اس کوریر پسران جوانی را در یک دوره دوساله مطالعه کردند. در سال ۱۹۷۳ آنها گزارش دادند پسرانی که بیش از ۲۵ ساعت در هفته تلویزیون تماشا میکنند، به طور قابل توجهی کمتر از کسانی که چهار ساعت یا کمتر در هفته تلویزیون تماشا میکنند، احتمال دارد با خشونت دنیای واقعی تحریک شوند.
هستیشناسی تصویر اغلب اوقات از درون ما سرچشمه میگیرد. هنر تکرار زندگی است و بیگمان دغدغههای اوست که جان میگیرند و خلق میشوند. همان طور که گفته شد یکی از انواع این مسائل خشونت است. خشونت و روابط قهریه میان انسان سبب میشود سازندگان بیانی برای نقد این ناهنجاری پیدا کنند. بشر امروز به دنبال دستاوردی است تا با به اجرا گذاشتن قانون ابزار خشونت را به کمترین حد برساند. تماشاگر به لحاظ همذاتپنداری و علاقهای که نسبت به قهرمان و سر انجام آن دارد تا به آخر انیمیشن را در حالت هول و ولا دنبال میکند. تعلیق و انتظار حالت درونی خاصی است که تماشاگر با دیدن و شنیدن عناصر بصری و شنیداری در درون خود به وجود میآورد و در واقع با ترکیب چند عنصر این حالت پدید میآید،یعنی در انتظار حادثهای مینشیند.
هامون قاپچی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست