پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

اتکاء به ظالم


اتکاء به ظالم

رکون از ماده رکن به معنای ستون و دیواره هائی است که ساختمان یا اشیاء دیگر را سر پا می دارد و سپس به معنای اعتماد و تکیه کردن بر چیزی به کار رفته است

قرآن مجید می‌فرماید:

و تکیه بر ظالمان نکنید که موجب می‌شود آتش شما را فرا گیرد و در آن حال جز خدا هیچ ولی و سرپرستی نخواهید داشت و از طرف کسی یاری نمی‌شوید.

(وَلٰا تَرْکَنُوا اِلَی الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسُّکُمُ النّٰارُ وَ مٰا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ اَوْلِیٰاءَ ثُمَّ لٰا تُنْصَروُنَ) (سورهٔ هود، آیهٔ ۱۱۶)

این آیه یکی از اساسی‌ترین برنامه‌های اجتماعی و سیاسی و نظامی و عقیدتی را بیان می‌کند و به عموم مسلمانان به عنوان یک وظیفه اعلان می‌کند ”به کسانی که ظلم و ستم کرده‌اند، تکیه نکنید“ و اعتماد و اتکای کار شما بر اینها نباشد (وَلٰا تَرْکَنُوا اِلَی الَّذینَ ظَلَمُوا) چرا که این امر سبب می‌شود که عذاب، دامن شما را بگیرد (فَتَمَسَّکُمُ النّٰارُ) و غیر از خدا هیچ ولی و سرپرست و یاوری نخواهید داشت (وَ مٰا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ اَوْلِیٰاءَ) و با این حال واضح است که هیچ کس شما را یاری نخواهد کرد (ثُمَّ لٰا تُنْصَروُنَ)

اینک توجه شما را به چند نکته مهم جلب می‌نمایم:

۱) مفهوم رکون:

”رکون از ماده رکن“ به معنای ستون و دیواره‌هائی است که ساختمان یا اشیاء دیگر را سر پا می‌دارد و سپس به معنای اعتماد و تکیه کردن بر چیزی به کار رفته است. گرچه مفسران معانی بسیاری برای این کلمه در ذیل آیه آورده‌اند، ولی همه یا غالب آنها به یک مفهوم جامع و کلی باز می‌گردد، مثلاً بعضی آن را به معنای ”تمایل“ و بعضی به معنای ”همکاری“ و بعضی به معنای ”اظهار رضایت“ یا ”دوستی“ و بعضی به معنای ”خیرخواهی و اطاعت“ ذکر کرده‌اند که همهٔ اینها در مفهوم جامع ”اتکا“ و اعتماد و وابستگی جمع می‌شود.

۲) در چه اموری نباید به ظالمان تکیه کرد؟

بدیهی است که در درجهٔ اول نباید در ظلم‌ها و ستمگری‌هایشان شرکت جست و از آنها کمک گرفت و در درجهٔ بعد، از اتکای بر آنها در آنچه مایهٔ ضعف و ناتوانی جامعهٔ اسلامی و از دست دادن استقلال و خودکفائی و تبدیل شده به یک عضو وابسته و ناتوان می‌گردد باید دوری کرد که اینگونه رکون‌ها جز شکست و ناکامی و ضعف جوامع اسلامی نتیجه‌ای نخواهد داشت.

و اما اینکه: فی‌المثل مسلمانان با جوامع غیرمسلمان روابط تجاری یا علمی براساس حفظ منافع مسلمین و استقلال و ثبات جوامع اسلامی داشته باشند، نه داخل در مفهوم رکون ظالمین است و نه چیزی است که از نظر اسلام ممنوع باشد، چه در عصر خود پیامبر و چه بعد از او همواره چنین ارتباطاتی وجود داشته است.

۳) فلسفهٔ تحریم تکیه نمودن به ظالمان:

تکیه بر ظالم مفاسد و نابسامانی‌های فراوانی می‌آفریند که بطور اجمال بر هیچکس پوشیده نیست ولی هر قدر در این مسأله کنجکاوتر شویم به نکات تازه‌ای دست می‌یابیم .

▪ تکیه بر ظالمان باعث تقویت آنان می‌شود و تقویت آنان باعث گسترش دامنهٔ ظلم و فساد و تباهی جامعه‌ها می‌گردد، و لذا در دستورات اسلامی می‌خوانیم که انسان تا مجبور نشود (و حتی در پاره‌ای از اوقات مجبور هم بشود) نباید حق خود را از طریق یک قاضی فاسد و ستمگر بگیرد، چرا که مراجعه به چنین قاضی و حکومتی برای احقاق حق، مفهومش به رسمیّت شناختن ضمنی و تقویت او است و ضرر این کار گاهی از زیانی که بخاطر از دست دادن حق می‌شود بیشتر است.

▪ تکیه بر ظالمان، در فرهنگ فکری جامعه تقریباً اثر می‌گذارد و زشتی ظلم و گناه را از میان می‌برد و مردم را به ستم کردن و ستمگر بودن تشویق می‌نماید.

▪ اصولاً تکیه و اعتماد بر دیگران - که در شلک وابستگی آشکار می‌گردد - نتیجه‌ای جز بدبختی نخواهد داشت تا چه رسد به اینکه تکیه‌گاه ظالم و ستمگر باشد.

یک جامعهٔ پیشرو و پیشتاز و سربلند و قوی، جامعه‌‌ای است که روی پای خود بایستد همانگونه که قرآن در مثال زیبائی در سورهٔ فتح آیه ۲۹ می‌فرماید: ”فَاسْتَویٰ عَلَی سَوْقِهِ همانند گیاه سرسبزی که روی پای خود ایستاده و برای زنده ماندن وسرفرازی نیاز به وابستگی به چیز دیگر ندارد“ یک جامعهٔ مستقل و آزاد، جامعه‌ای است که از هر نظر خودکفا بوده و پیوند و ارتباطش با دبگران پیوندی براساس منافع متقابل باشد، نه براساس اتکای یک ضعیف برقوی، این وابستگی از نظر فکری و فرهنگی باشد یا نظامی یا اقتصادی و یا سیاسی، نتیجه‌ای جز اسارت و استثمار، به بار نخواهد آورد و اگر این وابستگی به ظالمان و ستمگران باشد نتیجه‌اش وابستگی به ظلم آنان و شرکت در برنامه‌های آنان خواهد بود؛ البته فرمان آیه فوق مخصوص به روابط جامعه‌ها نیست بلکه پیوند و رابطه دو فرد را با یکدیگر نیز شامل می‌شود که حتی یک انسان آزاده و با ایمان هرگز نباید متکی به ظالم و ستمگر باشد که نه تنها باعث از دست دادن استقلال می‌شود بلکه سبب کشیده شدن به دائرهٔ ظلم و ستم او و تقویت و گسترش فساد و بیدادگری خواهد بود.

▪ ”اَلَّذینَ ظَلَمُوا“ چه اشخاصی هستند؟ مفسران احتمالاتی داده‌اند ولیکن آنچه می‌توان گفت این است که: ”تمام کسانی که دست به ظلم و فساد در میان بندگان خدا زده‌اند و آنان را بنده و بردهٔ خود ساخته‌اند و از نیروهای آنها به نفع خود بهره‌کشی می‌کنند همه در مفهوم عام کلمهٔ ”اَلَّذینَ ظَلَمُوا“ وارد هستند و جزء مصادیق آیه می‌باشند“.

ولی مسلّم است کسانی که در زندگی خود ظلم کوچکی را مرتکب شده‌اند و گاهی مصداق این عنوان بوده‌اند، داخل در مفهوم آن نیستند. زیرا در این صورت کمتر کسی از آن مستثنا خواهد بود و رکون و اعتماد به هیچ کس مجاز نخواهد بود اگر اینکه معنای رکون را اتکا و اعتماد در همان جنبهٔ ظلم و ستم بدانیم که در این صورت حتی کسانی را که یک بار دست خود را به ظلم آلوده‌اند شامل می‌شود. (تفسیر نمونه، ج ۹، ص ۲۵۹)

▪ میان آنچه که از آیه استفاده می‌شود و آنچه را که علمای اهل سنّت می‌گویند، فرسنگ‌ها فاصله است. دانشمندان اهل سنّت در کتاب‌های فقهی و عقایدشان این مسأله را عنوان کرده‌اند که ”آیا اطاعت سلطان جائر و معصیت کار، واجب است؟“.

این حنبل و شافعی و مالک می‌گویند در مقابل بیدادگری زمامداران باید صبر کرد. (المذاهب الاسلامیهٔ، ص ۱۵۵، طبع نموزجیه)

و مستند این حکم، روایات جعلی است که اینک به برخی از آنها اشاره می‌شود:

۱) از ابی‌بکر نقل شده، که پیامبر اکرم (صلّی‌الله علیه وآله وسلم) فرموده: ”فتنه‌هائی ایجاد می‌شود که نشستن بهتر از راه فرتن و راه‌رفتن در آن فتنه بهتر از کوشش کردن در آن و کوشش بهتر از دامن زدن به آن فتنه‌ها است آگاه باشید که هرگاه چنین فتنه‌ای پیش آمد (متفرق شوید) آن کس که شتر یا گوسفند دارد سراغ شتر و گوسفندچرانی و آن کس که زمین کشاورزی دارد به جستجوی کشاورزی خود برود. مردی عرضه داشت: کسی که شتر و گوسفند و زمین ندارد چه کند؟ گفت: شمشیرش را به سنگی بکوبد و بشکند (که با زمامداران مبارزه نکند). (المذاهب الاسلامیه، ص ۱۵۸)“

۲) از پیامبر اکرم (صلّی‌الله علیه وآله وسلم) نقل شده: کسی که زمام امور را بدست گرفت و مشغول نافرمانی خدا شد باید کسی که این جنایات را می‌بیند از آنها بدش بیاید ولی دست خود را برای مبارزه با او بیرون نیاورد“ (المذاهب الاسلامیه، ص ۱۵۸)

از این سری روایات بودکه امر را بر یک سری افراد مشتبه کرد و هنگامی که حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) بیعت نکرد و به مکّه هجرت نمود، عده‌ای چنین می‌گفتند، ابوسعید می‌گوید: به حسین (علیه‌السلام) چنین گفتم: (اِتَّقِ اللهَ وَ اَلْزِمْ بَیْتَکَ وَلٰا تَخْرُجْ عَلیٰ اِمٰامِکَ) (تاریخ الاسلام للذهبی، ج۱، ص ۳۴۲) بپرهیز از خدا و در خانه‌ات بنشین و خروج بر امام خویش نکن“.

و یا بعد از شهادت حضرت، روحانی نمائی چون شُریح قاضی گفت: (اِنَّ الْحُسَیْنَ قُتِلَ بِسَیْفِ جَدِّهِ) یعنی حسین بوسیلهٔ شمشیر جدش کشته شد!!! و استدلال می‌کنند که چون پیغمبر فرموده است با سلطان نباید مخالفت کرد پس امام حسین چون چنین مخالفتی رد، کشته شد!.

و اینها مثل اینکه آیات قرآن را فراموش کردند که می‌فرماید:

تکیه بر ضالمان نکنید که موجب می‌شود آتش شما را فرا گیرد.

(وَلٰا تَرْکَنُوا اِلَی الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النّٰارُ)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.