یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ارتباط فلسفه و هنر


ارتباط فلسفه و هنر

هنر فرآیندی بشری است كه فرآورده اش زیبایی است و هنرمند یا زیبایی های موجود ولی نامكشوف هستی را برجسته و آشكار می كند و یا زیبایی های ناموجود هستی را می آفریند در باب «حقیقت زیبایی» پرسش های گوناگونی را می توان مطرح كرد

● حقیقت زیبایی

هنر فرآیندی بشری است كه فرآورده اش زیبایی است و هنرمند یا زیبایی های موجود ولی نامكشوف هستی را برجسته و آشكار می كند و یا زیبایی های ناموجود هستی را می آفریند.در باب «حقیقت زیبایی» پرسش های گوناگونی را می توان مطرح كرد. پرسش اول كجایی جایگاه زیبایی است: آیا زیبایی در شیء موصوف به زیبایی است یا در ناظر زیبا بین؟ اگر شما گفتید در خود شیء است، زیبایی را امری ابژكتیو و «آفاقی» می دانید و اگر گفتید در فرد ناظر است، آن را امری سوبژكتیو و «انفسی» فرض كرده اید. البته ممكن است به آمیزه ای از هر دو نیز باور داشته باشید. پرسش دوم این است كه آیا زیبایی دارای انواع است یا یكی بیشتر نیست؟ آیا زیبایی آسمان، انسان و یك بنا یا ساختمان به یك معناست یا هر یك معنایی جداگانه دارند؟ پرسش سوم این است كه زیبایی اساساً بر اثر چه پدید می آید؟ آیا زاییده تقابل است یا تناسب؟ و آیا حاصل تنافر است یا تقارب؟ پرسش چهارم تعریف پذیری زیبایی است. وقتی ما واژه «پدر» را تعریف می كنیم، به راحتی می توانیم بگوییم: «انسان بالغ ازدواج كرده دارای فرزند» اما اگر بخواهیم مفهوم «سرخی» را تعریفی كنیم، به راحتی امكان پذیر نیست. حال پرسش این است كه تعریف زیبایی از كدام نوع است. پرسش پنجم این است كه آیا هر فرآورده زیبا لزوماً از روانی زیبا برخاسته است یا نه؟ و به عبارت دیگر، آیا می توان گفت: فرآورده های زیبا لزوماً زاییده فرآیندهای زیبا هستند؟ پرسش ششم چگونگی انتقال زیبایی های درك شده به دیگران است. ما تقریباً بر روی زیبایی های طبیعی اجماع داریم؛ اما سئوال این است كه زیبایی های ذهنی و روانی كدام اند و چگونه به آنها می توان آراسته شد؟ برخلاف آموزش و پرورش امروز كه زیباسازی را فقط در ساحت آگاهی و عقیده، آن هم به صورت تلنبار كردن اطلاعات در حافظه دنبال می كند، آموزش و پرورش یونان قدیم، زیباسازی را در شش ساحت پی می گرفت: «بدن»، «باورها و عقاید»، «احساسات و عواطف»، «نیازها و خواسته ها»، «گفتارها»، و «كردارها».

● زیبایی حقیقت

كار هنر، به ویژه هنر مكتوب (ادبیات) از قدیم الایام نشان دادن «زیبایی حقیقت» بوده است. انسانی كه حقیقت را زیبا ببیند، در بند عقاید خود نیست و همان گونه كه دماسنج صرفاً دمای لحظه فعلی را نشان می دهد، انسان حقیقت طلب نیز باید با تمام صداقت و جدیت، عقیده ای را بپذیرد یا بیان كند كه فعلاً گمان می كند انطباق بیش تری با حقیقت دارد.بسیاری از ما صرفاً به این سبب دشمن هستیم كه عقایدمان ناسازگار است و یا تنها به این سبب نزدیك هستیم كه عقاید یكسانی داریم. این در حالی است كه آن چه در تعاملات اجتماعی ملاك عمل است، خصوصیات اخلاقی- روانی افراد است؛ نه عقاید آنان.عاشقان حقیقت، هیچ وقت در بند عقیده خود نمی توانند بمانند. عقیده پرستی چیزی جز خودپرستی نیست و كسانی كه عقیده خود را می پرستند، به نوعی خودشیفتگی روانی دچار هستند. آنها كه زیبایی حقیقت را درك كرده اند، از بند عقاید رهیده اند و تنها در پی آواز حقیقت می دوند.



همچنین مشاهده کنید